1
اسماعیل جسیم
پیدایش تعزیه و شبیهسازیهای مذهبی در ایران
از آغاز تعزیهخوانی در ایران بهصورت دقیق اطلاعی در دست نیست. گروهی پیدایش
تعزیهخوانی و آئینهای نمایشی را به ایران پیش از اسلام به پیشینة سه هزار ساله
سوگ سیاوش پهلوان داستانهای ملّی ایران نسبت داده و این آئین را مایه و
زمینهساز شکلگیری آن دانستهاند. گروهی نیز پیشینة تعزیهخوانی و شبیهسازی را
به آئینهایی چون مصائب میترا و یادگار زریران باز میگردانند و برخی پژوهشگران
پیشینة آن را متأثر از عناصر اساطیری میانرودان، آناتولی و مصر و گروهی از
پژوهشگران مصائب مسیح و دیگر افسانههای تاریخی در فرهنگهای هند و اروپایی و
سامی را در پیدایش آن کارساز دانستهاند. ( )1ولی به گمان بسیاری از پژوهشگران
تعزیه جدا از شباهتهایش با عزاداریهای آئینی گذشته، شکل تکاملیافتهتر و
پیچیدهتر سوگواریهای ساده شیعیان سدههای نخستین برای شهیدان کربلاست.
برخی دیگر با استناد به گزارشهایی، پیدایش تعزیه را مشخصاً از ایران پس از اسلام
و مستقیماً از واقعهی حزنانگیز کربلا و شهید شدن حسین (ع) و یارانش میدانند.
دو دورهی اخیر سوگواری برای شهیدان کربلا از سوی دوستداران اهل بیت در آشکار
و نهان در عراق، ایران و برخی از مناطق شیعهنشین دیگر انجام میگرفت، چنانکه
ابوحنیفه دینوری، ادیب دانشمند و تاریخنگار عرب در کتاب خود از سوگواری برای
خاندان علی (ع) به روزگار امویان خبر میدهد. ()2
اگر تعزیه را به معنی عزاداری و سوگواری و نه به معنی شبیهخوانی امروز گمان
کنیم، نخستین سوگواری بعد از پیشآمد واقعهی عاشورا از سوی گواهان عینی
واقعهی کربلا بوده که در سنین کودکی و نوجوانی پس از واقعهی عاشورا به اسارت
رفتند، در واقع از هنگامیکه قافله اسرا بهطرف شام حرکت نمودند، برخی
شبیهخوانی و برپایی تعزیه را جهت تماشای عینی واقعه کربلا به یزید بن معاویه
نسبت دادهاند که گویا از عاملین واقعهی کربلا خواسته بود تا اعمالی را که مرتکب
شدهاند، نمایش دهند و برخی به صفویه، دیلمان و قاجاریه، اما شکل رسمی و آشکار
این سوگواری به روایت ابنکثیر برای نخستین بار در زمان حکمرانی دودمان ایرانی
شیعهمذهب آلبویه صورت گرفت. ( )3این سوگواری بهگونهای بود که معزالدوله
احمد بن بویه در دهم ماه محرم سال 352هجری قمری در بغداد به مردم دستور

2
داد که برای سوگواری، دکانهایشان را بسته و بازارها را تعطیل کرده، نوحه بخوانند و
جامههای سیاه و خشن بپوشند. ( )4از این دوره دستههای عزاداران و نوحهخوانی
رایج شده و پایههای نمایش شبیه گردانی ایران گذاشته شد.
تعزیه نمودی مذهبی، ملی صرفاً ایرانی است و بر مبنای ذوق ایرانی و اندیشههای
مذهبی ایرانی و خصوصیات اقلیمی ایران ایجاد شده است و کوچکترین شک و
شبههای در این واقعیت وجود ندارد. چنانکه در نوشتههای سیاحان اروپایی آمده
است به تعزیه بهعنوان پدیدهای جالب و در خور نقل و بیان و توضیح و تشریح
مینگرند و دیدههای خود را دقیقاً وصف میکنند و در ضمن نوشتههایشان چنانکه
طبیعی است توجه به این دارند که آنچه را که جالب است و از دید اروپائیان میتواند
قابلتوجه باشد نقل کنند و خود صراحتاً در کتابهایشان به این امر اعتراف میکنند.
گفتنی است که نه تنها سیاحان بلکه اروپائیان دیگر هم که به ایران آمدهاند مراسم
عاشورا را که از نظر آنها جالب و دیدنی و گفتنی بوده است دقیقاً نقل کردهاند که این
خود نکتهای حائز اهمیت است. باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که اگر این
پدیده از طریق کشورهای همجوار به ایران رسوخ کرده باشد یا باید از طریق شمال
باشد یا جنوب. همسایگی ایران در دوره صفویه تا زندیه یا عثمانی است و حال آنکه
در آنجا نه تنها تعزیه و پدیدههای آنچنانی را بلکه سوگواری را به شیوة مرسوم در
ایران کفرآمیز و الحادی تلقی میکردند و در نقاطی که جزو ایران و در قسمتهای
شمالی و شمال غربی بوده است نظیر قفقاز، تاجیکستان و ازبکستان پدیدههایی بدین
وضع و با این خصوصیات وجود نداشته و ندارد و مدرکی هم از این حیث در دست
نیست و اگر هم باشد جز به مراسم سینهزنی، زنجیرزنی، قمهزنی، سنگزنی اشارتی
ندارد و از طریق روسیه خط سیری نه در دست است و نه از آن یاد شده و نه اثر و
مدرکی وجود دارد و اگر از طریق جنوب باشد باید از راه هند به ایران نفوذ کرده باشد
که این فرضیه هم به کلی منتفی است، زیرا مراسمی که در هند برگزار میشود
مراسمی است با عنوان «تعزیه» و نه با شکل و شباهت تعزیه ایرانی که البته آثاری از
نحوه عزاداری و سینهزنی
دوران صفویه و زندیه در آن دیده میشود و نام «تکیه» نیز
در آن زمان به خانقاه تلقی میشده است. پرفسور سید حسین علی جعفری که از
محققین و نویسندگان برجسته هند است در مورد تعزیهداری در هند مینویسد که:
«این نمایش به هیچ وجه نظیر نوع ایرانی که بهصورت تئاتر تزئینی مذهبی جلوهگر
میشود، نیست» و هم او اشاره میکند که: «تعزیه در هند دارای مفهومی متفاوت

3
است و به بازآفرینی کوچک قبر امام حسین (ع) اطلاق میگردد. این قبرها در
دستهرُویهای ماه محرم و تمهیدات متنوع نمایش که تداعیگوی واقعه کربلا هستند،
بر دوشها حمل میشوند. مراسم تعزیهداری نخستین بار توسط تیمور لنگ در هند
معمول گردید و این مراسم را با جدیت رواج دادند که بهتدریج موردپسند تودهها
واقع شد. امروز پس از گذشت سدهها تعزیه بهصورت هنری زیبا در آمده است.
تعزیهها در هند از نظر طرح و اندازه با هم متفاوت هستند و در هر شهر خصوصیات
خود را دارند. بهگونهای که شخص میتواند به آسانی تعزیه مردم دهلی را از اهالی
لکهنو، حیدرآباد، کلکته و شهرهای دیگر تمیز بدهد. حتی دو نمایش از یک شهر
بهندرت شبیه هم هستند.»
«در هند تعزیههای متنوعی وجود دارد. تعزیههایی که در طول سال برای زیارت
نگهداری میشوند و به ضریح موسومند. ضریحها را معمولاً از چوب، فلز، زرناب، و
نقره میسازند. هر امامباره (زیارتگاه) تاریخی برای خود ضریحی مخصوص دارد. تعزیه
را معمولاً از شاخههای نی، عاج، کاغذ و دیگر تکّههای دستساختِ زیبای فلزی
میسازند. اندازهها متفاوتند. بعضی کوچک و بعضی پنج تا شش متر بلندی دارند. از
گندم و جو تازه سبز شده و گیاهان مشابه که موجب مزید زیبایی میشوند نیز
استفاده میشود و در مناطق کوهستانی تعزیهای دیدم که از شاخههای درختان
ساخته شده و با برگها و گلها تزئین شده بود، که همه این تعزیهها را در پایان
مراسم روز عاشورا یا روز اربعین (مراسم چهلم) به خاک میسپارند.»
خاکسپاری آن شباهت زیادی با مراسم سینهزنی در شیراز در زمان زندیه دارد که
1115-1111( هـ. ق) و1222-1221( ) میلادی1171-1171( ویلیام فرانکلین
هـ.. ش) از آن یاد کرده است، وجود دارد (فرانکلین، ویلیام، مشاهدات مسافرت از
بنگال به ایران در سال 1171-1171م.)
مراسم سوگواری به همراه دستههای سینهزن و زنجیرزن و دستجات مشابه مانند
خود مذهب تشیع احتمالاً از ایران به شبهقاره هند انتشار یافتهاند. از شواهد
تأییدکننده این واقعیت قبیلهای است که هنوز خود را قزلباش و از بقایای حاکمیت
قزلباش دوره صفویه مینامند و زبان مادری آنها هنوز فارسی درباری است و جملگی
شیعه هستند.
در افغانستان نیز نشانی از تعزیه وجود ندارد. در پاکستان نیز به همینگونه که در
تکیه به معنی شبیه مقبره یا خیمهگاهی است که بر هر شهر برحسب سنن و آداب و

4
رسوم خاص خود ساخته میشده و به نسبت توجه و ابزار سازندگان آن گاهی
کوچکتر یا بزرگتر، ارزانتر یا پرخرجتر است. به همراه هر دسته عزا یک تکیه هست
که پس از پایان مراسم به خاک سپرده میشود.
در لبنان نیز اثری از تعزیه نیست (مقاله سرا، تاریخ تعزیه در ایران 1331شمسی)
بنابراین نفوذ آن از طریق جنوب یا کشورهای اسلامی دیگر از جمله عراق و سوریه
نیز مشخص است.

آئین تعزیه در ماجرای قیام توابین:
اولین قیامکنندگان شیعی پس از واقعهی شهادت امام حسین (ع) و یارانش در روز
عاشورا با هدف انتقام از قاتلان حضرت اباعبدالله حسین (ع) توابین بودند که از سال
11هجری قمری پس از واقعهی عاشورا مخفیانه در پی جمعآوری نیرو و اسلحه آغاز
به کار نمودند.
پس از واقعهی عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش برخی شیعیان که با وعده
بیعت، از حسین (ع) دعوت کردند به کوفه بیایند و از بیعت با امام حسین سرباز
نموده، سپس از خطای خود در پیمانشکنی و یاری نرساندن به امام (ع) سخت
پشیمان بودند، تصمیم بر آن گرفتند که گناه و اشتباه خویش را جبران کنند. آنان
در جلسات متعدد و گردهمآییها به این نتیجه رسیدند که این ننگ جز با کشته
شدن در راه قیام امام حسین (ع) و گرفتن انتقام از قاتلان حسین (ع) پاک نمیشود.
افرادی چون، سلیمان بن صرد خزاعی، دفاعه بن شداد سجلی، مسبب بن نجبه
عبدالله بن سعد ازدی و عبدالله بن وال تیمی از سران توابین بودند. ()5
در قیام توابین به دلیل عدم همراهی مختار ثقفی، بسیاری از شیعیان همراه توابین
نشدند. اما این قیام در سال 15ق به دست مسلمانان و دوستداران اهل بیت (ع) در
مقابله با لشکر شام و در منطقه عین الورده رخ داد که رهبری آن بر عهده سلیمان
بن صرد خزاعی بود. در جنگی چهار روزه بسیاری از توابین کشته شدند و باقیمانده
سپاه به رهبری دفاعه بن شداد عقبنشینی کردند. پس از شکست توابین و رسیدن
به کوفه، مختار ثقفی که در زندان به سر میبرد به تمجید از سلیمان و شهدای قیام
پرداخت و وعده داد که انتقام توابین را گرفته و به خونخواهی حسین (ع) قیام کند.
)1(
با قیام توابین و شهید شدن تعدادی از آنها دریچه و دیدگاهی تازه در میان شیعیان
آل علی (ع) گشوده شد و بتدریج سوگواری بر شهادت مظلومانه حسین (ع) و یارانش

5
سازمان و ساختار یکپارچهای پیدا کرد و هر سال در سالگرد آن بر ابعاد این
سوگواریها افزوده شد و به گونه سنتی در آهنگ در بین شیعیان سرزمینهای دیگر
گسترش یافت.
عبدالله بن صرد و یارانش در سال 15هجری قمری بسوی قبر حسین (ع) هجرت
کردند و صبحگاه به نزد قبر حسین (ع) بودند طبری مینویسد:
«وقتی به قبر حسین (ع) رسیدند یکباره بانگ بر آوردند و بگریستند و به هیچ روز
دیگر بیشتر از آن مردم گریان دیده نشده بوده.... در یک روز و یک شب آنجا بودند
که صلوات حسین (ع) میگفتند و میگریستند و تضرع میکردند و پیوسته بر حسین
و یارانش رحمت میفرستادند تا صبحگاه روز بعد که نماز صبح را به نزد قبر وی
بکردند و این ماندن به نزد قبر کینه آنها را بیفزود» ()1
موضوع مهمی که در جمع توابین آغاز گردید و به سنتی گسترده در عزاداری امام
حسین (ع)گردید، رجزخوانی آنها بود، طبری مینویسد:
(سرمی بن کعب میگوید: با یکی از مردان طایفه به مشایعت برون شدیم و چون به
قبر حسین (ع) رسیدیم و یاران سلیمان بن خسرو از قبر جدا شدند و براه افتادند
عبدالله بن عوف بن احمر از آنها جلو افتاد بر اسبی دم کوتاه و تیره رنگ و نکو شکل
و پرشور بود و رجزی میخواند با این مضمون: «برون شدند و ما را به شتاب
نمیبردند که میخواستیم با قاتلان مقابله کنیم» قاتلان ستمگر خیانتگر گمراه از
کسان و اموال و مستورگان سپید روی و خلوتگاه چشم پوشیدیم تا خدای
نعمتبخش را خشنود کنیم» ()7
این رجزخوانیها گرچه شیوه معمول جنگها و گرد آمدنهای حماسی بود، اما از این
زمان به بعد کارمایه و موضوع اصلی مناقبی شدن که در حق علی و اولاد علی (ع) در
پنهان و آشکار بوسیله مناقب خوانان خوانده میشد و در ضمن بر شمردن فضایل
علویان و امتیازات ویژه آنها، بیعدالتی و ستم دشمنان آنها را نیز ذم و لعن میکردند
)3(
سنت و مراسم عزاداری واقعهی کربلا و شهادت مظلومانه حسین (ع) و یارانش
بتدریج در بین دوستداران خاندان علی (ع) و شیعیان علی ریشه گرفت و پس از
شکلگیری مذهب تشیّع امامیه، از آئینهای رسمی آنها شد.
ابوریحان بیرونی در فضیلت روز عاشورا مینویسد:

6
«قتل حسین بن علی بن ابیطالب در این روز اتفاق افتاد و او و یارانش را از راه بستن
آب بر آنان، گذراندن از دم شمشیر، آتش در خیام حرم، بر نیزه کردن سرها، اسب
دوانیدن بر اجساد، که در هیچ امتی با اشرار خلق چنین نکردهاند از میان بردند و از
این تاریخ مسلمانان عاشورا را شوم دانستند و... شیعیان از راه تأسف و سوگواری به
قتل سیدالشهدا در مدینه السلام و بغداد و شهرهای دیگر گریه و نوحهسرایی
میکنند و تربت مسعود حسین را در کربلا در این روز زیارت مینمایند»
آنها اشعار زیادی در مذمّت بنیامیه و ستمگری آنها در کربلا سرودند و کسانی پیدا
شدند که کارشان نوحهگری بر امام حسین (ع) بود. در اوایل سده 4ق ابومحمدحسن
بن علی بر بهاری، رئیس تبعات بغداد نوحهگری و مرثیهخوانی بر امام حسین (ع) و
زیارت قبر او را منع کرد و به کشتن نوحهخوانان فتوا داد و از جمله این نوحه گران
خلب بود که به دستور او جان باخت(.)11
این سختگیریها البته از نیروی خلاقه شیعیان در باب عزاداری حسین (ع) نکاست.
تشیّع در سده 4ق به قدری قوت گرفته بود که در شهرهای چندی از ایران، شیوع و
انتشار عمومی داشت. در این شهرها و محلات مراسم و آئینهای سوگواری حسین
(ع) پیدا و نهان، برگزار میشد و هنگامیکه آلبویه در سده 4ق بر مسند قدرت تکیه
زدند، راه برای اجرای مراسم سوگواری حسین (ع) در ملاء عام، حتی در خود بغداد،
مرکز خلافت به برگزار میشد.
معزالدوله در ماه محرم سال 352ق در شهر بغداد به مردم دستور داد دکانها و
اماکن کسبه و حرفه را ببندند و تعطیل کنند، جامه سیاه به علامت عزا بپوشند و در
سوگ حسین بن علی بگردند و بگریند. شیعیان در این روز سنگ تمام گذاشتند. در
بازارها خیمه بر پا کردند و از نوشیدن آب امتناع نمودند.
در این مراسم حزن و اندوه زنان را نیز سهمی بود. چون موی پریشان و روی سیاه
کرده و جامه چاک داده در شهر راه افتادند و بر سر و سینهزنان، مویه و ندبه آغاز
کردند. ( )12در این زمان سنیان را یارای مقابله با آنها نبود، چون همهی این آداب
زیر حمایت معزالدوله انجام میگرفت و تعداد شیعیان هم فزونتر از آنها بود. ()13
از این زمان به بعد مراسم عاشورا مفصلاً برگزار میشد و اگر روز عاشورا با عید نوروز یا
مهرگان تقارن مییافت، عید را یک روز تأخیر میانداختند، چنان که در سال 337ق
که عاشورا با عید مهرگان مقارنت داشت، مراسم عید به تأخیر افتاد. ()14

7
یعقوب آژند مینویسد: یک نکته قابل توجه این که آل بویه ظاهراً در رسمیت
بخشیدن به مراسم روز عاشورا، بر فاطمیان مقدم بودهاند. چون یازده سال بعد از این
واقعه (سال 313ق) بود که شیعیان مصری در سوگ شهادت امام حسین (ع) به عزا
نشستند.
پس از دوران آل بویه مراسم عزاداری حسین (ع) ادامه داشته است. گهگاه سنیّان به
مقابله با عزاداری شیعیان برمیخاستند و گاهی مناقشات مذهبی به درگیریهای
خونینی میانجامید، اما شیعیان از برگزاری عزاداری باز نمیماندند و همچنان بر ابعاد
آئینی آن میافزودند. گذشت زمان هم بر اعتبار این آئینها میافزود، طوری که حتی
در بین اهل سنّت (شافعیان و حنفیان) هم هوادارانی پیدا کرد. چنانچه عبدالجلیل
قزوینی رازی در کتاب «النقض» آورده است که به امام مقدم بوحنیفه «و» امام مکرم
شافعی و علما و خلفا و طوایف خلفا من سلف سنت عزاداری را رعایت میکردند.
«چنانچه خود شافعی را درباره حسین (ع) و شهدای کربلا مراثی بسیار است» و از
اینها گذشته «مراثی کربلا که اصحاب بوحنیفه و شافعی را هست بیعدد و بینهایت
است...» او همچنین از اعیان و اشراف اهل سنت یاد کرده است که مراسم عاشورای
حسینی بر پا میکردند و هر سال تعزیت و نوحه و غریو میداشتند. ()15
در شرح احوال شمسالدین لاهیجی نوشتهاند که او پیش از ظهور صفویه، حنفیان
آمده به محفل او را که پیشرفتی در سلوک نداشتند نخست دعوت میکرد که شافعی
شوند و بعد که آنان در آستانه پذیرش مذهب امامی قرار میگرفتند، کمال آنان در
سلوک را به پذیرش مذهب امامی منوط میکرد. (شوشتری، مجالس المومنین، /2
)153و این تلقی را پایه خود نهاده بود که دو مذهب حنفی و شافعی با آن حواشی
صوفیانه که در آن روزگاران در ایران وجود داشت فاصله چندانی از امامیه ندارند و
مذهب شافعی به امامیه نزدیکتر است. در شرح حال خفری نیز بهعنوان یک حکیم
عقلگرا گفته میشود وقتی اقوال ماقبل تشیّع او را با امامیه سنجیدند، آنرا اغلب
موافق یافتند و از آن نتیجه گرفتند که این میزان از توافق، از پیروی قواعد عقلی
نتیجه شده و پیشتر از گروش به امامیه نیز این موافقت وجود داشته است. (شوشتری
همان )153/2
در آغاز عصر ایلخانان حضور خواجه نصیرالدین در کنار هولاگوخان وضع شیعیان را
بسی بهبود بخشید.

8
غازان خان هم همواره به زیارت مشاهد متبرکه کاظمین نجف اشرف و کربلا میرفتن
و نذورات و صدقات و موقوفات بیشماری برای آنها مقرر میدانست.
شیعیان با اقدامات او دستی باز پیدا میکردند و مراسم و آئینهای مذهبی و از جمله
مراسم عاشورا را با شکوه هر چه تمامتر اجرا میکردند.
با اقدامات غازان خان کلیه بیابانهای دشت کربلا به دشتی سرسبز مبدل شد و نهر
غازانی برای آبیاری آن احداث گردید و اطراف آرامگاه امام حسین (ع) پر از مزارع و
باغها شد. ()11
آئین سوگواری و عزاداری حسین (ع) پس از سقوط ایلخانان و تشکیل سلسلههای
محلّی ایران با آزادی بیشتر برگزار میشده است. بهخصوص که بعضی از این سلسلهها
همچون سربداران خراسان و مرعشیان مازندران، کیاییان گیلان، یکسر شیعیمذهب
بودند و اجرای مراسم از فرایض اصلی آنها بهشمار میرفت. هنگامیکه تیمور مازندران
را از دست مرعشیان گرفت، در مجلس محاکمه بر آنها خرده گرفت که «شب صحابه
میکنید رافضی مذهبید» و آنها جواب دادند که «ما خود متابعت جدّ و آبادی خود
کردهایم. اگر مخالفان جدّ خود را برگفته باشیم غالباً عجب باشد.» ()11
جای تعجب است که تیمور در عقاید و باورهای خود استوار نبود و از کلیه شرایط و
امکانات برای پیشبرد اهداف خود بهره میجست، گاه شیعیان را بردین میشمرد و
گاه بنام آنها و بدفاع از آئینهای شیعی، از جمله واقعه شهادت امام حسین (ع) در
کربلا، دشمنان خود را میکوبید، چنانکه دمشق را با شعار انتقام حسین (ع) از نسل
یزید بدست آورد. ()17
حمله تیمور به سرزمین ایران در سال 111ق تاریخ این کشور را وارد مرحلهای
نوساخت تیمور خود برخاسته از محیط سنی ماوراءالنهر بود و از آنجا که مقر
حکمرانیاش در سمرقند بود، چارهای نداشت جز آنکه خود را حامی اهل سنت نشان
دهد. با این همه رویارویی او با شیعه محتاطانه بود و گاه رفتاری از خود نشان میداد
که برای شیعیان معنایش گرایش به تشیع بود. هنگامیکه جمعی از عالمان تندرو
اهل سنت به تیمور فشار آوردند که امام علی (ع) را در قتل عثمان سهیم شمارد و
بغض آن حضرت را بهعنوان موضع رسمی خود اعلام کند. ()13
این اوج تعارض و مخاصمه میان شیعه و اهل سنت در قلمرو او بود در دورههای
تاریخی پیشین چنین موضعی از سوی اهل سنت بهخصوص در ایران نسبت به امام
علی (ع) معهود نبود و وجود چنین درخواستی از تیمور به دلیل اقتدار روزافزون

9
شیعه و موضع دفاعی و خصمانه طیفی از اهل سنت نسبت به شیعه بود اما واکنش
تیمور نسبت به این درخواست که آنرا به تصمیم زینالدین ابوبکر تایبادی موکول کرد
و در نهایت این درخواست لوث شد. ( )22نشان از آن دارد که تیمور مایل نبود
شخصاً گاهی در جهت مخالفت با شیعه یا موافقت صریح با آنان بردارد. همین اندازه
توجه تیمور کافی بود که برخی از مؤلفان متاخر امامی تیمور و اخلافش را شیعه
بدانند. ()21
تشیع تیموریان با شواهد تاریخی اثبات نمیشود و به نظر میرسد موضع آنان رویکرد
میانی برای جمع میان دوستی صحابه و اهل بیت (ع) و نوعی گرایش به اهل بیت
(ع) است که نزد سنیان صوفی مشرب آسیای مرکزی در آستانه عصر مغول رواج
داشته است از جمله اقدامات صورت گرفته به دستور بانو گوهرشاد همسر شاهرخ
تیموری (حکومت 752 -721ق) تاسیس مسجد گوهرشاد در جوار حرم امام رضا
(ع) است که برای همیشه یاد آن بانو را برای شیعیان امامی ماندگار ساخته است
همچنین آنچه در یادداشتی از ابراهیم پسر شاهرخ تیموری، مولفان امامی را متقاعد
ساخته است که او را شیعه بینگارند. در واقع تأیید همین جمعگرایی است وی در
خاتمه نسخهای که از مصحف شریف در 721ق استنساخ کرده است در ذکر صلوات
بر پیامبر (ص) آله الطاهرین... را بدان افزوده است و بعد به شیوه اهل سنت، تعبیر و
صحبه را آورده است و سپس این نسخه را به روضه طاهره امام رضا (ع) وقف کرده
است. ()22
در میان امیرزادگان تیموری، همچنین باید از سلطان حسین بایقرا (وفات 312ق)
نام برد که توجهی آشکار به تصوف داشت و در این زمینه قلم زده بود ( )23او روز
عاشورا را بزرگ میداشت و در اطعام آن روز اهتمام میورزیدند(. )24و به گفته شیخ
بهایی، ضمن میل تمامش به تشیع، امکان اظهار آنرا نداشت) 25
با وجود اینکه سلسله تیموریان رسماً تا سال 311ق دوام داشت، در مناطق داخلی
ایران، بهتدریج حکومتهای محلی مانند ترکمانان قراقویونلو رو به اقتدار نهادند. دهه
742ق در تاریخ سیاسی شیعه، دورهای مهم است چه در این دهه بهطور همزمان
گرایش امامی در میان حکومتهای قبلی مانند قراقویونلو قابل مشاهده است و هم
سلسلههای جدید شیعی پدید آمده است. در خصوص قراقویونلو باید گفت این سلسله
که در آغاز بیشتر نمودی سنی داشت، در سده 3ق تمایلات شیعی در رجال فرعی
آن آشکار شده بود از جمله باید به شخصیت میرزا اسپنیه (وفات 747ق) اشاره کرد

11
که معاصر حکومت اسکندر بیک ( 741 723ق) و جهانشاه ( 712 -741ق)
میزیست و در آن روزگار حاکم عراق عرب بود، وی در سال 742ق مناظرهای
ترتیب داد که ابن فهد حلی و جمعی دیگر از عالمان شیعه با اهل سنت به گفتگو
نشستند در پی آن میرزا اسپنه تشیع خود را آشکار ساخت و به ترویج مذهب اثنی
عشری پرداخت و سکه و خطبه به نام دوازده امام کرد. ()21
همچنین میرزا پیر بوداق پسر جهانشاه نیز در نگین انگشتریاش خود را بنده با داغ
حیدر خوانده بود ( )21گفته میشود که دختران اسکندر بیک امیر قراقویونلو آرایش
بیگم و اوراق سلطان نیز گرایش شیعی داشتند و نام آل علی(ع) بر نگین هر دو آنان
نقش بسته بود. ()27
درباره ترکمانان آق قویونلو نیز شرایط، به همینگونه است مروری بر کلیت رفتار آنان
نشان از تعلق ایشان به اهل سنت دارد، اما در برخی اسناد بر جای مانده میتوان دید
که آنان رفتاری دوستانه با شیعیان امامی داشتند و شعایر آنان را تعلیم میکردند. در
زمان اوزون حسن مقتدرترین زمامدار آق قویونلو در تبریز یک عالم امامی به نام
سید عبدالغفار طباطبایی بهعنوان شیخالاسلام تعیین شده بوده از حمایت مالی
بسیاری هم برخوردار بود. ( )23همچنین مارتا دختر اوزون حسن از ملکه دسپینا به
همسری شیخ حیدر پیشوای صوفیان صفوی در آن عصر درآمد که شاه اسماعیل
صفوی ثمره این ازدواج بود. ()32
همچنین باید به احکام صادره از سوی یعقوب بهادر و الوند بهادر امیران آق قویونلو
درباره تولیت آستان حضرت معصومه در قم اشاره کرد که در بردارنده مضامینی در
تعظیم اهل بیت (ع) است. اما کاربرد تعبیراتی مانند «رضی الله عنه» برای امام حسن
عسکری (ع) نشان از فاصله آنان از مذهب امامیه دارد. ( )31نیز میدانیم که با وجود
شورشهای صوفیان صفوی در قلمرو آق قویونلو، رستم بیک سلطان آق قویونلو در
737ق فرزندان شیخ حیدر را که محبوس بودند، از زندان آزاد کرد. ()32
بهعنوان سلسله مستقل نیز جا دارد از خاندان شعشعی در خوزستان یاد کرد.
بنیانگذار این سلسله محمد بن فلاح که از شاگردان ابن فهد حلی از عالمان بزرگ
امامیه بود، در جنوب غرب ایران ادعا مهدویت کرد و جمعی از مردم منطقه
بهخصوص عرب را به گرد خود آورد، گفته میشود ابن فهد حلی برای سید محمد
رسالهای نوشت که در آن وصایایی داشت و از وقایعی خبر میداد. 33به هر روی این
سلسله که نوعی از تشیع امامی با اندیشه افراطی مبنای شکلگیری آن بود، پس از

11
سید محمد در نسل او دوام یافت، تا آنکه این سلسله در 314ق بدست شاه اسماعیل
صفوی برافتاد. ()34
صاحب بن عباد وزیر دانشمند آلبویه، چندین قصیده در مدح و منقبت امام حسین
(ع) سروده است که در ایام عاشورای حسینی با لحنی گریهآلود خوانده میشد در
رسایل بدیعالزمان همدانی (وفات 33ق) قصیدهای در منقبت امام حسین (ع) وجود
دارد شماری از شاعران نیز قصایدی درباره واقعهی کربلا سرودند که کسایی مروزی از
جمله آنهاست. ()35
همانطور که گفته شد روضهخوانی و مناقب خوانی در تعزیت حسین بن علی (ع)
سابقهای کهن دارد. مناقب خوانان افرادی بودند که از قرن 4ق به بعد در کوچه و
بازار شهرها راه میافتادند و ابیاتی در مدح و منقبت اهل بیت و ائمه اطهار و در
تعزیت امام حسین (ع) با صدای بلند میخواندند. به این افراد مناقبی میگفتند. اهل
تسنن هم برای تقابل با مناقب خوانان، افرادی را در کوچه و بازار راه میانداختند تا
اشعار و ابیاتی در فضایل صحابه و طعن به شیعیان با آواز بلند بخوانند. به این افراد
هم فضایلی خوان میگفتند. ( )31مناقب خوانی یکی از ابزارهای تبلیغی شیعه
محسوب میشد ابن جوزی بارها در کتاب خود از مناقب خوانان بغداد صحبت
میکند که در محله کرخ فعالیت میکردند.
مناقب خوانان همواره در معرض ضرب و شتم اهل سنت قرار میگرفتند. بوطالب
منافی از جمله مناقب خوانان معروف بود که سلقم، دختر ملک شاه (زوجه اسپهبد
علی درساری) دستور داد، زبان او را ببرند. ولی این کار نیز او را از مناقب خوانی باز
نداشت و تا آخر عمر در شهرهای ایران به مناقب خوابی پرداخت ( )31گاهی عدهای
از شیعیان خود را به دیوانگی میزدند، جامه مندرس بر تن میکردند، ریش
میتراشیدند و در کوچه و بازار به مناقب خوانی و روضهخوانی اهل بیت و ائمه اطهار
میپرداختند. اهل سنت به حساب اینکه آنها دیوانه هستند، کمتر معترض آنها
میشدند. ()37

12
ظهور صفویه و رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران:
پدران شاه اسماعیل تا صفیالدین اردبیلی بانفوذ بودند که نسل در نسل بر نفوذ
اجتماعی و سیاسی آنان افزوده شده بود. از زمان خواجه سلطانعلی سیاهپوش (وفات
732ق) باور تشیع نزد آنان آشکار گشت و رویکرد مخالف آنان نسبت به
حکومتهای وقت زمینه بروز یافت و این رویکرد در دوره شیخ شاه و پسر او شیخ
جنید روی به افزایش بود تا آنکه نوبت به شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل رسید. ()33
شیخ حیدر با مریدانی که به گرد خود آورده بود، به دنبال ایجاد یک تحرک قوی
اجتماعی بود و از فرصتهای که دست میداد، نهایت استفاده را میبرد. از نخستین
اقدامات سیاسی او تاختن به نواحی شروان به مستمک جهاد با کفار چرکس بود که با
توفیق روبرو شد و با غنایم فراوان به اردبیل بازگشت(.)42
پس از کشته شدن شیخ حیدر در 733ق در جنگ با یعقوب بیک آق قویونلو، رجال
پیرامون او و از جمله پسرش اسماعیل به زندان افتادند. ( )41تا اینکه رستم بیک آق
قویونلو آنان را از زندان آزاد کرد و به تبریز به نزد خود فرا خواند. ( )42اما فعالیت
صفویان همچنان رو به افزایش بود و بهخصوص پس از کشته شدن سلطانعلی فرزند
بزرگتر شیخ حیدر که ریاست بر اسماعیل مسلم شد، وی به سازماندهی هواداران
پرداخت. او پنهان از رستم بیک، تبریز را ترک کرد و نخست به موطن نیاکان خود
اردبیل رفت که در آنجا هواداران بسیاری داشت. سپس با جمعی که گرد خود فراهم
آورده بود به رشت و بعد به لاهیجان رفت.
آمدن او به لاهیجان به دعوت کار کیا میرزاعلی حاکم شیعی مذهب منطقه گیلان
بود. ( )43با اینکه کارکیاییان در آن زمان هنوز رسماً زیدی بودند. ( )44اما این
ارتباط حکایت از آغاز گرایش به امامیه دارد که در زمان جانشین میرزاعلی آشکار
شد اینکه در تواریخ گفته میشود شاه اسماعیل در لاهیجان نزد هفت تن از صوفیان
آن دیار فنون جنگاوری آموخت ()45
حکایت از آن دارد که به موازات جریان شیعی- صوفی صفویان در آذربایجان، جریانی
موازی نیز در گیلان و در حاشیه حکومت کارکیاییان شکل گرفته بود که وارد
فعالیتهای نظامی نیز شده بود. دوره حضور اسماعیل در لاهیجان همچنین فرصتی
بود که وی با معارف دینی امامیه وقوف لازم را بیابد. ( )41گفتنی است شمسالدین
خود امامی صوفی مشرب از شاگردان سید محمد نوربخش بود که سلسله تصوف خود

13
را از طریق سید محمد به شیخ نجم الدین کبری و از طریق او به امام رضا (ع) به
اجدادش میرساند. ()41
وفات رستم بیک آق قویونلو در 323ق پایانی بر اقتدار آن سلسله بود و شرایط
سیاسی در ایران را بهشدت ناپایدار کرد. رقابتی میان امیرزادگان آق قویونلو چون
احمد بیک، الوند بیک، محمد میرزا و مراد بیک در گرفت. ( )47که حاصلی جز
نابودی برای آن سلسله نداشت و این فرصتی برای اسماعیل صفوی بود که بتواند
قدرت را در ایران به دست گیرد. او مدعیان آق قویونلو را که هر یک در بخشی از
ایران حکومت را به دست گرفته بودند یکی پس از دیگری شکست داد و به زودی
ایران را یکپارچه کرد.
بدنبال فتوحات، اسماعیل صفوی در 321ق در تبریز به تخت نشست و رسماً شاه
خوانده شد. ( )43او از همان آغاز پادشاهی تشیّع اثنی عشری خود را آشکار کرد و
خطبه را که تا پیشتر به نام خلفای راشدین بود، به نام امامان دوازدهگانه شیعه باز
گرداند. ()52
او نام ائمه دوازدهگانه را حاشیه مهر خود نهاد ( )51که بعدها بهعنوان یک سنت در
میان شاهان صفوی ادامه یافت.
شاه اسماعیل همچنین استاد پیشین خود در معارف امامی، یعنی شمسالدین
لاهیجی را برکشید و او را منصب صدارت داد. ( )52شاه اسماعیل در پی فتح بغداد
در 314ق روی به عتبات نهاد و بارگاه ائمه (ع) در نجف کربلا و سامرا را نوسازی
کرد. 53اقدامی که برای باززایی امامیه ارزش نمادین فراوان داشت. اقدام بعدی،
بیرون آوردن خراسان و بارگاه امام رضا (ع) از حاکمیت شبیک خان ازبک در 311ق
بود. ( )54که هم از نظر سیاسی و بازگرداندن وحدت سیاسی ایران، و هم از نظر
مذهبی و ارزش نمادین حرم امام رضا (ع) برای امامیان پر اهمیت بود. در افواه برخی
امامیان، قیام شاه اسماعیل به حرکت سید مشعشعیان پیوند نمادین یافت و گفته
میشد که در وصیت ابن فهد حلی به محمد بن فلاح مشعشعی ظهور شاه اسماعیل
صفوی براساس بشارتی از امام علی (ع) بعد از جنگ صفین پیشگویی شده بود ()55
در تحریر دوم صوفه الصفای ابن بزاز، بر نسب رساندن خاندان صفوی به امام موسی
کاظم (ع) اشارت رفته است. ( )51و از عالمان بعدی شیخ بهایی، ضمن تأیید نسب
علوی موسوی، شاه اسماعیل را با تعابیری چون (حامی حوزه ایمان) و (شمشیر ائمه)
ستود. ()51

14
از همان آغاز شکلگیری دولت یکپارچه صفویان در ایران چنین حکومتی برای دو
دولت مجاور، عثمانی در شمال غرب و ازبکان شیبانی در شمال شرق امری نامطلوب
بود و ماهیت شیعی
صوفی این حکومت این عدم مطلوبیت را در حد خصومت
پیش میبرد. وجود پیوندهای تاریخی میان شیعیان ایران با آسیای صغیر و
ماوراءالنهر، و پیوندهای مشابه میان صوفیان این مناطق به دو دولت عثمانی و ازبک
را نه تنها نسبت به سرزمین همسایه که نسبت به اتباع درون قلمرو خود نیز نگران
میساخت، تا آنجا که حتی بایزید دوم سلطان عثمانی در نامهای تهدیدآمیز خطاب به
شاه اسماعیل، او را از تحریک شیعیان عثمانی و اندیشهی استیلا بر ممالک روم بر
حذر داشت. ( )57این نگرانی بیوجه هم نبود و چنین مداخلاتی در مواردی مانند
قیام شاهقلی باباتکلو و نور علی خلیفه وجود داشت. ()53
تشدید خصومت سیاسی میان دو دولت صفوی و عثمانی، بازتاب دینی نیز داشت که
اوج آن در صدور فتوای تکفیر شیعه و حکم قتل شیعیان از سوی مفتی استانبول در
عصر شاه اسماعیل بود. ()12
اوج این تشنج جنگ چالدران در 322ق میان شاه اسماعیل و سلطان سلیم بود که
آغازی بر یک دشمنی دیرپا میان صفویان و عثمانیان بود که تا پایان حکومت صفوی
دوام یافت و حتی میراث آن به حکومتهای بعدی ایران نیز رسید.
سیاست مذهبی شاه اسماعیل در ایران نه تنها اظهار مذهب اثنی عشری بود بلکه
رسمیت این مذهب در ایران را از خلال یکسانسازی مذهبی دنبال میکرد.او قدرت
سیاسی لازم برای این حرکت را از جمعیت امامی در ایران میگرفت که آگاهیهای
ما درباره شمار آنان و خاستگاه اجتماعی آنان هنوز کافی نیست، اما میدانیم که
قدرت اجتماعی و سیاسی امامیه در طی سدههای پس از مغول بهطور پیشرونده در
حال افزایش بود و در آستانه ظهور شاه اسماعیل این قوه را یافته بود که به مذهب
غالب در ایران مبدل شود. در واقع تغییر مذهب در سراسر کشور ایران به همت یک
فرد
هر چند فرد مقتدری چون شاه اسماعیل- قابل پذیرش نیست و به نظر
میرسد نقش شاه اسماعیل در این میان تنها آزاد کردن این نیروی نهفته و آوردن
آن از قوه به فعل بوده است.
بخش مهمی از جمعیت ایران در آستانه حکومت شاه اسماعیل صفوی امامی بودند اما
رسمیت مذهب در سایه اعمال قدرت شاه اسماعیل، گاه به خشونت نیز میانجامید.
برخی گزارشهای تاریخی این خشونت را تأیید میکند و نشان میدهد که انتقال به

15
مذهب امامیه در برخی از نقاط ایران با قهر و غلبه همراه بوده است. ( )11به گفته
مؤلفی امامی چون قاضی نورالله شوشتری که خود از حامیان شاه اسماعیل است، در
زمان شاه اسماعیل «مشایخ و محتسبان در هر شهر مردم را تعلیم احکام شرعیه بر
طبق مذهب حق امامیه مینمودند و هر که را از مخالفان میدانستند، تکلیف لعن و
برائت نسبت به صحابه ثلاثه که غاصبان حق اهلبیتاند، مینمودند». ()12
در آن بخشهایی از ایران که مذهب غالب امامی نبود، چنین مینماید که مهمترین
کاری که برای همگانی شدن مذهب امامی در ایران لازم بود انجام شود، متقاعد
کردن عالمان اهل سنت به پذیرش این مذهب بود و با انتقال عالمان به مذهب
امامیه، راه دشواری برای امامی شدن عامه مردم در پیش نبود. برخی از عالمان اهل
سنت مانند فضلالله روزبهانی خنجی یا حسامالدین عجمی تبریزی به اندازهای بر
مذهب خود مصر بودند که ناچار به ترک ایران شدند و به ممالک مجاور چون عثمانی
یا ماوراءالنهر رو آوردند. ()13
اما برخی از عالمان اهل سنت که شاید بیشتر به سبب انس یا تعالیم صوفیان و نیز
فیلسوفان عقلگرا صلابت خود در تعصب بر مذهب اهل سنت را از دست داده بود،
این انتقال چنان دشوار نبود.
خاطرهای منقول در منابع مربوط به حکیم شمسالدین خفری در فارس است که
چون دامادش سراسیمه به نزد او آمد و اظهار داشت که محتسبان مردم را به لعن
خلفا تکلیف میکنند، بدو توصیه کرد که «برو و لعن کن که (به زعم او) دو سه عرب
عالمی جلف (سبک مایه) بودهاند...» ()14
انتقال از زیدیه به امامیه نیز در شمال ایران دیده میشود سلسله کارکیایی در گیلان
که امیران آن بیشتر بر مذهب زیدی بودند و در مقطعی پناهگاه اسماعیل صفوی
شدند، از اوایل سده 12ق رسماً به مذهب امامی انتقال یافت و ادامه آن در شمار
سلسلههای شیعی امامی جای گرفت. ( )15این انتقال در بدو حکومت سلطان احمد
کیا (حکومت 342ق) انجام شد. ()11
در بسیاری از موارد انتقال عالمان به مذهب امامیه، چنین مینمود یا چنین باز نموده
میشد که این انتقالی رسمی و علنی است و در عمل دیدگاههای آن عالمان به امامیه
بسیار نزدیک شده بوده است. چنین رویکردی هم در احوال شمسالدین لاهیجی و
هم حکیم خفری بازتاب یافته است. در شرح احوال شمسالدین لاهیجی نوشتهاند که
او پیش از ظهور صفویه، حنفیان آمده به محفل او را که پیشرفتی در سلوک

16
نداشتند، نخست دعوت میکرد که شافعی شوند و بعد آنان در آستانه پذیرش مذهب
امامی قرار میگرفتند. کمال آنان در سلوک را به پذیرش مذهب امامی منوط میکرد.
( )11و این تلقی را پایه خود نهاده بود که دو مذهب حنفی و شافعی - با آن حواشی
صوفیانه که در آن روزگاران در ایران وجود داشت- فاصله چندانی از امامیه ندارند و
مذهب شافعی به امامیه نزدیکتر است. در شرح احوال خفری نیز به عنوان یک
حکیم عقلگرا گفته میشود وقتی اقوال ماقبل تشیّع او را با امامیه سنجیدند، آنرا
اغلب موافق یافتند و از آن نتیجه گرفتند که این میزان از توافق، از پیروی قواعد
عقلی نتیجه شده و پیشتر از گروش به امامیه نیز این موافقت وجود داشته است.
)17(

تعزیهخوانی و منقبتگویی در عصر صفوی:
چون شاه اسماعیل صفوی به سلطنت رسید، تشیع را در ایران مذهب رسمی گردانید
و دستور داد در کوچه و بازار زبان به طعن و لعن خلفای سهگانه بگشایند و هر کس
خلاف آن کند سر از تنش جدا سازند. ()13
بنابراین «تبرائیان» در کوچه و بازار به آواز بلند به لعن مخالفان دین برخاسته، از
غلبه و تسلط بر سنیّان هیچ اندیشه نمینمودند. روز به روز قدرت و نفوذ شیعیان در
تزاید و ترقی باطل سنیان در نقصان و تنزل بود تا آنکه در بلاد عجم کسی را زهره و
یارا نبود که اظهار تسنن نماید یا ذکر سنی نیز کند(.)12
در دوران سلطنت شاه اسماعیل صفوی تبرائیان جای مناقبیات دورههای پیش را
گرفته، منتها تحت حمایت مأموران دولت جدید صفوی.
نویسنده جهانگشای خاقان، این نکته را بهتر روشن میکند:
«و تبرائیان مقرر فرمودند که در کوچه و بازارها و محلات تمام میگشتهاند و لعن و
طعن بر خلفای ثلث و سنیان و اعدای حضرات و امام و بر جان ایشان مینموده باشند
و مستمعان به بانگ بلند کلمه بیش باد و کم مبادا را گفته و هر یک از آنها تکاهل و
تغافل ورزند، تبرداران و تورچیان به قتل ایشان بپردازند...» ()11
تبرائیان گروهی از جوانان قزلباش بودند که به شاه اسماعیل ارادت خاص میورزیدند.
آنها در تبریز با شمشیر و خنجر و تبر در دست محلات را میگشتند و در پیش شاه
میرفتند و تبرا میکردند. هر کس که آوای تبرائیان را میشنید، به صدای بلند
میگفت: «بیش باد و کم مباد »و اگر در گفتن این جمله تعللی میکرد، سرش بر باد
میرفت. ()12

17
عدهای از آنها پیشاپیش حرکت میکردند و با صدای بلند مردم را به تبرا فرا
میخواندند. و شماری از تبرائیان هم تصاویر حاوی شمایلهای ائمه را حمل
میکردند و در میان میدانها و کوچهها و بازارها، شهرها به تبلیغ درباره ائمه تشیع
میپرداختند و داستانهایی از آنها نقل میکردند.
میکله ممبره سفیر ونیز که در سال 345ق در تبریز بوده مینویسد:
«صوفیان پیکرههایی را نظیر پیکر علی تصویر کردهاند و به او تعظیم و تکریم
میکنند. در میدان شماری از شعبدهبازان ایرانی روی قالی مینشستند آنها مقواهای
درازی را با تصویر پیکرهها در دست دارند و با یک چوبدستی به هر یک از پیکرهها
اشاره میکنند و داستانهایی را درباره هر یک از آنها باز میگویند. هر کس به قدر
وسع خود پولی به آنها میدهد. افراد دیگری نیز هستند که کتابی در دست دارند و
نبردهای علی و شاهزادگان باستانی و شاه اسماعیل را برای مردم میخوانند و از
مستمعان پول میگیرند. شماری دیگر که تبرائیان نامیده میشوند از عثمانیان بد
میگویند.» ()13
تبرائیان در تمامی شهرهای ایران، بهخصوص شهرهای مرزی شرق و غرب ایران،
پراکنده بودند و در منابع گاهی از اقدامات آنها و یا کشتهشدگانشان بدست مخالفان
صحبت میشود. گذشت ایام تبرائیان را متشکلتر کرده بود و آنان در سازمانهای
خاص خود قرار گرفته بودند. یعنی آن شور و شوق و حمیّت مذهبی اولیه آنها
بهتدریج به ابزار تبلیغی سازمان یافتهای تبدیل شد و حتی مقرری ویژهای دریافت
میکردند. ()14
چون شاه اسماعیل دوم به سلطنت رسید سیاست مذهبی پدر و جدش را دگرگون
کرد. از طعن بر خلفا جلوگیری کرد و رسم تبرای تبرائیان را برانداخت و قورچیان را
ملزم ساخت در مجالس وعظ حاضر شوند و تبرائیان را با تبرزین سزا دهند، نوشتن
اشعار را در مسجد منع نمود و حتی ضرب سکه به نام حضرت رسول (ص) و امام
علی (ع) را غدغن کرد. ()15
سلطنت شاه اسماعیل دوم دوام نیاورد و وی پس از یکسال و اندی از تخت به تابوت
افتاد. اما این اقدامات از قرار معلوم هشداری بر تندروهای مذهبی این دوره بود. چون
پس از درگذشت شاه اسماعیل دوم، دولت صفوی در سیاستگذاریهای مذهبی راه
اعتدال را در پیش گرفت. از این زمان به بعد در منابع صحبتی از تبرائیان نیست. از
سختگیریهای مذهبی بر مردمان و به ویژه اهل سنت کاسته شد و بهجای آن به

18
گسترش مراسم مذهبی افزودند و هنگامیکه شاه عباس اوّل بر سریر سلطنت تکیه
زد، اوضاع تا حدودی آرام و معتدل شده بود. شاه اسماعیل دوّم صفوی فرزند شاه
تهماسب پس از درگذشت پدرش در 375ق به پادشاهی رسید و چون در زمان پدر
21سال در زندان بود، ( )11کینهای نسبت به رجال دربار تهماسب داشت و نسبت
به آنان سخت بیاعتماد بود. همین ویژگی موجب شد تا وی به محض قرار گرفتن بر
تخت سلطنت، بسیاری از شاهزادگان صفوی و رجالی را که برای خود خطرناک
میدید، نابود کند و از پیش رو بردارد. ( )11وی از نظر مذهبی نیز در دفاع از تشیع
موضع پدران خود را نداشت و بر همین اساس بود که بسیاری از عالمان امامی را از
منصب خود برکنار کرد و به انزوا کشانید. ( )17اگر این برآورد که لوح مشتمل بر نام
خلفای چهارگانه در مسجد جامع اصفهان مربوط به اسماعیل دوّم است ( )13را
بپذیریم، سندی روشن بر آن است که وی کوشش داشته است تا شعایر مربوط به
تعظیم خلفا را بازگرداند.
فشار همزمان او به رجال سیاسی و عالمان امامی، اتحادی را میان سیاستمداران و
عالمان پدید آورد و بیاعتنایی اسماعیل دوم به تشیع انگیزه کافی را برای از میان
برداشتن او فراهم میساخت. جمعی از علما حکم کردند که وی دارای ضعف عقیده
در تشیع است و حتی او را به تسنن منتسب ساختند. ( )72به هر روی پادشاهی
اسماعیل دوم بیش از سالی به طول انجامید و او به اجل طبیعی یا به قتل، در رمضان
375ق زندگی را وداع گفت. ()71
جانشین اسماعیل دوم برادرش شاه محمد خدابنده (حکومت )331
375نیز
نتوانست امور دولت را به نسق پیشین خود آورد. در اواخر دوره پادشاهی خدابنده بود
که تعرضات ازبکان به بهانه خروج از سنت نسبت به شیعیان خراسان به اوج خود
رسید و در همین دوره بود که شیعیان آن ناحیه کوشیدند تا بتوانند به نوعی صلح و
همزیستی با ازبکان، بدون ارتباطی مستقیم با صفویان نایل آیند. از جمله این
کوششهای آشتیجویانه میتوان به رسالهای از مولی محمد رستمداری عالم امامی
خطاب به عبدالله خان ازبک ( 335ق) خان بخارا اشاره کرد. ()72
طی پادشاهی خدابنده، عالم بزرگ ایرانی، مقدس اردبیلی (وفات 333ق) که در
عراق اقامت داشت، نقش مهم در استحکام مذهب امامیه ایفا کرد وی مکتبی را در
فقه امامیه پدید آورد که بعدها اتباع مقدس... آنرا دنبال کردند. مهمترین نوشته او...
مجمع الفائده و البرهان مخاطبش خواص علما و هدفش تحقق در فقه امامیه بود، اما

19
برخی نوشتهها مانند رسالههایش در باب خراج ادامه حرکتی بود که محقق کرکی
درباره مساله خراج و امور مالی دولت صفوی آغاز کرده بود.
در روزگار شاه عباس اول که خود را کلب آستان علی میخواند، تعزیه عاشورا رونق و
پیشرفت زیادی یافت. شاه عباس خود در تعزیتها شرکت میکرد. او در سال 1221
ق که ایام محرم با ایام نوروز سلطانی مقارنت یافته بود به لوازم نوروز و جشن و سرور
آن روز قیام ننمود بلکه لباس سوگواری به سبب تعزیه سیدالشهدا پوشید و سوگواری
ایام عاشورا را بهجای آورد، یا در جریان محاصره ایروان در حالیکه با عثمانیان در
جنگ بود (محرم 1213ق) مراسم عزاداری بر پا کرد. از اینها گذشته در ماه مبارک
رمضان کل شیعیان ممالک را از تکالیف دیوانی معاف میکرد. ()73
یکی از رخدادهای مهم مذهبی در دوره شاه عباس اول پیدایی جریان اخباریه است.
این جریان که شاخص آن مولی محمد امین استرآبادی (وفات 1231ق) است در
آثارش بهخصوص الفوائد المدینه) روش مجتهدات اصولی را بهشدت به نقد گرفت و
راه نجات را در بازگشت به اخبار اهل بیت (ع) برشمرد. در زمان او همین توجه به
امامیه و عزاداری سیدالشهدا را دیگر شاهان صفوی نیز بجای میآوردند.
مراسم و نمایشهای مذهبی در دوره صفویان بهصورت مختلف اجرا میشد.
این نمایشها در لفافهای از آداب اجتماعی تنیده میشد و در آنها حساسیت مذهبی،
پرورش اجتماعی درک و اصالت فردی و سلامت اخلاقی از عوامل تأثیرگذار محسوب
میگردید. این مراسم و نمایشها در شرایط جدید اجتماعی دوره صفوی گاه به
القائات سیاسی نیز همجهت میشد و به تنشهای فاجعهآمیز در بین گروههای
اجتماعی و مذهبی میانجامید. شکل و صور این نمایشها را از لابهلای اطلاعات
برآمده در منابع دوره صفوی و سفرنامههای سیاحان میبینیم.

دستهگردانیها:
دستهگردانیهای عزاداری روز عاشورا از ابتدای تشکیل دولت صفوی و با حمایتهای
دولتی در ایران برگزار میشد. اطلاعات صریح و روشن درباره دستهگردانیهای ایام
عاشورا را در سفرنامههای سیاحان اروپایی به وفور میتوان پیدا کرد. این نوع
اجتماعات بقدری برای آنها جذاب بوده است که گاهی به وصف جزء بهجزء آن
پرداخته و تصویری روشن پیش رو نهادهاند.

21
سفرنامه فدت آفاناس یووچ کاتف که در سالهای 1121 ،1123میلادی (مقارن
1233و 1231ه. ق) و ( 1222و 1223ه. ش) در دوره شاه عباس نوشته شده
گزارشی از سوگواری را چنین در بردارد:
«روزهای عزا از اول ماه محرم شروع میشود و تا دهم ادامه پیدا میکند مردان همراه
با نوجوانان پای برهنه و لخت در حالی که شلواری به پا دارند و بدن خود را چون قیر
سیاه کردهاند در کوچهها و بازارها و میدانها به راه میافتند و در دستهای خود
سنگی را نگه میدارند و به یکدیگر میزنند و مدام فریاد میزنند (حسین. حسین.)..
تابوتهای مخملدار در جلو شترهایی که روی آنها بچههای لخت را طوری نشاندهاند
که صورتشان به دم شتر است، حمل میکنند و بچهها فریاد میزنند. (حسین،
حسین.)... پیشاپیش تابوتها چوبهای بزرگی را حمل میکنند و نیز به همراه اسبان
آنها دو طفل لخت که بدن و سر و صورت خود به خونآلودهاند سوار برحسب در
حرکتند. روی اسب دیگری مرد لختی که خود را به پوست گوسفند خاکستری
پیچانده است بهطوریکه پشمهای گوسفند به بدن او تماس دارد و قسمت بی پشم
به بیرون است به آرامی با اسب حرکت میکنند و نیز درازگوشی که از پوست حیوان
ساخته و از کاه انباشته از پهلو نگاه داشتهاند تا نیفتد با کلاه منگولهدار و با تیر و
کمانی از چوب باریکی آویزان، در جلوی این تابوتها میکشند و همه به آن ناسزا
میگویند و آب دهان میاندازند. این عمل در میدانی که همه زن و مرد و بچه بدان
جمع شدهاند، صورت میگیرد.
زنان نالهها و شیونها سر میدهند و مردان و کودکان سرهای خود را میشکافند و
خونآلود حرکت میکنند. و نیز پوست دستها و سینههای خود را با تیغ میزنند و
خون را به سر و صورت و دستهای خود میمالند و در عاقبت آن حیوان ساختگی را
با نفت و کاهی که دارند به خارج از شهر و صحرایی میبرند، نفت به روی آن
میریزند و با کاه و آتش میزنند و به خود با زنجیری میکوبند.
بدین ترتیب آنها به خاطر امام حسین (ع) و اصحاب او که بدست ملعونهایی به
شهادت رسیدهاند، عزاداری میکنند. گویا منظور از بچههای خونین همان کودکان
بیگناه اوست که شهید شدهاند و حیوانی انباشته از کاه نیز نشانه آن کس است که او
را به قتل رسانده است». ()74
پیتر و دلاواله درباره دستهگردانیها در ایام محرم مینویسد:

21
«مشابه این عزاداری، سوگواری شهادت امام علی است. دو دسته عزاداری راه میافتد.
هر دسته از مردم، یک قسمت عمده شهر را تشکیل میدهند. بسیاری از بزرگان نیز
جزء این دسته هستند. حتی خود شاه هم اگر در شهر باشد، وارد یکی از این
دستجات میشود. در پیشاپیش هر دسته عدهای دهنه تعدادی اسب مزین به تزئینات
و ساز و برگهای گرانبها را میگیرند و میآورند. بر روی اسبها تعدادی سلاحهای
جنگی همچون تیر و کمان و شمشیر و سپر قرار دارد.
و روی قرپوس زین هم عمامهای قرار میدهند که معرف عمامه امام علی است. به
دنبال آنها علمها و زوبینها و نیزههایی مزین به نوارهای رنگی حمل میکنند که
حاملین به زحمت آنها را در دست نگه میدارند و بلندی نیزهها به قدری است که
سنگینی نوک آنها، بدنه نیزه را خم میکند. اینها هم نشاندهنده سلاحهای حضرت
علی (ع) است و با این کار میخواهند نشان دهند که اوقات بلندی داشته است.
سپس تابوتی دیده میشود که جنبه نمادین دارد و حتی گاه چندین تابوت میآوردند
که همگی نمادی از تابوت علی (ع) هستند. روی تابوتها را مخمل سیاه رنگ
کشیدهاند و تمامی سطح آنها را با مجموعهای سلاحهای هجومی و دفاعی پوشانده و
از سایر تزئینات مشابه انباشتهاند.
عده زیادی از نوحهخوانها همراه نوای طبل و سنج و نی تابوتها را همراهی میکنند
و بیوقفه خود را حرکت میدهند، جست میزنند و با تمام قدرت فریاد میکشند.
افراد متشخص سوار بر اسباند و جمعیت انبوهی پیاده به دنبال آنها میآیند. دستهها
دور میدان میگردند و ابتدا در مقابل دروازه اصلی کاخ و سپس جلوی در بزرگ و
اصلی مسجد توقف میکنند و در آنجا پس از خواندن دعا و نیایش متفرق میشوند.
)75(
تاورنیه، سیاح فرانسوی که چندین بار از ایران دیدن کرده است، یکی از عزاداریهای
عاشورا را چنین تعریف میکند.
هشت یا ده روز قبل از آن روز مخصوص (روز عاشورا) متعصبترین شیعیان تمام
صورت و بدن خود را سیاه میکنند و برهنه عریان میشوند. فقط با پارچه کوچکی
ستر عورت مینمایند و سنگ بزرگی بهر دستی گرفته در کوچه و معبر گردش نموده
آن سنگها را به یکدیگر زده، انواع تشنجات بصورت و بدن خود داده، متصل فریاد
میکنند. حسین حسین... و بقدری این حرکت را تکرار میکنند که دهانشان کف
میکند و تا غروب مشغول این کار هستند.

22
شبها مردمان مقدسی هستند که آنها را به خانههای خود برده اطعام شایانی
مینمایند و در این ایام همینکه آفتاب غروب کرد در اغلب گذرها و میدانها منابری
نصب شده، واعظینی مشغول موعظه و حاضر کردن مردم برای روز مخصوص (روز
عاشورا) هستند و چون در پای این منبرها همه قسم مردم، زن و مرد، بزرگ و
کوچک جمع میشوند، در تمام سال برای زنها موقعی بهتر از این چند روز پیدا
نمیشود که با عشاق خود وعدهگاهی برای ملاقات قرار بدهند» ()71
آنگاه تا ورنیه ادامه داده و شرح تشریفات مخصوص روز عاشورا را بیان میکند و
مینویسد:
«من شرح تشریفات آن روز را مطابق آنچه خود به رای العین در روز سیم ژوئن
1111میلادی (روز عاشورا) مشاهده کردم مینویسم: در آن روز ناظر کل و رئیس
دربار محض محبت و مهربانی جای خوبی در میدان مقابل تالار شاه برای ما تعیین
کرد، که من و هلندیها برای تماشا به آنجا رفتیم. تالاری که شاه نشسته بود تالار
بزرگی است که نظرگاه آن در جنب درب عمارت سلطنتی بنا شده و ارتفاع و کرسی
آن از صحن میدان به اندازه طبقه اول یک عمارت فرنگی است سقف آن که از گل و
بوته طلا و لاجورد نقاشی و مزین شده در روی چند مجری (صندوقچه) ایستاده است
و در وسط آن حوضی ساختهاند که به توسط ماشینی، آب در آن جاری میشود، این
تالار از سه طرف باز است و ضلع طولانیاش بمیدان نگاه میکند و ضلع مقابل آن که
بسته است، بدیوار و طاقچههای چندی که در آن هست صورت زنان و مردان انگلیس
و هلندی نقاشی شده به در حالیکه تنگ و گیلاس در دست دارند و در حال
بادهپیمایی هستند و این تصاویر را یک نقاش هلندی به میل و دستورالعمل شاه
عباس ثانی ساخته است. ()71
تاورنیه ادامه داده مینویسد:
«ساعت 1صبح شاه صفی دوم که از آن وقت اسم خود را تغییر داده و حالا شاه
سلیمان نامیده میشود، با بزرگان دربار روی تختی که وسط تالار نصب شده جلوس
کرد تمام بزرگان به پا ایستاده بودند. پس از آنکه شاه به تخت نشست. از آن طرف
میدان بیگلربیگی پیدا شد که سوار اسب قشنگی بود، با چند نفر نجیبزاده جوان
شروع به جابجا کردن مردم تماشاچی نمودند.

23
زیرا سابقاً در اینگونه مراسم بینظمی فراوانی میشد، اهالی این محله میخواستند
بر اهل محله دیگر مقدم بایستند یا در حرکت سبقت بجویند، و به این جهت جنگ و
نزاع بر میخواست.
شاه ریاست و نظم این کار را به بیگلربیگی سپرده که میآید جای هر کس و
دستجات عزاداری هر محله را معین مینماید و همچنین ترکیب حرکت دستههای
عزاداری هر محله را معین مینماید و همچنین ترتیب حرکت دستههای عزاداری
محلات شهر را که دوازده دسته هستند و جای هر یک از آنها را تعیین میکند.
همینکه دستههای عزاداری خواستند از عقب بیگلربیگی شروع به حرکت بکنند، آنها
را نگاه داشتند که پیش از آنها سواری را که با تیر و کمان و شمشیری مسلح بود
داخل کنند و هفت سوار دیگر از عقب او بودند که هر یک نیز در دست سر بریده
بالای نیزه داشتند و سرها متعلق به اوزبکها بود که همسایه و دشمنان طبیعی ایرانیها
هستند.
شاه امر کرد که به هر یک از آن نیزهدارها که سر را بریده بودند پنج تومان و به
رئیسشان ده تومان انعام دادند.
بعد از آن بیگلربیگی شروع به داخل کردن دستههای عزاداری نمود. هر دسته یک
عماری داشت که هشت تا ده نفر آنرا حمل میکردند چون عماری به انواع گل و بوته
نقاشی شده و در هر عماری تابوتی گذارده و روی آنرا با پارچه زری پوشانیده بودند.
همینکه دسته عزاداری اول اجازه ورود یافت سه یدک مجلل با زین و یراق اعلی که
روی آنها را با تیر و کمان و شمشیر و سپر و خنجر زینت کرده بودند، در جلو دسته
وارد شد، وقتیکه به یکصد قدمی شاه رسیدند یدک دار بنای تاختن را گذارده و تمام
دسته عزاداران بدویدن آغاز کردند، در حالتی که بر میجستند و عماری و تابوت را به
رقص در میآوردند. گروهی کلاه و کمربند خود را به هوا پرتاب کرده و دوباره
میگرفتند و برخی انگشتان را به دهان برده بصورت بلند سفیر میکشیدند و چنانچه
ذکر شد جماعتی برهنه و عریان بودند و آن سنگها را به یکدیگر زده به هوا
میجستند و فریاد میکردند حسین، حسین، حسین، حسین تا بحدی که دهانشان
کف میکرد. بعد از آنکه این دسته دو سه دور میدان میگردیدند، دسته دیگری به
همان ترتیب با سه یدک وارد میشد، و این یدکها نماینده اسبهایی هستند که
شهدا سوار شده به جنگ میرفتند و آنها هم باز همان حرکات دسته و جست و خیز
را تجدید مینمودند. و وقتیکه دسته تازه وارد میدان میشد، دسته قبل را در گوشه

24
نگاه میداشتند که راه را برای دسته جدید باز کنند، در بعضی از آن عماریها طفلی
شبیه نعش شده، خوابیده بود و آنهائیکه دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و
نوحه و زاری میکردند و این اطفال شبیهسازی دو طفل امام حسین (ع) هستند که
بعد از شهادت امام خلیفه یزید، آنها را گرفت و به قتل رسانید. (تا ورینه در اینجا دو
طفل مسلم را با طفلان امام حسین (ع) اشتباه کرده است.)
پهلوی تالار شاه تخت بلندی زده، رویش را قالی انداخته بودند بطوریکه پنج یا شش
پا از تالار پائینتر واقع شده بود. روی آن تخت صندلی دستهداری با روپوش سیاه
گذارده بودند که ملایی روی آن نشسته و شش نفر ملای دیگر هم پای صندلی روی
فرش قرار گرفته بودند. آن ملا بقدر نیم ساعت حکایت قتل و شهادت حسین (ع) را
بیان کرد، همینکه نطقاش به پایان رسید شاه به او خلعت داد، همینطور به آن
شش نفر دیگر، اما خلعت ملای ناطق خیلی فاخرتر از دیگر ملاها بود.
پس از آنکه خلعتهای شاهانه را پوشیدند آن ملا دوباره روی صندلی نشسته و برای
سلامتی و طول عمر و سلطنت شاه دعا خواند. پس از آن شاه به حرمسرای خود
مراجعت کرد. مردم و دستهها در میدان نماندند و تمام روز آن عماریها را در شهر
گردانیدند» ()77
ادام الئاریوس به روزگار شاه صفی که در ایران بوده راجع به مراسم سوگواری و
عزاداری آن زمان مینویسد:
«روز هفتم فوریه که برابر تقویم ایرانیان بیست و یکم رمضان و معروف به عاشورا
1
سالگرد و روز گرامیداشت شهادت حضرت علی (ع) قدیس بزرگ و رهبر مذهبی و
مرشد ایرانیهاست، آنان از طریق گردهمآیی تمامی اهالی شهر و با مراسم ویژه در
مکانی نزدیک شهر که برای این ساخته شده است، این روز را گرامی میدارند.
وقتیکه چند نفر از ما به محل مذکور وارد شدیم تا از این مراسم دیدن کنیم، به
دستور خان که کلانتر و جمعی از بزرگان نیز همراه وی بودند جائی را برای ما باز
کردند تا بتوانیم از نزدیک شاهد اجرای مراسم باشیم. زیر خیمه یک نفر خطیب یا
برگزارکننده مجلس سوگواری در لباس نیلیرنگ عزا، رنگی غیر از رسم ما که از
مشکی استفاده میکنیم، بر یک صندلی به بلندی بیش از دو نخ نشسته بود. او بمدت
دو ساعت با صدائی خوش، رسا و صاف و نیز حرکاتی با مفهوم از روی کتابی به نام

1
- -ASCHURظاهراً در آن زمان مراسم سوگواری و ضربت خوردن حضرت علی (ع) سیزده روزه برگزار میشد.
25
«مقتل نامه» میخواند. محتوای این کتاب شرح زندگی حضرت علی (ع) و چگونگی
شهادت ایشان بود. دور تا دور صندلی خطیب تعداد زیادی آخوند همگی با
مندیلهای سفید رنگ بر سر نشسته بودند و در اثنای خواندن خطیب به دفعات
متفاوت آغاز به خواندن آواز کردند، زیرا در کتاب یاد شده همه جا کلمات قضا و
رهنمودهای عالمانه وجود داشت و خطیب وقتیکه به آنها میرسید کلمه اوّل را
میخواند و سپس ساکت میماند و بقیه جمله را آخوندهای مذکور مانند یک آواز و
سرود معروف میخواندند. پس از اتمام چند سرود یکی از آنها با صدایی بلند فریاد
میزد:
«لعنت خدای به کشنده علی باد» در جواب او تمام جمعیت میگفتند:
«بیش باد، کم مباد...»
پس از پایان قرائت کتاب،خطیب مفتخر به دریافت خلعتی نو و ابریشمی، از خان شد
کرمیبایستی فوراً آن را میپوشید، سپس سه تابوت که با پارچه سیاه رنگی پوشیده
شده بود دایرهوار دور گردانده شد که ظاهراً بایستی مظهر تابوتهای حضرت علی
(ع) و دو فرزند ایشان امام حسین (ع) و امام حسن (ع) میبود. پیش از اینها دو
صندوق بلند که با پارچهای نیلیرنگ پوشیده بود و گویا تمثیل و تنها میراث حضرت
علی (ع) یعنی کتابهای روحانی ایشان میبود، به نمایش گذاشته شد و نیز دو رأس
اسب زیبا که بر پشت آنها کمان، تیر و دستارهای گرانبها و مقدار زیادی پرچمهای
پیروزی قرار داشت، دور گردانده شد. یک نفر ایرانی بر سر چوبی یک برج مدور که
آن را نخل
1مینامیدند و بر آن چهار قبضه شمشیر فرو کرده بودند که به سبب
فراوانی اشیاء زینتی و دیدن آنها دشوار مینمود. چند نفر دیگر بر سر خود جعبههایی
حمل میکردند، این جعبهها را با دستهای از پرندگان و نوارهای رنگین، گل و سایر
چیزها آرایش کرده و درون آن گویا قرآنی را در حالت باز قرار داده بودند. افرادی که
به این طرز جعبهها را بر سر داشتند، همراه نوای موسیقی محزون که وسیلهی
سنجهای بزرگ، نی لبک، تنبک، و طبل نظامی نواخته میشد میبریدند و
میجهیدند.

1
- در فارسی به معنای تابوت و عماری و آرایش تابوت مرده هم گفته شده (فرهنگ عمید) هنوز هم در یزد در ایام
سوگواریهای مذهبی تخته بزرگ و. سنگینی را که شکل صفحه دارد چند نفر در جلوی دسته حمل میکنند و به آن
تخل میگویند.

26
چند گروه از جوانان چوبدستی بلندی در دست داشتند و در دایرههای جداگانهای به
اطراف میپریدند و در حالی که شانههای یکدیگر را گرفته بودند یکی از آنها
میخواند:
«حیدر، حیدر (این نام حضرت علی (ع) است،حسن، حسین.. و دیگران با او همین
کلمات را دم میگرفتند. با این مراسم جمعیت دوباره به شهر رفتند». ()73
اولئاریوس در جای دیگر از خاطرات و دیدههای خود را در کتابش چنین مینویسد:
«روز چهاردهم ماه مه مراسم سوگواری بر پا میکنند که ده روز طول میکشد به
همین دلیل آن را عاشورا که به زبان عربی معنای ده است، مینامند. این مراسم فقط
وسیلهایرانیها انجام میگیرد. و سایر ملل که معتقد به دین محمد (ص) هستند، این
مراسم را انجام نمیدهند، عاشورای یاد شده از اول ماه محرم و به یاد امام حسین (ع)
جوانترین فرزند حضرت علی (ع) که امام بزرگ یا قدیس آنهاست آغاز میشود. برابر
گزارش تاریخ نویسان، امام حسین (ع) در جنگی که خلیفه یزید علیه ایشان بر پا
کرد به شهادت رسیدند.
ابتدا آب را به روی ایشان بستند و سپس با هفتاد تیر مجروحشان کردند و سرانجام
شهر بن ذیالجوشن ایشان را به شهادت رسانده اما چرا این مراسم ده روز به طول
میانجامد؟ میگویند زمانی که امام حسین (ع) میخواستند از مدینه به کوفه
مسافرت کنند، دشمن ایشان را ده روز تمام تعقیب کرد و تا لحظه شهادت دنبالشان
بوده است. در طول مدت سوگواری ایرانیها لباس عزاداری میپوشند، مکدر و
غمگین هستند، موی سر خود را اصلاح نمیکنند و این خلاف کردار روزانهی
آنهاست. با قناعت زندگی میکنند، شراب نمینوشند و بهجای آن از آب استفاده
میکنند. در تمام شهر اردبیل جنبشی زیاد و مداوم به چشم میخورد و مراسم
کمنظیری در آنجا اجرا میشود.
قبل از روز دهم به این مراسم با یک عزاداری همگانی پایان میدهند ولی در شب
همان روز مراسم کمنظیری بر پا میشود، مراسم مزبور در حیاط جلوئی مزار شیخ
صفی در حالی که پرچم بلندی در کنار منبر برافراشته شده است، انجام میگیرد. این
پرچم که وسیله حضرت فاطمه (ع) دختر حضرت محمد (ع) درست شده و بر نوک
آن نعل اسب حضرت عباس (ع) برادر پدر حضرت محمد (ص) را قرار داده بودند.
1
1
- حضرت عباس برادر حضرت امام حسین (ع) بود که مادر او «ام البنین» نام داشت.
27
میگویند در مراسم عزاداری چنانچه نام حسین بر ذهن نقش بندد، پرچم یاد شده
شدیداً به حرکت میآید، ولی اگر این جملات که هفتاد و دو زخم او را مجروح کرده
و از اسب به زیر افتاده است.
غلط خوانده شود بیرق مذکور چنان با شدت به اهتزاز در میآید که بالای چوب
میشکند و به زمین میافتد من شخصاً در آنجا حضور نداشتم که این ماجرا را
ببینم ولی ایرانیها میخواستنند آنچه را که اشاره شد بهعنوان یک داستان واقعی به
من بقبولانند.
ظهر آن روز خان به سفرا گفت که امشب (بیست و چهارم ماه مه) ایرانیها طی
مراسمی،عاشورا را به پایان میبرند و چنانچه آقایان سفرا مایل به دیدن باشند، او از
آنها دعوت میکند تا در این مراسم شرکت کنند، منتها طبق قوانین اسلامی
نمیتوانند با شراب از آنها پذیرایی کنند و فقط مجاز به نوشیدن آب هستند. پس از
فرو رفتن خورشید سفرا همراه تمام اعضای کمیته در محل تعیین شده قرار گرفتند.
خان که از منزلش میآمد به سوی ما روان شد و دوستانه خوشآمد گفت و تعارف
نمود که به درون خانه رویم و ما را در محوطهی که در آن به میدان شهر (برای اینکه
مراسم میبایست در میدان بازار بزرگ شهر انجام شود) باز میشد، برد. صندلیهایی
که طرف چپ قرار داشت بهطور منظم کنار هم پیچیده و بر روی آنها قالیچههای
زیبایی انداخته بودند، خان ما را بر این صندلیها نشاند و خود تنها، طرف راست در
بر زمین نشست، در برابر ما سفرهای مطابق سلیقه و رسم ایرانی روی زمین پهن شده
بود که در آن مقدار زیادی ظروف چینی که پر از خوراکیهای شیرین و شربتهای
معطر بود، به چشم میخورد. جلو سفره چند شمعدان مسین، به بلندی چهارپا که در
آنها شمعهای مومی کلفت گذاشته بودند، قرار داشت. غیر از این چراغها که با پیه و
نفت میسوخت و روشنایی محوطه را تامین میکرد. در مقابل همراهان ما
شمعدانهای بزرگی قرار داشت که بر هر کدام بیست تا سی عدد شمع مومی فرو
کرده بودند. به دیوارهای میدان چند صد چراغ را با گچ استوار کرده بودند که با پیه و
نفت میسوخت و شعله بلندی از آنها بر میخاست و چنین مینمودند که خانهها در
آتش و شعله فرو رفتهاند. در طول و بر فراز میدان تعداد زیادی فانوس که کاغذهای
رنگین روی آنها کشیده شده بود به طناب بلندی آویزان کرده بودند و بطرز زیبایی
نور آنها بازی میکردند.

28
تعداد زیادی از اهالی شهر در میدان گرد آمدند عدهای روی زمین نشستند ولی گروه
دیگر در حالی که مشعل و ترکه و نارنج به دست داشتند، دایرهوار قرار گرفتند و آغاز
به خواندن کردند. این بخش از مراسم دارای این ویژگی است که در اردبیل پنج
خیابان بزرگ و اصلی وجود دارد و هر یک از آنها مختص به صنف معینی است.
این اصناف هر کدام دسته عزاداری ویژه و جداگانهای تشکیل دادند و برای خود
مداحان معینی دارند که در مدح حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) اشعاری
ساختهاند و کسی که بهترین صوت را داراست در حضور خان سروده خود را با آواز
میخواند، صنفی که اکنون بهترین سروده و نوحه را ارائه دهد نامور میشود و با
دریافت شربت مورد تحسین و التفات اهالی قرار میگیرد. به همین دلیل بهصورت
گروههای مجزا، یکی پس از دیگری در دایرهای منظم برابر خان و سفرا آمدند و به
مدت دو ساعت به خواندن با شیون و زاری با تمام توانایی جسمی خود پرداختند.
غیر از این دو قسمت چپ گروهی متشکل از هفت جوان برهنه میرقصیدند. اینها
که چاک چاکو نام دارند خود را از تا پا با نفت و خاکه ذغال سیاه و براق کرده و فقط
عورت خود را پوشانده بودند و زشت مانند شیاطین جوان به نظر میرسیدند.
سنگهایی که در دست داشتند به یکدیگر میکوبیدند و فریاد میکردند: یا حسین،
یا حسین، این عمل گویا بزرگترین مفهوم سوگواری را دهد و تمثیلی از شهادت
مظلومانه امام حسین (ع) باشد، به همین دلیل چند بار سنگ را به سینه کوفتند این
گروه از جوانان، ظاهراً باید افراد فقیری باشند که با چنین شیون و زاری و نمایشی
تمام ایام عاشورا را مقابل حجرههای بازار پرسه میزنند تا دیگران به خاطر امام
حسین (ع) به آنان صدقه بدهند.
اینان شبها برای خوابیدن به منزل نمیروند، بلکه به نشانه اندوه و غمی که از
شهادت امام حسین (ع) دارند بر خاکستر آشپزخانه شیخ صفی میخوابند. گروهی
دیگر مانند این افراد که یاد شد، بدن خود را رنگ قرمز میمالند تا به این ترتیب
نعش در خون خفته امام حسین (ع) را بیاد آورند» ()32
شرح و توصیف آدام التاریوس درباره عزاداری ماه محرم و روز عاشورا، در شهر اردبیل
که مرکز صفویان بود، تقریباً با اندکی تفاوت با اطلاعات و نوشتههای سایر
سیاحآنهمخوان است، مگر در بعضی موارد که تفاوتهایی در آن میبینیم وی از ده
روز عزاداری امام حسین (ع) صحبت میکند و اینکه ایرانیان لباس سیاه و عزا
میپوشند و غمگیناند، شوخی و بذلهگویی نمیکنند و لب به مشروب نمیزنند و از

29
منهیات پرهیز میکنند، محل اجتماع آنها جلو مزار شیخ صفیالدین است که بیرق
بلندی را که بنا به روایتی حضرت فاطمه دختر پیامبر اسلام، بدست خود افراشته و
شیخ صدرالدین پسر شیخ صفیالدین این پرچم را از مدینه به اردبیل آورده است در
آنجا نصب کردهاند... میگویند این پرچم با صدای حسین حسین مردم تکان میخورد
و در ذکر مصیبت حسین تکانهای آن شدیدتر میشود.
سفرنامهای از یک سیاح گمنام در دوره شاه سلطان حسین موجود است که در آن
مراسم عزاداری و دستهگردانی به گونهای دیگر وصف شده است که گویی
تعزیهخوانی متحرک پدید آمده است. چون تعزیه روی ارابهها اجرا میشده است. از
آنجا که ارابهها وسیلهای متحرک بوده است، بازیگران میتوانستهاند محله به محله و
گذر به گذر شهر را بگردند و مراسم عزاداری بر پا دارند. از طرف دیگر، امکان تزیین
صحنه و یا به اصطلاح امروزی دکوربندی و صحنهآرایی روی ارابه به سهولت صورت
میگرفته است. همان سیاح گمنام مینویسد:
«زندگی او
(امام حسین (ع)) اعمال و جنگها و شهادتش روی ارابههایی که به شکل
صحنه تئاتر تزئین یافته قسمت به قسمت به نمایش در میآیند، آنهم بهویژه در
مراسم عزاداری پرشکوه و پر تماشاگر»
وی سپس درباره تزیین این ارابهها مینویسد:
«ارابههای زیادی دیده میشوند که در حرکتاند و روی آنها افرادی با علم و آلات و
ادوات جنگی در دست، قسمتی از اعمال حسین (ع) را به نمایش میگذارد. از جمله
روی ارابهای شهادت او نشان داده میشود و در قسمت فوقانی ارابه پوشش وجود دارد
که روی آن شن ریختهاند و به مثابه میدان جنگ در یک دشت بی آب و علف است.
در زیر این پوشش مردانی پنهان شدهاند و سر و دست و بازوان خود را که نمایشگر
سرهای بریده و خونین و دستهای شکسته است، از سوراخهای پوشش بیرون
کردهاند. » ()32
کمپفر سیاح سوئدی هم، درباره مراسم عزاداری ماه محرم و ماههای رجب و صفر
مطالب قابل اعتنایی دارد. او مینویسد:
«مردم در ایام ماه محرم، غروب هنگام در دستههای نامنظم به استراحتگاههایی
کوچک در سر چهار راهها یا اماکن عمومی میآیند و با خود چیزهای قابل اشتعال
میآورند و آتش میافروزند تا دور آن برای عزاداری حلقه بزنند. به زودی حرکات آغاز

31
میشود. در ضمن نام امام حسین (ع) را با صدای بلند ذکر میکنند، نه با ناله و
شکوه، بلکه با صدایی خشمناک آنها به تبعیت از آهنگ و آواز نوحهخوانان در دایرهای
کنار هم جمع میشوند و در عین حال که پا به زمین میکوبند، سینه را با مشت
میزنند. کسی که با این مراسم آشنا نباشد شاید بپندارد که ساحران را در حال رقص
میبیند. آری حرکات و چهره کسانی که در عزاداری شرکت میکنند، حالتی چنین
خشن و انتقامجویانه مییابد. این نمایش ساعتها طول میکشد » ()33
سیاح دیگری بنام کرنلیوس لابروین، سیاح هلندی که در اواخر دوره صفوی به ایران
آمده است، سفرنامهای همراه با تصاویر منتشر کرده که اطلاعات او از مراسم
سوگواری ماه محرم و عزاداری شیعیان شکوه و عظمت این مراسم را نشان میدهد. او
از کثرت فراوان عزاداران سخن میگوید که از حرکات بدون کلام، صحنههای
حزنانگیز مصیبت امام حسین (ع) و اهل بیت او در صحرای کربلا و اسارت آنها را
نمایش میدهند. این صحنهها روی سکوهای سیار و ثابت انجام میشود و توالی
تقویمی را در آنها رعایت میکنند. بعضی از آنها برای نشان دادن جراحات و جای
زخمها از رنگ سرخ و سیاه استفاده میکنند. ()34

مراسم قمهزنی در تعزیهها:
مراسم قمهزنی پیش از دوره صفویان در ایران مرسوم نبوده است. تصور میرود که
قزلباشان آناتولی آغازگر آن بودهاند. قمه زنان در روز عاشورا و روز بیست و یکم ماه
رمضان (روز شهادت امام علی (ع) لباس سفید به نشانه کفن بر تن میکردند و موی
سر را از ته میتراشیدند پیش از طلوع آفتاب با قمه یا شمشیر بر فرق سر میکوفتند.
گاهی افرادی بودند که برای کنترل شدت ضربات، چوبدستی را مقابل قمه یا شمشیر
میگرفتند. اگر کسی بر اثر این ضربات کشته میشد او را شهید مینامیدند و بنا به
اعتقاد قزلباش، در آن دنیا با امام حسین (ع) محشور میشد. پس از پایان مراسم،
سرشان را میشستند و با دستمال میبستند و لباسهای سفید خونآلود را در مکان
خاصی دفن میکردند. ()35
نگارنده خود در ایام طفولیت بارها در شهر تبریز تماشاگر این قمهزنیها بودم که
اندکی قبل از ظهر در روزهای عاشورا در محلی از پیش تعیین شده این قمهزنیها را
انجام میدادند. گاهی بچههای خردسال را که شاید بیش از چهار یا پنج سال
نداشتند نیز دیدهام که پدران آنها برای ایفای عهد و نذری که قبل از تولد آن بچه
کرده بودند که مثلاً اگر فرزندشان پسر باشد آنها در روز عاشورا برای نشان دادن

31
فداکاری به حضرت امام حسین (ع) با دست خود بر سر بچه تیغ بزنند و عجیبتر
اینکه آن بچهها بخاطر احترام به نذری که پدر و مادر قبل از تولد او عهد کرده
بودند، پس از رسیدن به سن بلوغ، خود قمهزنی را انجام میدادند.
در سفرنامه برادران شرلی که در روزگار پادشاهی شاه عباس اول در ایران بودند
میخوانیم:
«که برهنه راه میروند و لباس از نمد آبی رنگ میپوشند و در سال روز قتل مرتضی
علی با کارد خود را مجروح میکنند و طوری عذابهای سخت به خود میدهند که
گاهی میمیرند» ()31
آدام الئاریوس گزارشی مبسوط از قمهزنی در روز عاشورا را ارائه میدهد، او مینویسد
که در اردبیل پس از طلوع آفتاب روز عاشورا، شماری از مردمان جلوی مزار شیخ
صفی گرد میآیند و به تیغزنی میپردازند. بدین معنی که عدهای با چاقو بازوهای
خود را خراش میدهند و مجروح میکنند و جمعی هم رگهای خود را میزنند تا از
آنها خون جاری شود، طوری که در حوالی ظهر زمین این میدان را خون فرا
میگیرد. عدهای از پسران و نوجوانآنهم که بازوهای خود را خراش داده و مجروح
کردهاند. با مشت روی جراحات میکوبند و تمامی سر و صورت و دست خود را
خونین میکنند. الئاریوس معتقد است که ایرانیان این کار را به یاد خونریزی و
شهادت امام حسین (ع) و یاران او میکنند و معتقدند با خونی که از آنها جاری
میشود، گناهانشان شسته میشود و کسانی که در روز عاشورا و روز شهادت امام
علی (ع) و عید قربان بمیرند، آمرزیده خواهند شد. ()31
انگرت کمپفر نیز در سفرنامه خود به تیغزنی ایرانیان اشاره میکند و مینویسد: «در
بعضی از شهرها شرکتکنندگان در این تشییع جنازه نعش گردانی یا تیغی که در
دست دارند، بر سر خود که تازه تراشیده شده، زخم میزنند، بهعبارت دیگر برش
دایره مانندی در پیشانی و دو خراش طولی در جمجمه خود ایجاد میکنند تا این
قتل شرمآور را به صورتی محسوس مجسم کرده باشند.» ()37
در مورد مکان پیدایش این عمل روایات مختلفی مطرح است. اما یک روایت این است
که اینگونه عزاداری از اردبیل و از ترکهای آذربایجان به سایر اقوام فارس و عرب و
سایر بلاد منتقل شده است.
قمهزنی در دوران قاجاریه گسترش بیشتری یافت، نخستین تلاشها از سوی
دولتمردان ایرانی برای منع قمهزنی توسط امیرکبیر آغاز شد. او برای منع قمهزنی

32
فتوای امام جمعه تهران را نیز گرفت که گفته بود قمهزنی را جایز نمیداند و این
رسم مخالف شریعت است. ()33
بنابر نوشتههای سیاحان که در دوران صفویه در ایران بودند از نظر تاریخی ظاهراًًٌ آن
وقتها که صفویه سر کار آمدند قمهزنی پدید آمد و هیچ سابقهای بر صفویه ندارد. اما
هنوز به یقین نمیتوان گفت که آیا قبل از عثمانیها هم این کار انجام میشده یا
نه...؟
روال حکومتها اینست که اعمال و رفتارها را از همدیگر یاد میگیرند. عثمانیها
گروه فدائیان درست کرده بودند و مانند آلبویه که در قرن سوم و چهارم عمدتاً
دستههای اولیه عزاداریشان دستههای نظامیشان بود به ارتش دستور داده بودند که
بطور منظم و دستهبندی شده دستههای عزاداری راه بیاندازند.
صفویه هم وقتی سرکار آمدند این برنامه را تکرار کردند یکی از افواج فدائیان، قزلباش
صفوی بودند که مسلماً به نشانه آماده به خدمت، سرشان را تراشیده بود. در کتاب
تاریخ شاه عباس کبیر از نصرالله فلسفی که یکی از دقیقترین تواریخ آن دوره است به
تفصیل فوج فدائیان معرفی شدهاند. در وصف آنان آمده که حتی در تمریناتشان
گوشت حیوانات مختلف و حتی مار را میخوردند که هنوز هم در بعضی از ارتشهای
جهان و در بعضی از کشورها معمول است. مثلا در ارتش صدام حسین نیز یک نوع
فوج فدایی این طوری وجود داشت. خلاصه اینکه فوج فدائیان صفویه در روز عاشورا
شمشیر به دست بیرون میآمدند و تصورشان این بود که نوعی همدردی و مواسات با
اصحاب امام حسین (ع) داشته باشند، آنان میگفتند در چنین روزی که اصحاب امام
حسین (ع) و خود امام و بنی هاشم تیر میخوردند، پس ما هم این حالت را برای
خودمان ایجاد میکنیم یعنی نشان دهیم که مادر راه امام حسین (ع) فدوی هستیم
و حاضریم سرمان بریده شود و این شروع قمهزنی شد. ()122
در آن زمان اکثر جامعه به علمایی که با این بدعتها به مخالفت بر میخواستهاند
توجه خاصی نمیکردند، تا آنجا که عالمی مثل مقدس اردبیلی به خاطر مخالفت با
این نوع حرکات در عزای امام حسین (ع) از سوی اکثریت جامعه طرد شد. ()121
میرزا عبدالله افندی، از علمای شیعهی معاصر شاه سلطان حسین، در بخشی از کتاب
«تحفه فیروزیه» به این مخالفتها اشاره میکند. مطابق روایت جاسم حسن شیر در
ارشاد الخطیب داستان از این قرار است که مقدس اردبیلی چندی از حرکات
ناشایستی که بعضی مردم در امر عزاداری امام حسین (ع) مرتکب میشدند،

33
رنجیدهخاطر شده و با این استدلال که این اعمال جزو رسوم اقامه عزا نیست و در
سیره اهل بیت (ع) نیز وجود ندارد، آنان را از این کار نهی میکند. لکن مردم به منع
او وقعی ننهاده، بر شدت و گسترهی عمل خود افزودند.
تا آنجا که وی آزرده شده، حتی در مقام اعتراض ترک آن دیار (اردبیل) کرده و به
یکی از قریههای اطراف میرود تا صدای عزاداری مردم به آن شیوه را نشنود. ()122

رواج قمهزنی در دوره قاجار:
از شاخصههای عزاداری در دوره قاجار، عمومیت یافتن رسم تیغزنی و قمهزنی است.
رسمی که البته پیش از آنهم چنان که در سطور پیش دیدیم مسبوق به سابقهای
چند ساله بود، اما مشخصاً در این دوره گسترش و رواجی بیسابقه یافت.
بنجامین سفیر امریکا در ایران عهدنامه ناصرالدین شاه در توصیف مراسم قمهزنی در
سفرنامهاش مینویسد:
«سال 1774میلادی من در تهران اقامت داشتم. دستههایی در خیابانها حرکت
میکردند و احساسات تند و شدید و بی سابقهای از خود نشان میدادند. در این میان
ناگهان جمعی سفیدپوش که کاردهایی در دست داشتند، پدیدار شدند که با هیجان
زیاد کاردها را بالا برده و به سر خود میزدند و خون از سر آنها و از کاردهایی که در
دست داشتند فواره میزد و سر تا پایشان سرخ کرده بود... واقعاً که منظره دلخراش و
بسیار تأسفآوری بود که هرگز نمیتوانم آن را از یاد ببرم کسانی که در این دستهها
قمه میزنند، گاهی اوقات انقدر به هیجان آمده و با خونی که از آنها میرود (آنقدر
زیاد است) که بی حال شده و روی زمین میافتند و حتی ممکن است اگر فوراً مداوا
نشوند، جان خود را از دست بدهند.» ()123
در این دوره خطبایی مثل آخوند ملا آقا بن عابد شیروانی معروف به فاضل دربندی
1
با کتابش به نام اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات همین قدر که در رونق بخشی به
مجالس عزا در آن دوره نقش داشتند، در ورود مطالب سست و جعلی و خرافات و در
نتیجه عوامگرایی این مجالس هم مؤثر بودهاند. ()124
عبدالله مستوفی تاریخنگار دانشمند دوره قاجاریه درباره فاضل دربندی مینویسد:

1
- او همان کسی است که شهید مطهری دربارهاش میگوید: خرافات و انحرافات موجود در کتاب «روضه الشهداء» ملا
حسین کاشفی و دیگر سخنان بیمبنا را در قالب کتاب «اسرار الشهاده» یکجا جمع کرد و نقش عمدهای در وارد کردن
خرافات به مجالس عزاداری امام حسین (ع) داشت. (شهید مطهری، حماسه حسین ص )53-55

34
«این آخوند ترک با وجود مقام ملایی و حتی اجتهاد، از راه سادگی و اخلاص به اهل
بیت پیغمبر راجع بوقعه طف عقاید عجیب و غریب داشته که در کتاب خود هم
نوشته و گذشته از نقل اخبار ضعیف رویاها را هم مانند اخبار در کتاب «روضه» خود
آورده و نتیجه آنها را هم جزو مطالب واقع قلمداد کرده است. این آخوند سادهلوح
معتقد بوده که روز عاشورا هفتاد و دو ساعت امتداد داشته است و این عقیده را از این
راه پیدا کرده است که بوقعه طف چیزهای خیالی افزوده بود و با آن مقدمات، ناگزیر
روز عاشورا باید هفتاد و دو ساعت درازی پیدا کند. در صورتیکه قبل از این تاریخ
هیچیک از روضهنویسها از این قماش عقاید اظهار نکرده بودند. این آخوند بیچاره از
راه اخلاص به خانواده رسالت و ثواب رساندن به مردم، کار روضه و روضهخوانی را از
خرک در کرده و بعنوان... تسامح در ادله سنن
1تا توانسته است اخبار ضعیف و عقاید
سخیف وارد در روضهخوانی نموده است. تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این
آخوند در عزاداری وارد یا لامحاله آنرا عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب
پنداشته است. و اشخاص عوام هم این عزاداری را پذیرفتهاند و این خلاف شرع بین
جزو عزاداری و کار ثواب وانمود شده است.» ()125
مهدی بامداد نیز دربارهی او مینویسد:
او فاصل دربندی تیغ زدن را بر که خلاف اصول اسلامی است و اسلام مافوق این
حرفهاست، در ایام عاشورا جایز دانست و خود نیز عمل میکرده است و از این تاریخ
است که مردم عوام به تبعیت وی در ایام عاشورا به این عمل دست زدهاند... ()121
در مقابل، علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمهزنی و نظایر آن را
غیرشرعی و شیطان پسند و حرام خوانده و به مخالفت با آن پرداختهاند که باز هم با
توجه به این قمهزنی به سرعت جایگاه مطلوبی نزد عوامالناس یافته و جزیی لاینفک
از مظاهر دینداری، با لعاب تعصب مردم شده بود،نه تنها مخالفت این دسته از علما

1
- تسامح در ادله سنن «اصطلاح فقهی است و معنی آن اینست که آن دقّت و موشکافی را که در ادله واجبات و
محرمات از حیث ثقه بودن سلسله راویان اخبار و سایر جهات مراعات میکنند، در مستحبات معمول نمیدارند. زیرا
مستحبات، اختیاری و مثل واجبات و محرمات نیست که ترک آن موجب عقوبت باشد. پس خیلی موشکافی در ادله
مستحبات لازم نیست. بر فرض اینکه بموجب خبر ضعیفی مؤمنی مثلاً دعایی بخواند و یا نماز غیر واجب را مستحباً بجا
بیاورد، تازه نماز و دعایی خوانده و ضرری نبرده است. حتی حدیثی هم هست که اگر کسی شنیده باشد که در خواندن
دعاها یا نماز مستحبی فلان اجر به او داده میشود و برای دریافت آن اجر آن عمل مستحب را بجا بیاورد، خدا این اجر
را باو خواهد داد. ولی خواب و خیال را جزو ادله سنن کردن و برای درک خواب عمل مستحب، مرتکب فعل حرام
شدن، بیقاعده بوده و این آخوند بیچاره خیلی از این اشتباهات کرده است. (عبدالله مستوفی، همان)

35
موثر واقع نشد، بلکه به تشکیل جبههای در بین مردم و برخی علمای موافق قمهزنی
منجر شد، تا جایی که برای مثال به علامه سید محسن امین عاملی تهمت زدند که
میخواهد اخبار را نسخ کند و از اجرای اعمال دین جلوگیری کند. ()121

نقش استکبار در ترویج و بهرهبرداری از قمهزنی:
الف) نقش استعمار انگلیس:

تا حدود قرن هجدهم سه امپراطور بزرگ شرقی، هند، ایران و عثمانی مسلمان بودند
که بر تمام جهان متمدن شرقی در آن روز، حکومتهای مرفه و مقتدری پدید آورده
بودند. اسپانیا و فرانسه و هلند و انگلیس به رهبری زرسالاران یهودی و مسیحیان
صلیبی، به فکر افتادند که مقاومت مسلمین را بشکنند. انگلیسها برای رسیدن به
این هدف به چارهجویی پرداختند، از جمله در هند و ایران که هسته اصلی مقاومت را
شیعیان تشکیل میدادند. اینان از شیعیان هندوستان شروع کردند که از مرکز تشیع
و مرجعیت نجف به دور بودند، انگلیسها از جهل و سادگی شیعه و عشق آنان به امام
حسین (ع) سوءاستفاده کردند و قمه و شمشیرزنی بر پیشانی را جعل کرده و به آنان
آموختند، متاسفانه برخی شیعیان هند، این بدعت را بدون مجوز علما و نواب امام
زمان (ع) پذیرفتند.
کوبیدن شمشیر بر سر و پیشانی در سوگ سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا توسط
استعمار انگلیس، از هند به ایران و عراق رخنه نمود.
تا گذشتهای نه چندان دور سفارتهای بریتانیا در تهران و بغداد، هیئتهای عزاداری
را که به آن صورت انزجارآور و زشت در کوچهها و خیابانها ظاهر میشدند تامین
میکردند. غرض از سیاست استعماری انگلیس از کمک به رشد این مراسم زشت، به
دست آوردن دلیلی معقول برای استعمارش بود که همواره با معارضهی مردم بریتانیا
و برخی نشریات این کشور روبرو میشد. استعمار انگلیس میخواست ثابت کند که
مردمان مستعمره هند و کشورهای اسلامی دیگر که به آن صورت وحشیانه در
خیابانها ظاهر میشوند، احتیاج به ولی و قیمی دارند که آنان را از جهل و توحش
موجود برهاند. در نتیجه، عکس و تصاویر دستههای عزاداری که در روز عاشورا با
زنجیر پشت خود نواخته و با شمشیر و قمه بر سر خود میکوفتند و خونهای جاری
شده در نتیجه این جریانات، در روزنامههای بریتانیا و اروپا به چاپ میرسید، و
سیاستمداران استعمارگر در نتیجه این تصویرها، استعمار این کشورها را بهعنوان

36
ضرورتی انسانی اعلام میکردند که میتواند مردم آن کشورها را از جهل و توحش
رهانیده و به جادهی تمدن و تجدد رهنمون سازد.
نقل شده است هنگامیکه یاسین هاشمی تخت وزیر عراق در عهد استعمار انگلیس
برای گفتگو جهت پایان دادن استعمار به لندن رفته بود، انگلیسیها به او گفتند: ما
به خاطر کمک به مردم عراق به آنجا آمدهایم تا آنان را از توحش و حماقت خارج
ساخته و مزه سعادت را به آنان بچشانیم.
این سخن خشم یاسین هاشمی را بر میانگیزد و باعث میگردد با عصبانیت از جلسه
خارج شود، اما انگلیسها از او عذرخواهی کرده و او را به دیدن فیلمی مستند از عراق
دعوت میکنند. این فیلم که از هیئتهای حسینی به راه افتاده در خیابانهای نجف
و کربلا و کاظمین تهیه شده بود، حاوی مشاهدات مهیب و نفرتآور از شمشیر کوبی
و قمهزنی مردم عزادار بود گویی انگلیسها میخواستند بگویند: «آیا مردمانی
روشنفکر که از تمدن بویی بردهاند، با خود چنین میکنند!»()127

ب) نقشه سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا:
کتابی به نام نقشهای برای جدایی مکاتب الهی در آمریکا انتشار یافته که در آن
گفتگوی مفصلی با دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا (سازمان اطلاعاتی
مرکزی آمریکا) انجام شده است، در این زمینه میگوید:
بعد از مدتها تحقیق به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبری مذهبی ایران و استفاده
از فرهنگ شهادت، در انقلاب ایران تأثیرگذار بوده است. ما همچنین به این نتیجه
رسیدیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند.
در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت
گیرد و طبق این تحقیقات، برنامهریزیهایی داشته باشیم. به همین منظور چهل
میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله به ترتیب
انجام شد. پس از نظرسنجیها و جمعآوری اطلاعات از سراسر جهان، به نتایج مهمی
دست یافتیم.
متوجه شدیم که قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیت میباشد. این
تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که بهطور مستقیم نمیتوان با مذهب شیعه
رودررو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم ما
بهجای ضربالمثل انگلیسی اختلاف بیانداز حکومت کن از سیاست اختلاف بینداز
نابود کن استفاده کردیم. و در همین راستا برنامهریزیهای گستردهای را برای

37
سیاستهای بلندمدت خود طرح کردیم. حمایت از افرادی که با مذهب شیعه
اختلافنظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان بهگونهای که در زمان مناسب علیه آنها
توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود، همچنین باید تبلیغات گستردهای را علیه
مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از
دست بدهند.یکی دیگر از مواردی که روی آن کار میکردیم.موضوع فرهنگ عاشورا و
شهادتطلبی بود. که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه
میدارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و
برگزارکنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرتطلب هستند، عقاید و
بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادتطلبی را سست و متزلزل کنیم و مسایل انحرافی
در آن بوجود آوریم. بهگونهای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید. در
مرحله بعد، باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمعآوری شده و بوسیله مداحان و
نویسندگان سودجو انتشار دهیم تا سال 1373جمعیت را، که سه راه اصلی اهداف ما
میباشند تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود
کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم. ()123

مبارزه با قمهزنی در ایران:
نخستین تلاشها از سوی دولتمردان ایرانی برای برانداختن قمهزنی، توسط امیرکبیر
آغاز شد. او برای انجام این کار فتوای امام جمعه تهران را نیز گرفت که گفته بود که
این رسم مخالف شریعت است. ()112
در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی نیز مخالفتهای زیادی با این قضیه شد.
در طی تاریخ قمهزنی در ایران بسیاری از افراد تلاش برای از بین بردن این سنت
نادرست کردهاند و بسیاری از فقهای نامدار تشیع امر به حرمت این عمل دادهاند و آن
را غیرشرعی و بر ضد مبانی اصیل اسلامی اعلام نمودهاند. اما مهمترین مبارزهها را
میتوان به سه دوره تقسیم کرد.
-1مبارزه علامه سید محسن امین.
-2مبارزه آیتالله روحالله خمینی.
-3مبارزه آیتالله سید علی خامنهای.

مبارزه سید محسن امین:
او در کتاب خود «التنزیه الاعمال تشبیه» با استدلال و برهان ثابت میکند انجام این
عمل (قمهزنی) هیچ ثوابی ندارد و از نظر شرع مقدس حرام است. انتشار این کتاب

38
موجبی از مخالفتها با وی را در سطح جامعه گسترانید. تا جایی که عدهای به مبارزه
با وی پرداختند تحریم قمهزنی و برخی دیگر از اشکال عزاداری با مخالفت شدید
میرزای نائینی یکی از دو مرجع مهم ایرانیان مواجه شد. اما دیگر مرجع تقلید مهم
ایران یعنی آقا سید ابوالحسن اصفهانی به حمایت از سید محسن امین پرداخت.
( )111و فتوا داد:
«إن استعمال السیوف و السلاسل و الطبول و الأبواق و مایجری الیوم امثاله فی مواکب
العزاء بیوم عاشوراء إنما هو محرم و هو غیرشرعی.»
یعنی: به کار بردن شمشیرها =(قمهزنی) و زنجیرها و طبلها و بوقها و کارهایی که
امروزه در دستههای عزاداری و در روز عاشورا معمول است همه حرام و غیرشرعی
است...
خود این فتوا هم درگیریهای فراوانی را به وجود آورد از مهمترین مراجعی که جانب
نائینی را گرفتهاند، میتوان به محمدحسین کاشف الغطاء، سید محسن حکیم،
ابوالقاسم خویی، سید عبدالله شیرازی، شهابالدین مرعشی نجفی، محمدعلی اراکی،
مرتضی حائری یزدی، میرزا هاشم آملی، حسین وحید خراسانی، جواد تبریزی، سید
محمد شیرازی، سید صادق شیرازی، سید صادق روحانی، سید محمدشاهرودی، سید
محمد وحیدی، سید تقی قمی، سید حسن قمی، سید رضا صدر، سید مصطفی
خوانساری، و سید محمد حجت اشاره کرد. ()112

مبارزه آیتالله روحالله خمینی:
در پی پیروزی انقلاب 1351آیتالله روحالله خمینی هم مبارزاتی را با افراطگرایی
در عزاداری انجام داد این عمل وی با همراهی افرادی نظیر محمدباقر صدر، و مرتضی
مطهری همراه بود.
مرتضی مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی گفت قمهزنی و بلند کردن طبل و
شیپور از ترکیهای قفقاز به ایران سرایت کرد و چون روحیه مردم برای پذیرش آن
آمادگی داشت همچون برق در همه جا دوید...

مبارزه آیتالله سید علی خامنهای:
آیتالله سید علی خامنهای در سخنرانی در کهگیلویه و بویر احمد در جمع روحانیون
در ماه محرم ،1313هفدهم خرداد در این باره گفت:
«من حقیقتا هر چه فکر کردم دیدم نمیتوانم این مطلب (قمهزنی) را که قطعا یک
خلاف و یک بدعت است به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم این کار را نکنند بنده راضی

39
نیستم، اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضیام
این را من جداً عرض میکنم، یک وقت بود در گوشه و کنار چند نفر دور هم جمع
میشدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمهزنی میکردند و کارشان تظاهر، به این
معنا که امروز هست نبود. کسی هم به خوب و بد عملشان کار نداشت. چرا که در
دایره محدودی انجام میشد. اما یک وقت بناست که چند هزار نفر ناگهان در خیابانی
از خیابانهای تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و
با قمه و شمشیر بر سر خودشان ضربه وارد کنند این کار قطعا خلاف است. امام
حسین (ع) به معنا راضی نیست. من نمیدانم کدام سلیقهها و از کجا این بدعتهای
عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما میکنند...»
سیاست نظام جمهوری اسلامی در سالهای اخیر بر جلوگیری از انجام مراسم قمهزنی
بوده است.این سیاست گاه درگیریهایی را میان قمه زنان و نیروی انتظامی موجب
شده است. در دی ماه 1317در خمینیشهر به دلیل جلوگیری پلیس از قمهزنی،
گرهی از قمه زنان با پلیس درگیر شدند و پس از پرتاب سنگ و کوکتل مولوتف به
مأموران، به شهرداری این شهر حمله کردند، در درگیری بین مردم و پلیس سه نفر
به ضرب گلوله زخمی شدند که یکی از آنها کشته شد. همچنین 13نفر از قمه زنان
دستگیر و زندانی شدند. ()113

استفتائات مراجع شیعه درباره تعزیه:
-1آیتالله میرزا محمدحسین نائینی (ره) در فتوای خود ضمن تأیید شبیهخوانی این
قید را بیان نمود که شعائر مزبور باید از هرگونه امور ناپسند که شایسته چنین
شعاری نیست پاک شود (کتاب بکاءالحسین سید حسین طباطبائی صص
472
)522
-2آیتالله سید محسن حکیم (ره:) ضمن تأیید فتوای میرزای نائینی میافزاید:
بعضی مناقشاتی که میشود ناشی از منضّم گشتن برخی چیزها و کارهایی است که
چه بسا با عزاداری و سوگواری برای سیدالشهدا مغایرت دارد. (فتاوی علمای سلف
درباره عزاداری و شبیهخوانی فصلنامه هنر، پاییز 12ص )231
-3در رساله ذخیره العباد آیتالله زینالعابدین مازندرانی با حواشی آیتالله میرزا
محمدتقی شیرازی، آیتالله سید محمدکاظم یزدی و آیتالله سید اسماعیل صدر،
شبیهخوانی بعنوان اعمالی ممدوح معرفی شده مادامیکه مشتمل بر حرامی چون
غنا و مانند آن نباشد (الدعا الحسینیه، شیخ محمدعلی نخجوانی ص 121و )131

41
-4آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در بخشی از نظر خویش درباره تعزیه
میفرماید، گمان ندارم کسی منکر خوبی آن باشد، مادامیکه بعضی از محرمات
شرعی را در بر نداشته باشد، مانند استعمال لهو و غیر آنها. (همان ماخذ پیشین)
-5علامه سید محسن امین تاکید مینماید که در عزاداریها باید از سیره ائمه (ع)
پیروی کرد و اگر آن بزرگواران تصریحی در این مورد نکردهاند، باید از شیوهای
منطقی و عاقلانه متابعت نمود. (التنزیه الاعمال الشبیه، سید محسن امین)
-1آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین عاملی خاطرنشان مینماید:
اگر رویدادهای ملالانگیز اهل بیت بصورت نمایش برگزار شود اثر خوبی بر دل ما
خواهد گذاشت. ولی این برنامه باید از روی اصول صحیح به اجرا در آید. (المجالس
الفاخره فی ماتم العتره، سید عبدالحسین شرف الدین، قسمت مقدمه)
-1آیتالله کاشف الغطاء نیز سوگواری به شکل شبیهخوانی را در صورتیکه درست بر
پا شود بدون اشکال میدانست ولی در ادامه افزوده است سعی کنید عزاداری را از
کارهایی که با حزن و عزا جور در نمیآید، جدا کنید زیرا عزاداری برای زنده ساختن
فلسفه قیام حسین علیهالسلام است، نه برای قصهگویی، نمایش و وقتگذرانی،
بکوشید مراسم سوگواری را بدون نقطه ضعف برگزار کنید و مردم را به یاد خدا
بیاندازید و ایمان آنها را زیاد کنید. (کاشف الغطاء سوزه خشم، محمدرضا سماک
امانی، ص )13
-7آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی، استاد عرفان امام خمینی، وقتی مشاهده
کردند در صحن مطهر امامزاده حمزه علیهالسلام مراسم تعزیهخوانی با تحریفات و
مضامین موهن برگزار میشود مانع اجرای آن گردید و مجلس مذکور را به کانون
وعظ و خطابه تبدیل نمود. (مقالات روایت فضیلت، غلامرضا گلی زواره، مجله پاسدار
اسلام)
-3آیتالله بروجردی نیز وقتی ملاحظه نمود شبیهخوانیهای قم وضع نگرانکنندهای
دارند و توأم با بدعت و تحریف اجرا میشوند، دستاندرکاران تعزیه را فرا خواند و به
آنان تأکید نمود شبیهخوانی با این شکل حرام است و باید یا اصلاح شود و یا از
برگزاری آنها با این روند مخرب اجتناب شود و اجازه نمیدادند عزاداریهای آفتزده
اجرا شود(حماسه حسینی، شهید مطهری، ج ،1ص )175

41
-12شهید مطهری در خصوص پالایش و پیرایش تعزیه هشدار میدهند: «علما باید
با عوامل پیدایش تحریف مبارزه کنند، جلو تبلیغات دشمنان را بگیرند، با
اسطورهسازیها مبارزه کنند...»(همان، ج ،2ص
.)233
-11امام خمینی، در بخشی از بیانات خود فرمودهاند اینجا باید سخنی هم در
خصوص عزاداری و مجالسی که با نام حسین بن علی علیهما السلام بر پا میشود
بگوییم ما و هیچیک از دینداران نمیگوئیم که با این اسم، هر کس هر کاری میکند
خوب است، چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان، بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و
به نوبت خود از آن جلوگیری کردهاند. چنانچه همه میدانیم که در بیست و چند
سال پیش از این عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم شبیهخوانی
را منع کرد و یکی از مجالس بسیار بزرگ را مبدل به روضهخوانی کرد... (قیام عاشورا
در کلام و پیام امام خمینی، ص )32
-12از دیدگاه حضرت آیتالله سید علی خامنهای، اگر مراسم شبیهخوانی مشتمل بر
امور دروغ و باطل نباشد و با توجه به مقتضیات زمان باعث وهن مذهب حق هم
نشوند، اشکال ندارد ولی در عین حال بهتر است که بهجای آنها مجالس وعظ و ارشاد
و ذکر مصائب حسینی و مرثیهخوانی بر پا میشود (اجویه استفتائات- تهران الهدی
)224 - ص137(
-13از دیدگاه آیتالله مکارم شیرازی، شبیهخوانی اگر امر خلاف شرعی در آن نباشد
و موجب هتک مقدسات نشود، اشکال ندارد. (استفتائات جدید آیتالله مکارم شیرازی
)157 ص1 جلد1371
-14از نظر آیتالله میرزا جواد تبریزی، تعزیه و شبیهخوانی چنانچه مشتمل بر حرام
نبوده و وهن به معصومین علیهمالسلام نباشد و مانعی ندارد. (استفتائات، آیت الله
میرزا جواد، انتشارات سرور ،1317چاپ اوّل ص )457
-15از نظر آیتالله محمدتقی بهجت اگر مشتمل بر حرام و منشا انتزاع حرام نباشد
مانعی ندارد، البته مرد باید لباس زن نپوشد و ترک آلاتی مثل طبل، شیپور، دهل و....
احوط است. (استفتائات مرحوم آیت الله بهجت، سایت معظم له.)
-11از نظر آیتالله فاضل لنکرانی، اگر شامل حرام نبوده و موجب وهن مذهب نشود،
مانعی ندارد. (استفتائات مراجع راجع به عزاداری و تعزیه (سایت تبیان.)

42
.11از نظر آیتالله گلپایگانی، اگر تعزیهخوانی مشتمل بر استعمال آلات موسیقی
نباشد و غنا و دروغ نخوانند و مرد لباس مختص به زن نپوشد اشکال ندارد (منبع
پیشین)
-17از نظر آیتالله علوی گرگانی اگر تعزیه و شبیهخوانی موجب هتک حرمت به
مساحت مقدس بزرگان دین شود، باید اجتناب شود. (منبع پیشین)
-13از نظر آیتالله صافی گلپایگانی، بهطور کلی تعزیهخوانی چنانچه مشتمل بر
محرمات نباشد اشکالی ندارد (استفتائات جدید آیتالله صافی گلپایگانی سایت معظم
له)
-22از نظر آیتالله سیستانی تعزیه و تعزیهخوانی فینفسه اشکالی ندارد. (استفتائات
جدید آیت الله سیستانی سایت معظم له.)
-21از نظر آیتالله نوری همدانی، تعزیه اگر شامل امور حرام نبوده و مرد لباس زن
نپوشد اشکال ندارد. (استفتائات جدید آیت الله نوری همدانی سایت معظم له.)
محمدعلی کرمانشاهی ( 1211
1114ه. ق) از علمای مذهبی سده 12ق همزمان
با زکی خان و جعفرقلی زند در کتاب مفاتیح الفضل خود درباره تعزیه و شبیهخوانی
از لحاظ شرعی بحثی کوتاه دارد و در شرایطی آن را مجاز میشمارد. (شهیدی
عنایتالله تعزیه و تعزیهخوانی، تهران فصلنامه تئاتر 1372صص )73
74
سنگزنی و نعش گردانی سیاه تنان و سرخ تنان:
از جمله نمایشهای مذهبی روزهای عزاداری ماه محرم سنگزنی بوده است. از آثار
مذهبی و معنوی ثبت شده در میراث معنوی کشور جهت مقایسه میتوان به این
موارد اشاره کرد: آئینهای سینهزنی لارستان و آغاز برافراشتن خیمهگاههای
عاشورایی در زرفان فارس، آئین جغجغه زنی روستای انجدان اراک در استان مرکزی،
هفت منبر، تعزیهخوانی بیرجند نخل گردانی و سنگزنی درخش، مشعل گردانی بر
کوه علمگردانی و بیلزنی خوسف، سنگزنی درخش و تعزیه شاهزاده علی دیهوک
طبس، پخت شله زرد مشهد همچنین در نیشابور و فیروزه برنامههای مذهبی و
معنوی مثل علم خبری در روستاها، تعزیهخوانی عاشورای فدیشه، تعزیهخوانی
نعشبرداری همتآباد زمانی علم خبری و عاشورای باغشن زبرخان، سومین روز
شهادت امام حسین (ع) در شهر خرو، شیردوشان روستای سلیمانی، پخت حلیم
نیشابوری بهعنوان برترین حلیم نذری کشور شام غریبان حاجیآباد زبرخان، عید

43
غدیر شهریار و چند مراسم دیگر که نیاز به تحقیقات و پژوهشهای بیشتر هست.
)114(
دلاواله سیاح اروپایی از افرادی صحبت میکند که دو تکه چوب با دو استخوان دنده
حیوانی را که در دست دارند به هم میزنند و نوایی محزون و غمانگیز در میآورند.
این نوا را گروهی با نوعی پایکوبی و حرکات و تکانهای بد نشآنهمراهی میکنند تا
غم و اندوه را تداعی کنند. ()115
آدام الئاریوس که در اردبیل با این نوع افراد مواجه شده است مینویسد: که آنها را به
زبان محلی «چاک چاکو» مینامند. این جوانان خود را از سر تا پا با نفت و خاکه
زغال سیاه و براق میکنند طوری که مثل شیاطین به نظر میرسند سنگهایی در
دست دارند که آنها را به هم میکوبند و فریاد میزنند، یا حسین یا حسین وقتی شور
و هیجان آنها مضاعف میشود چند بار سنگ را بر سینه میکوبند به نظر آدام
الئاریوس این گروه از جوانان ظاهراً باید از افراد فقیری باشند که چنین شیون و زاری
و نمایشی تمام دهه محرم مقابل حجرههای بازار پرسه میزنند تا به آنها صدقه
بدهند. اینان شبها هم برای خواب به منزل نمیروند بلکه به نشانه اندوه و غمی که
از شهادت حسین (ع) دارند، روی خاکستر آشپزخانه شیخ صفی میخوابند. ()111
گروهی دیگر هم مانند این افراد به بدن خود رنگ قرمز میمالند تا به این ترتیب
پیکر غرقه در خون امام حسین (ع) را به یاد بیاورند. ()111
سیلوا فیگوئروا هم از گروهی گزارش میدهد که همه بدنشان جز قسمتهایی که
سرشت آدمی به پوشیدن آنها فرمان میدهد، برهنه است و بدن خود را با رنگ سیاه
درخشانی چنان رنگین کردهاند که بیشباهت به حبشیهای براق پوست نیستند. آنها
با آهنگ و طبل و شیپور به حالت رقص حرکت میکنند.
در صورت برخورد با گروه دیگر از قماش خودشان با مشت و لگد به جآنهم میافتند
و اگر کارد یا خنجری بدست بیاورند، یکدیگر را میکشند. اینان کسانی را که در این
برخوردها به قتل برسند، شهید تلقی میکنند و اینگونه مرگ را به فال نیک
میگیرند. ()117
فیگوئروا مطلبی درباره سرخ تنان نمینویسد، اما دلاواله مینویسد، که افرادی بدنشان
را سیاه میکنند و کوچه به کوچه میگردند و عدهای دیگر نیز که کاملاً برهنه
هستند، برای نشان دادن خون به زمین ریخته حسین و مرگ دردناک او تمام
بدنشان را قرمز میکنند. ()113

44
تاورینه هم از افرادی صحبت میدارد که سرتاسر بدن و چهره خود را سیاه میکنند
و به کوچهها میروند و قلوه سنگهایی را که در دست دارند به هم میکوبند و در
حالی که هزاران پیچ و تاب به تن و چهره خود میدهند، مدام فریاد میزنند، حسین،
حسین، حسین، حسین، با چنان قوتی که کف از دهانشان خارج میشود، وعدهای
هم شب هنگام از آنها در خانههایشان پذیرایی میکنند. ()122
سیاحان و سفیران اروپایی در وصف مراسم عزاداری ماه محرم و حتی ماه رمضان به
نعش گردانی هم اشاراتی دارد که به بعضی از آنها در صفحات پیش اشاره شد، بهویژه
آدام الئاریوس از نعش گردانی عزاداران در 21ماه رمضان در شهر شماخی مطالبی
جالب ارائه میدهد. ()121
اطلاعات قابل توجهی هم درباره مراسم نعش گردانی امام حسین (ع) در اردبیل دارد
او مینویسد: آنها ضمن حمل پرچمها و علمها، اسبها و شترهایی را که بر پشت آنها
پارچه نیلیرنگی انداختهاند، در شهر به گردش در میآورند. در پارچهها تیرهایی فرو
رفتهاند و نماد تیرهای فرورفته که به نظر میرسد بر اثر تیراندازی به بدن چهارپایان
فرورفته باشد و نماد تیرهایی است که دشمنان بر بدن اسب امام حسین (ع)
فرونشانده بودند. بر پشت اسبها و شترها پسربچههایی نشستهاند و در مقابل خود
تابوتهایی دارند که با کاه و پوشال پر شده است.
اینها نمادی از فرزندان وحشتزده امام حسیناند. بر روی چند اسب دیگر دستاری
زیبا شمشیر و کمان و تیردانی پر از تیر به چشم میخورد که نشاندهنده اسلحه امام
حسین (ع) است. ()122
تاورینه هم لابهلای گزارش خود از مراسم عزاداری حسینی، به آئین نعش گردانی
اشاره دارد و جزئیات آن را توضیح میدهد.
یک جا همه هم مینویسد مردم عماریها را در طول روز در شهر میگرداندند و وقتی
دو دسته به هم میرسید به جآنهم میافتادند و یکدیگر را بشدت مضروب
میکردند. زیرا به آنها اجازه حمل اسلحه دیگری جز چوبدستی، که شبیه دیلم است،
ندادهاند... ()123
کمپفر در روز عاشورا به مراسم نعشکشی و نعش گردانی اشاره میکند: در این روز
مردم بهصورت دستهجمعی تابوت امام مقتول را که چون سرپوش ندارد جسد
خونآلود پسربچهای که خود را به مردن زده، از آن دیده میشود، حمل میکنند.
پسربچه حین حرکت دسته آه میکشد و ناله میکند. ()124

45
فیگوئروا و دلاواله به مراسم عجیب دیگری در ایام دهه محرم اشاره دارند که در نوع
خود منحصر به فرد است، فیگوئرا مینویسد: «کسانی هستند که در مراکز تجمع
مردم گودالی میکنند و تمام بدن برهنه خود را تا گردن در خاک فرو میکنند
بهطوری که جز سرشان بیرون نمیماند. اینان رفیقی دارند که از حاضران و یا
رهگذران برای آنها صدقه جمع میکنند.» او سپس فن این کار را توضیح میدهد و
مینویسد: آنها پیش از فرو رفتن در گودال در سبدی به اندازه قامتشان فرو میروند و
در تنگ سبد را کاملاً به گردن میچسبانند. پس از آنکه با سبد در گودال فرو
میروند، قسمتهای خالی بیرون سبد را تا زیر ریششان از خاک پر میکنند و عصر
هنگام نیز به کمک همدستان از سبد خارج میشوند و شب را به خوردن و استراحت
میگذرانند و صبح فردا، پیش از روشن شدن هوا، به سبد باز میگردند و تا آخرین
روز عزاداری کار خود را ادامه میدهند... ()125
اطلاعات دلاواله اندکی با گزارش فیگوئروا فرق دارد او از خمره گلآلودی صحبت
میکند که عدهای از فقرا خود را تا گلو در آن فرو میبرند و سر خود را در خمره
سفالی قرار میدهند که دهانه تنگی به اندازه ورود سر دارد و مخصوص این کار است.
اطراف این خمره گلآلود مشبک است و برای ورود هوا، روزنههایی دارد، ولی چنان
سر آن را میپوشانند که به نظر میآید در گل مدفون شدهاند.
در تمام طول روز، از طلوع آفتاب تا هنگام شب به این ترتیب در گل مانند و در این
مدت فقیر دیگری که در کنار دست هر یک از آنهاست، از مردم صدقه میطلبد و
برای رهگذران دعا میکند» ()121
این نمایش را سیاحان دیگر گزارش نکردهاند. با این نمایش شاید میخواستهاند
جلوهای از سرهای بریده شهدای کربلا را به نمایش بگذارند. اجراکنندگان این نمایش
با این تمهیدات تاثر بینندگان را بر میانگیخته و کمک مالی آنها را به خود جلب
میکردند. این نوع نمایشها در حقیقت دو وجه داشته است: اعتقادی و مادی،
فیگوئروا این افراد را مشتی کلاش مینامد که به بازی گرفتن احساسات مذهبی
مردم، آنها را به صدقه دادن وادار میکنند. دلاواله بی آنکه قضاوتی در باب عمل این
افراد بکند، تنها به گزارش عمل نمایشی آنها میپردازد. ()121
یک جهانگرد هلندی به نام کورنی یل لابرون که در سال 1124میلادی ( 1111ه.
ق) در ایران بوده مینویسد که او گواه شکوه فزونی یافته مراسم عزاداری در ایران
است. او از شمار عزادارانی سخن میگوید که از راه ادا و بازی بدون کلام صحنههای

46
حزنانگیز متنوعی از مصیبت امام حسین (ع) و اهل بیت او در مدت محاصره و جنگ
کربلا و نیز صحنههای به اسیری رفتن زنان و کودکان پس از شهادت امام حسین (ع)
را نمایش میدادهاند. این صحنهها که بر سکوهای سیار و ساکن بازی میشده بسیار
مشکل بوده و با توالی تقویمی نمایش داده میشوند.
از شرح و توصیف لابرون معلوم میگردد که شرکتکنندگان در فراهم آوردن البسه
مناسب نهایت سعی خود را به کار میبستند ضمن آنکه بعضی از آنها نیز برای نشان
دادن ضربات و جراحات وارده پیکر خود را رنگ سرخ و سیاه میزدند.

تعزیه در قلب ایران:
گرچه حاکمان ایران در قرون اخیر میکوشیدهاند تعزیه را در اختیار بگیرند و راسا
در اجرای آن نظارت کنند و فرهنگ خویش را به ظاهر و محتوای آن راه دهند، اما
نمیتوان از این حقیقت چشم پوشید که مردمانی صادق نیز در تکاپو بودهاند که
عزاداری سالار شهیدان را با شور و شوق افزونتری برگزار کنند و از طریق برپایی
مجالس روضهخوانی، مرثیهسرایی و به راه انداختن دستهجات سینهزنی و زنجیرزنی،
ارادت خود را به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت (ع) به ثبوت رسانند
.
آنان به تدریج این اندیشه را در ذهن خود پرورش دادهاند که چه کنند تا بتوانند
عزاداران را نسبت به وقایع کربلا بیش از گذشته متأثر کنند و با تداعی صحنههایی
رقتانگیز به تحریک و تحریص احساسات حاضرین بپردازند. از این رهگذر تعزیه با
اقتباس از نوحههای سینهزنی، روضهها و الهام از تاریخ پیامبران و حماسههای دینی و
تأثیرپذیری از اسطورههای پهلوانان ایرانی قبل از اسلام، حضور خود را اعلام میکند و
با استقبال گرم مردم مواجه میگردد. دکتر محمدجعفر محجوب مینویسد: «آنچه
تودهها را به پذیرش مشتاقانه همه این موضوعات بر میانگیخت، یعنی عاملی که واقعاً
بیش از هر عامل دیگر در انتشار تعزیه و پذیرش آن از سوی مردم بزرگترین تأثیر را
داشت، عشق غیرتمندانه و ارادت پایدار عوام به امامان و اعضای خاندان پیامبر و
بالاخص شهیدان کربلا بود. در حقیقت مردم در انتظار اخگری بودند که باروت
احساسات و عواطف آنان را منفجر سازد.» ( تعزیه هنر بومی پیشرو ایران ص )137
نمایش تعزیه نخست، سوگواری ساده و در عین حال سوزناکی بود که به ترسیم
وقایع کربلا میپرداخت. نقال تعزیه برای برانگیختن عواطف عزاداران اغلب آه و ناله و
اشارات را با واژههای عامیانه در هم میآمیخت و موسیقی آن براساس نوعی صدای
خوانندگان نواخته میشد و روابط منطقی بین حوادث داستانهای تعزیه چندان

47
مشهود نبود. در واقع تعزیه میوهای پرثمر از نوحههایی است که مردم سوگوار در
مراسم عزاداری با نوایی سوزناک میخواندند ؛ ولی رفتهرفته از نوحهسرایی فاصله
گرفت و با استقبال ویژهای حضور خود را اعلام کرد. به نظر « کنت دوگو بینو »
تعزیه بهصورت فعلی از نوحهسرایی یک نفر شروع شد و به مرور ایام، شاخ و
برگهایی بر آن افزوده گشت تا صورت امروزین خود را به دست آورد. به نظر وی،
تعزیه از ایمان و ایقان مذهبی، تنفر از ظلم و بیزاری از ستمگری حکایت میکند و
آمیختن تمام این احساسات گوناگون در ضمیر ایرانیان، ایجاد تأثراتی میکند،که
واقعاً اعجابآمیز است. در تعزیه اعتقادات مذهبی و مسائل اجتماعی با یکدیگر درهم
میآمیزند و آن را تبدیل به نمایش میکند که هم تجلی جهانبینی عامه مردم است
و هم توقعات اجتماعی و باورهای سنتی را متبلور نموده است. (به نقل از تاریخ
اجتماعی ایران، مرتضی راوندی جلد 1ص )127
سینهزنی از سوگواریهای سنتی است که تأثیرپذیری تعزیه از آن کاملاً مشهود و
محسوس است. در تعزیه هم از مضامینی که در دستهجات سینهزنی خوانده میشود،
مواردی قابل مشاهده است و هم خود برنامه مذکور در برخی شبیهخوانیها دیده
میشود. معمولاً شهادت خوان با خواندن ابیاتی، حاضران در مجلس را به سینه زدن
دعوت میکند و این پدیده قرابت تعزیه را با سینهزنی کاملاً به اثبات میرساند
.
ویلیام.ا. بیمن در این باره نوشته است :« شاید بارزترین نمونه برای شناخت ساخت
بی مانند نمایش تعزیه، علامت نمادین سینهزنی باشد. در اکثر تعزیههایی که من
شاهد آنها بودهام، تعزیهگردان با زدن بر سینه خود، به شبیهخوانان علامت سینهزنی
میدهد، سپس سینهزنی آغازین تعزیهگردان را شبیهخوانان پی گیرند. پس از آنکه
سینهزنی از حالت دستور صحنهای به علامت نمایش تبدیل میشود، رفتهرفته سراسر
حسینیه را در بر میگیرد تا اینکه بهصورت عملی نمادین همه تماشاگران را یکپارچه
نموده و آنها را به شرکتکنندگان در تعزیه تبدیل میسازد. در این لحظه، نوای
سینهزنی گسترده حسینیه به صحنه حاکم میشود و بهعنوان زمینهای قدرتمند
منجر به حرکت نمایشی و سوگواری شبیهخوانان میشود
.» (به نقل از تعزیه هنر
بومی پیشرو ایران ص )15
سینهزنی در تعزیه، نوعی یگانگی بین مردم تماشاگر و شبیهخوانان است و این ویژگی
هنری یکی از جلوههای جالب تعزیه به شمار میآید و قدرت معنوی و تأثیر آن را بر
اذهان افزایش میدهد
.
48
تأثیر اشعار سوزناک محتشم کاشانی در متون تعزیه در حدی است که ژان کالمار در
این مورد گفته است: «اگر محرکی مانند هفت بند محتشم کاشانی (مراثی محتشم
کاشانی در دوازده بند است گویا ژان کالما را اشتباه کرده است) که بسیاری از آن
تقلید نموده و در گسترش بعدی ذکر مصائب اهمیت شایانی داشته، نمیبود،
تعزیهخوانی بجای مهمی نمیرسید» (تعزیه هنر بومی پیشرو ایران ص .)115
مرثیه مولانا محتشم کاشانی را در رثاء سرور آزادگان امام حسین (ع) مقام و موقعی
دیگر است. سخن او مولود عشق و محصول استعراق و ناخودآگاهی است و القاء و
الهام غیب.
محتشم را در سوگ برادر خویش نیز مرثیهای پر سوز و گداز است اما هرگز بدین
مرثیه نمیرسد در اینجا تقدس و مقام والا و شامخ سالار شهیدان و عظمت فاجعه با
ایمان و اعتقاد سرشار و راسخ محتشم بهم آمیخته و چنین اثر جاودانهای پدید آورده
است، از این روست که در این سوگنامه کلمات رنگ خون گرفته و از درون ملتهب او
بصورت پارههای آتش بیرون ریخته است. حافظ چه زیبا میفرماید:
بیان شوق چه حاجت که شرح آتش دل توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
یک بند از مراثی جانگداز محتشم کاشانی این سوز را که حافظ میفرماید در سخن او
نمایان ساخته است که ملاحظه کنیم:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیآنهمه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند

49
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پروردهی کنار رسول خدا، حسین

تعزیه و نمایشهای مذهبی بعد از سقوط صفویه:
تحول تعزیه از قالب آئین سوگواری به گونه نمایش کامل، به تقریب از اواخر دوره
صفوی شروع شد. نخستین نشانهها از شکلگیری عناصر مشخص تعزیه در مقام
بازنمایی نمایشی واقعه کربلا در زمان سلطنت شاه سلطان حسین چهره نمود. کاربرد
ارابه و عماری و نشان دادن وقایع کربلا با توالی داستانی آن روی ارابه بوسیله
بازیگران نشان از طلیعه تعزیه به مثابه بازنمایی نمایشی وقایع کربلاست سیاح هلندی
کورنلیوس لابروین که در سال 124میلادی ( 1115ه. ق) وارد ایران شد، در بحث
جزئیات عماریها و ارابهها حتی به پارههای مصنوع بدن انسان از جمله سر انسان
اشاره دارد که از موم ساخته بودند و معتقد است که ایرانیان به راستی در این نوع
بازنماییها مهارتی کامل دارند. ( )127او ادامه میدهد که نعش حسین را افرادی
مسلح به نمایش میگذارند و پیکره او را که به اندازه قد آدمی است بصوف مجوف
میسازند و فردی در داخل آن قرار میگیرد و آنرا به حرکت وا میدارد ولی پاهایش
آشکارا دیده میشود. ()123
استفاده از پیکرههای مصنوع در سال 1111ه ق در یک متن فارسی هم ذکر شده
است. ()132
با استقرار حکومت زندیه 1115میلادی ( 1113ه. ق و 1144ه. ش) که کریم خان
زند زمام امور را به دست گرفت اجرای مراسم مذهبی به شیوه دوران صفویه که تا آن
روزگار راکد شده بود و اگر هم مراسمی صورت میگرفت بسیار ساده بود و صرفاً
جنبه عزاداری داشت نضج گرفت. چه به روایتی نادرشاه چنانکه گفته شد، به عللی
که به مسائل اجتماعی و سیاسی زمان ارتباط مییافت و عقاید مذهبی نیز بیتأثیر در
آن نبود مخالفت خود را با برگزاری مراسم به آنگونه که قبل از او رواج داشت ابراز
داشته بود ولی کریم خان گرچه متظاهر به مذهب نبود و تعصب شدیدی ابراز
نمیداشت ولی این واقعیتی است که آرامش و ثباتی که به وجود آورده بود محیط را
مستعد توجه بیشتر به مراسم مذهبی و نیز سایر پدیدههای اجتماعی کره بود.
«
... در زمان او با پیروان کلیه مذهب یکسان رفتار میشد، انسانی مؤمن به اصول
دینی و پرهیزگار بود. در جوار کاخ خود مسجد باشکوهی ساخت و برای خدام آن

51
ماهیانهای تعیین کرد همچنین در دوران سلطنت خویش که خود را وکیلالرعایا
میخواند وجوه فراوانی را صرف امور خیریه کرد و بهعنوان یک پادشاه مذهبی شهرت
یافت...»
قدیمیترین مدرک مستندی که دربارة تعزیهخوانی در دست است سفرنامه ویلیام
فرانکلین است.
ویلیام فرانکلین در مورد سینهزنی و سایر مراسم خاص محرم بدواً اشاراتی راجع به
اعتقاد شدید مردم به اسلام و علاقمندی زائدالوصف آنان به حضرت علی(ع) و ائمه
اطهار نکاتی را یادآوری میکند و ماجرای محرم را بیان کرده و سپس مینویسد
:
«تمام وقایعی را که فوقاً شرح داده شد ایرانیها تمام وقایعی را که طی ده روز اول
ماه محرم به نمایش درمیآورند. در روز بیست و هفتم ماه قبل از محرم که ذیالحجه
نام دارد در مساجد منبرهایی برپا میکنند و دیوارهای مسجد را با پارچههای سیاه
میپوشانند. از روز اول محرم آخوندها و پیشنمازها به منبر میروند و به ذکر
«واقعه» کربلا میپردازند و به شرح زندگانی و اعمال حضرت علی(ع) و پسرانش
حسن(ع) و حسین(ع) پرداخته و مصیبت وارده بر امام حسین(ع) را بازگو میکنند.
عزاداری با صدای موقر و آرام و محزونی شروع میشود و حقیقتاً روی انسانی تأثیر
عمیقی میگذارد و این زبان شیرین و رسای فارسی است که میتواند از عهدة انجام
چنین کاری بربیاید.
بین دو نوحهخوانی مردم با دستهای خود محکم به سینههایشان میکوبند و در
عین حال گریه میکنند و جملاتی نظیر (وای حسین) و (حیف از حسین) را ادا
میکنند. قسمتهایی از واقعه نیز به شعر است که با آهنگ محزونی خوانده میشود.
هر روز قسمتی از ماوقع کربلا توسط افرادی که برای این منظور انتخاب شدهاند
نمایش داده میشود.
شمایلها و تصاویری نیز وجود دارند که توسط دستههایی از پسربچهها و مردهای
جوان که نمایش دهندة سپاهیان ابن سعد و یا امام حسین(ع) و همراهانش میباشند
در کوچهها و خیابانها میدوند و با هم به نزاع میپردازند هر یک از این گروهها و
دستهها دارای علائم و نشانههای خاص خود دارند
.
در یکی از این نمایشها بارگاه یزید خلیفه نشان داده میشود که بر تختی زیبا
نشسته و اطرافش را محافظین متعدد احاطه کردهاند و در کنار او سفیر اروپائی قرار
دارد
.
51
یکی از مؤثرترین صحنههایی که به نمایش گذارده میشود صحنه عروسی قاسم
جوان پسر امام حسن(ع) و برادرزاده امام حسین(ع) و با دختر حسین(ع) است
.
این ازدواجی است که هرگز به فرجام نمیرسد، زیرا قاسم در روز هفتم محرم در کنار
رود فرات به شهادت میرسد. در این نمایش به پسربچهای لباس عروسی زنانه
میپوشانند و او را به شکل نوعروسی جوان درمیآورند. این پسر توسط زنان خانواده
که نوحهسرائی میکنند احاطه شده است و در این نوحهسرائی سرنوشت دلخراش
شوهر او که توسط بیدینان به وجود آمده است بازگو میکنند.
جدایی بین این نوعروس و شوهرش نیز نشان داده میشود و به هنگامیکه شوهر
جوان به صحنه نبرد میرود زن به مؤثرترین وجه ناراحتی خود را نشان میدهد وقتی
شوهر ترکش میکند، زن کفنی به وی هدیه میکند و آن را به دور گردنش میبندد.
با نشان دادن این صحنه، تماشاچیها بهشدت متأثر میشوند و بهشدت به شیون و
زاری میپردازند و تمام کسانی را که در قتل عام خاندان پیغمبر(ص) دخالت
داشتهاند به شدیدترین وجه مورد لعن قرار میدهند. در این نمایش کبوترهای مقدس
که بنا به اعتقاد ایرانیها خبر شهادت امام حسین(ع) را از کربلا به مدینه رساندند (و
برای این کار منقارهای خود را به خون حسین(ع) آغشته کردند تا تأییدی باشد بر
خبری که بردهاند) نیز نشان داده میشوند
.
اسبهایی که حسین(ع) و برادرش عباس(ع) بر آنها سوار بودهاند نیز به مردم نشان
داده میشوند روی بدن این اسبها، لکههایی که نشان دهندة زخمهایی است که
برداشتهاند و شکل تیرهایی که بر بدن آنها فرو رفته است نقش میشوند
در روز
دهم محرم تابوت شهداء که آغشته به خون است، همراه با شمشیرها و عمامههای
ایشان که با پرهای حواصیل تزیین شدهاند، آورده میشوند و با تشریفات خاص به
خاک سپرده میشوند و پس از آن آخوندها، یک بار دیگر به منبر میروند و به ذکر
«واقعه» میپردازند
.» ()131
در کتاب «تاریخ اجتماعی کاشان» نیز صراحتاً آمده است که تعزیه در دورة کریم
خان زند ایجاد شده و به صورتهای مجلسی و دورهای اجرا میشد. ادامه میدهد و
مینویسد: «
از عهد کریم خان زند شبیهسازی باب شد. ()132
این کار اگر بهصورت مجلسی بود که در تکیه یا هر محوطه وسیعی در زیر چادر
بزرگی بر پا میگردید و تعزیهخوانها با صدای طبل و شیپور مردم را دعوت و شروع
به کار میکردند و یا آنکه در ایام عاشورا همراه دستههای عزاداران تعزیهخوانها هم

52
سواره و پیاده در حرکت بودند و صحنهسازیهای این گونه تعزیههای سیار به قدری
پر طول و تفصیل بود که گاهی عبور آنها از بازار شهر بیش از شش ساعت به طول
میانجامید و در این مدت فتنه و فساد و زد و خورد و حتی خونریزی و کشتار هم
اتفاق میافتاد
» ()133
در مورد تعزیه در زمان کریم خان در فارسنامه نیز آمده است که «
کریم خان
زند، در آخر روز ذیالحجه برای تعقیب و استقبال محمدحسن خان از شیراز خارج
شده وارد باغ دلگشا که نیم فرسنگی شهر در جنوب سعدی است گردید و ایام
عاشورای 1112را در آن باغ به تعزیهداری خامس آل عبا گذرانید» ()134
که در این سند حتی محل برگزاری تعزیه نیز تعیین شده است
.
مدرک دیگری که دلالت بر پدیداری تعزیه در شیراز دارد اینکه «یکی از شعرای
خورمیرزا لطفعلی محرم خوری که تا سال 1222هـ.ق. (1175م. 1114هـ.ش)
حیات داشته و بیشتر عمرش را در دورة زندیه سپری کرده چند مجلس تعزیه سروده
است تعزیه «عباس»، و برخی از اشعار تعزیه علیاکبر(ع) سروده اوست».
از دلایل دیگر میتوان تعزیه قاسم را نام برد که از تعزیههایی است که مورد بازدید
اکثر قریب به اتفاق سیاحان در طی دوره زندیه و قاجاریه قرار گرفته و نخستین بار
در دوره زندیه از آن یاد شده از حیث مراسمی که در تار و پود آن نهفته، بویژه
مراسم عقد و ازدواج فوقالعاده به آداب و رسوم مردم شیراز در مراسم پیوندهای
همسری نزدیک است، هنوز هم همان مراسم با تفاوتهایی در شیراز صورت میگیرد
که این خود میتواند از معتبرترین ادله بر پدیدار شدن آن در این خطه از خاک
ایرانزمین باشد.
«کنت گوبینو» نخستین کسی که تعزیه را شناخته و آن را به وصف کشیده در کتاب
معروف خود «دینها و فلسفهها در آسیای مرکزی» است که در حدود یکصد صفحه
از کتاب عظیم خود را به این پدیده اختصاص داده و صراحتاً نوشته است «
بیش
از شصت سالی از عمر آن نمیگذرد و نه تنها در دورة صفوی به کلی از آن بیخبر
بودند بلکه در اوائل قرن حاضر هم هنوز حائز اهمیتی نگردیده بود.» که با توجه به
سالهای نگارش کتاب محرز میشود که حتی گوینده عقیده بر آن داشته که در
زمان زندیه تعزیه خلق و ابداع شده. (آرتور کنت دوگوبینو مذاهب و عقاید فلسفی در
آسیای میانه، 1715میلادی)
هنری ماسه در کتاب معتقدات و آداب ایرانی.. بدینصورت مینویسد که:

53
«... فرانکلین،شاید نخستین کسی باشد که حوادث کوچه و بازار را وصف کرده است
(جنگ بین سربازان امام حسین(ع) و سربازان ابن سعد، مداخله سفیر اروپایی در
دربار خلافت یزیدی.) این حوادث حد فاصل است بین دستههای عزاداری و نمایشات
مذهبی
.
نکتة حائز اهمیت دیگر اینکه بهجز نوشتة فرانکلین و نام بردن از شهر شیراز تا قبل از
تاریخ آن نام از مراسم تعزیه در هیچ شهری برده نشده است و نصرا.. فلسفی به نقل از
یک نسخه خطی زمان برگزاری تعزیه را به زمان کریمخان مربوط میداند. در کتب
تاریخی از جمله «جانشینان کریم خان زند» تألیف «دکتر حسن خوب نظر» نیز
نوشته شده که بعد از کشته شدن لطفعلیخان زند به دست آقا محمدخان تأثر عمیق
مردم از این ماجرای غمانگیز و سفاکانه در مجالس تعزیه پدیدار شده بود و گاه
لطفعلیخان زند را شهید تلقی کرده و در مجالس تعزیه به یادش میگریستند
.
حسن مشحون در موسیقی مذهبی ایران نیز ایجاد تعزیه را در دوران زندیه تأیید
میکند بنابر آنچه رفت این نکته را که جنبه احتمال داشته میتوان قطعی تلقی کرد
و آن اینکه «از زمان کریم خان زند چندین تعزیه نامه در فارس وجود داشته اما از
آنجا که کاغذ آنها پوسیده بوده از متنهایشان نسخهبرداری شده و دستنویسها را به
خاطر آن که نام خدا و معصومین دین رویشان نگاشته شده بوده (زیر دست و پا
نیفتد) با آب شستشو دادند»
اما این تعزیهها در آن زمان کامل و از حیث ترکیب مطالب و تلفیق مضامین و متن
اشعار و موسیقی و اجرا خالی از هر اشکالی بوده است یا خیر؟ میتوان گفت: خیر.
زیرا گامهای اولیه در هر پدیده متحول هنری و اجتماعی به کمال نیست بالاخص که
از نظر هانری ماسه و نیز متن نوشته فرانکلین برمیآید که تعزیهها و دیالوگهای آنها
شعر و نثر در آمیخته با یکدیگر بودهاند که بعداً راه کمال پیموده و با استعانت از ذوق
و استفاده از فنون نمایشی ویژه آن و با بهرهبری از پایبندی و علاقه قدرتهای حاکم
به نمودهای مذهبی و آیینی اوج خود دست یافتهاند که این نیز امری طبیعی است.
زیرا «تمدنها برای بیان کنه احساسات خود، بازیها، شبیهها، تظاهرات و
سرگرمیهای اجتماعی ایجاد میکنند. عناصر تشکیل دهند این نمایشها، از خود
محیط قرض گرفته میشود. گاهی شخصیتها از طبیعت و کائنات مانند آنچه در بین
اقوام بدوی معمول است و گاهی از شخصیتهای اساطیری که متکی بر احادیث و
روایات انسانی میباشد مانند آنچه در تمدنهای پیشینهدار تاریخ موجود بوده.» با

54
پیوند عمیقی که با اعتقادات و علائق و عواطف دارند راه رشد و تکامل میپیمایند و
در واقع «تعزیه در آغاز عبارت بود از چند واقعه پیوسته سست و نارسا همراه با
تکخوانیهای رثائی طولانی و متعاقباً چند گفتگو یا محادثه به ندرت عملی که بهطور
مستقیم با این نقشهای قرائی یا سرایشی کاملاً ابتدایی مرتبط بود
.»
گزارش مهم دیگر در باب مراسم آئین محرم و تعزیه پس از دوره صفوی را سالمنز
( )
Salmonsو وان گخ ارائه میدهند که هر دو نویسنده در زمان سلطنت نادرشاه
افشار در ایران به سر میبردند. وصف آنها از تعزیه وجوه نمایشی آن را نشان میدهد.
)135(
کارستین نیبور
) (Carston Neibuhrسیاح آلمانی که در سال 1117ه. ق (1115
میلادی) در زمان کریم خان زند از ایران دیدن کرده، در سفرنامه خود اطلاعاتی
ارزنده در باب اجرای مراسم تعزیه در جنوب ایران بویژه در جزیره خارک دارد.
اطلاعات نیبور درباره مراسم تعزیه شاید نخستین اطلاعات از نوع نمایش تعزیه بوده
باشد که بدست ما رسیده است. در مراسم شبیهخوانی، یزید در طرف دیگر
میدان،روی یک صندلی اروپایی نشسته بود و تبرزینی در دست داشت مردی دیگر
هم نقش سفیر یونان را بازی میکرد که لباس اروپایی به تن داشت بدون جوراب بود
و بر سر طاس او کلاهی زرین دیده میشد همین سفیر از اسیران شفاعت کرد ولی در
نهایت جان خود را بر این حمایت گذاشت. ()134
از این اطلاعات پیداست که تعزیه بیش از پیش از سال 222ق حالت نمایشی یعنی
اتقیا و اشقیا و موسیقی و نیز حرکات نمایشی بازیگران را به خوبی تشخیص داد و
صحنه نمایش هم میدان بزرگ شهر بود.
اما نمیدانیم که بازیگران بازی خود را از روی متون تعزیه میخواندند یا از بر کرده
بودند؟
سموئیل گملین ( )
Sammuel Gmelinکه در سالهای 1173ه. ق تا 1175در ایران
به سر میبرد در یادداشتهای خود اشاراتی به تعزیه دارد او در سال 1175ه. ق در
رشت متوجه شد که بعضی از بخشهای تاریخ شهدا از روی متن خوانده میشود و با
بازیگران با صدایی زیبا و خوش آنها را بازخوانی میکنند.
و یا اینکه صحنه شهادت امام حسین با واقعگرایی تمام اجرا میشود. از اینها گذشته
وی اشاراتی به تکیه میکند که تعزیه در آنها اجرا میشد و بازیگران به مقتضای
صحنه به آوازخوانی میپرداختند. ()135

55
در بعضی از منابع داخلی هم که در دوره زندیه تألیف یافتهاند، مدارکی بوجود نمایش
بازیگران تعزیه در ایام سوگواری ماه محرم اشاره شده است. ()131
از گزارشهایی که گذشت پیداست که هر چه زمان میگذشته، نمایش تعزیه و
شبیهخوانی متحول میشده و خصوصیات دراماتیک پیدا میکرده است. شماری از
عوامل اجتماعی و فرهنگی در این دگرگونیها و تحولها نقش داشت. بررسی و
ارزیابی قطور و تکامل نمایش تعزیه در دوره قاجار بیانکننده این عوامل اجتماعی و
فرهنگی خواهد بود.

سیر تکوینی شبیهسازیهای مذهبی و تعزیه در دوره قاجار:
در دوره فتحعلی شاه قاجار پس از پایتختی تهران، گروههایی از جامعه با رقابت هر
چه بیشتر به برگزاری آئینهای تعزیه و سوگواری شهیدان کربلا از جمله تعزیهخوانی
و شبیهخوانی پرداختند. در محلات تهران تکیهها بر پا میشد و دستههای عزاداری
راه میافتاد و صاحبان دستهها از برای سروری به رقابت با یکدیگر بر میخواستند.
اصناف و صاحبان پیشهها فعالیتی چشمگیر داشتند از این رو مجالس تعزیه و
سوگواری رشدی در خور یافت و نظم و شکل جدیدی پیدا کرد.
دوپره ( )
Dupreفرانسوی در سال 1323ق/ 1727میلادی در شیراز یکی از
نمایشهای تعزیه را در عمارت شاهزاده حاکم از نزدیک مشاهده کرده و آن را وصف
نموده است. به گفتهی او صحبت بین شخصیتهای نمایش به زبان شعر بوده و
مردان نقش زنان را بازی میکردهاند. ()131
دروویل ( )
Druuvilاز نمایشهای تعزیه گرچه با اختصار سخن میگوید ولی شباهت
زیادی با گزارشهای جیمز موریه وارد که در سالهای 1223و 1224ق در ایران به
سر میبرده است. دارد دروویل در سال 1234ه. ق ( 1713میلادی) مینویسد که
برگزاری مراسم عزاداری توام با حضور شاه شکوه و ابهت زیادی دارد و نمایشهای
روز دهم محرم از همه شگفتانگیزتر است. یکی از درباریان ایفای نقش حسین (ع) را
به عهده میگیرد و در پی او هفتاد و دو تن سواره وارد میدان میشوند و عبیدالله آنها
را غافلگیر میکند و آنها دلاورانه میجنگند و از پا در میآیند. دروویل از دیدن این
صحنهها شگفتزده میشد چون به واقعیت نزدیک بود و حدود چهار هزار سوار در
آن شرکت داشتند. او میگوید: نظیر این مراسم در جاهای دیگر ایران و در میان
ایلات و طوایف هم با اندک تغییراتی برگزار میشود. ()137

56
تانکوانی ) (Toncoigneکه در حدود سالهای 1223ه. ق در ایران بوده و با زبان
فارسی هم آشنایی داشته، اطلاعات قابل ملاحظهای درباره نمایشهای تعزیه ارائه
داده و تصریح کرده است که شگفتترین و شگرفترین نمایشی است که تاکنون
دیدهایم او مینویسد که محل اجرای نمایشها به غیر از کاخ شاه، خانهها و کاخهای
اعیان و اکابر تهران است. ()133
دوره فتحعلی شاه را باید دوره شکفتگی کامل نمایش تعزیه و شبیهخوانی دانست. در
دربار او نمایشهای تعزیه و نمایش با جلال و شکوهی خاص برگزار میشد و چشمان
عموم مردم را خیره میکرد. وزیران و اعیان و اشراف هم مجالس تعزیهخوانی برگزار
میکردند که گاهی از نظر شکوه و جلال بر سر زبانها میافتاد. میرزا ابوالحسن خان
ایلچی وزیر امور خارجه فتحعلی شاه در سال 1247ق بهمنظور نذر شفای فرزندش،
تعزیهای در تهران برگزار کرد که چهارده روز طول کشید. ()142
در دربار فتحعلی شاه،تکیه زنانه نیز برگزار میشد و در این تکیه اسباب شبیهخوانی
در روز عاشورا فراهم میگشت. تمام اهل حرم در مراسم شرکت میکردند. یکی از
زنان حرم اشعار سینهزنی میخواند و زنان دیگر در پای منبر سینه میزدند. ()141
جیمز موریه ( )
James Morierسیاستمدار و نویسنده انگلیسی که در سالهای
1223و 1224ق در ایران بوده، در سفرنامه خود دست کم در دو جا از نمایشهای
مذهبی و تعزیهخوانی صحبت کرده است. در جلد اول سفرنامهاش دو نمایش تعزیه را
وصف کرده و در جلد دوم خود نمایشهای تعزیه را دقیقتر شرح داده است. موریه
مینویسد که سرگذشت فاجعهآمیز زندگی امام حسین را تعزیهگردانها به گونه درام
در چندین بخش در آورده و از روزهای نخستین ماه محرم پی در پی اجرا میکنند.
چادرهای بزرگ را در فضای باز بر میافرازند که رنگ آنها سیاه و علامت عزاست و
تکیه نامیده میشود.
این تکیهها به هزینه مردم محل یا ثروتمندان به نشانه تبرک و نذر بر پا میشود و هر
تکیه تعدادی نوحهخوان و شماری شبیهخوان دارد و جامههای خاص را برای روزهای
تعزیه تهیه میکنند. در تکیه پیوسته صدای طبل و سنج و دهل و شیپور شنیده
میشود تعزیه در خانه محمدخان و روز عاشورا در حضور شاه برگزار میگردد.
نخست روضهخوانان به مدت یک ساعت نوحه میخوانند و مردم سینه میزنند و
گریه و زاری میکنند. پس از پایان روضهخوانی شماری از شبیهخوانان به صحنه

57
میآیند و برخی جامه زنانه به تن دارند و از روی تکههای کاغذ با نوعی دکلمه و آواز
به خواندن میپردازند. ()142
سر اوزلی
) (Ouseleyنیز که در سال 1221ق در ایران بوده مراسم عزاداری و
شبیهخوانی را شرح میدهد که شباهت زیادی به توصیف جیمز موریه دارد. تعزیهای
که او میبیند در خانه صدراعظم (میرزا شفیعا) برگزار میشود و اوزلی بر نمایشی
بودن این تعزیه تاکید میورزد. به نظر او تزئینات این نمایش ارزشمندتر از تئاترهای
اروپایی است و صحنههای جنگ آن با مهارت تمام صورت میگرفت و همه
جنگآوران زره بر تن داشتند و سپر و نیزه در دست و گاه نیز ترکشی پر از تیر و
پیکان و کمان بر پشت. ()143
جیمز فریزر
) (J.B. Fraserدر سالهای 1231 1231در ایران بوده و مشاهدات
خود را در سفرنامه خود که معروف به سفرنامه زمستانی است گزارشی کوتاهی در
باب آئین سوگواری ماه محرم بطور اجمالی و در عین حال در بردارنده نکات قابل
ملاحظه است. ()144
برزین از ایران شناسان روسی که در سالهای 1253
1257ه. ق (1743 1742
میلادی) در ایران بوده است گزارشی مبسوط از تعزیه و عزاداریهای مردم در ایام
ماه محرم نوشته است که بیانکننده سیر تکاملی تعزیهخوانی در ایران دوره
محمدشاه است.
از گزارش وی بر میآید که برای اجرای تعزیه، تکیههای ثابتی ساخته شده است و
علاوه بر درباریان و رجال مملکت، بازرگانان و ثروتمندان جامعه ایرآنهم در بر پا
ساختن تکیههای با شکوه به رقابت با یکدیگر میپرداختند.
طبق نوشته برزین دو تکیه علاوه بر قهوه و شربت که به مهمانان سرشناس میدادند
به مردم عادی هم آب و نخودچی و تخم هندوانه و دانههای برشته و بو داده دیگر
میدادند.
از اینها گذشته پسران جوان خانوادهها که نذری نامیده میشدند یعنی بنا به نذر
والدینشان به شکرانه آنکه از مرضی شفا یابند، به کار سقایی میپرداختند.
آنها جامههای الوان و فاخر پوشیده و به مژههایشان سرمه کشیده بودند و گیسوان
تابدارشان بر شانههایشان میریخت و شب کلاه کشمیری بر سر داشتند و به مردم
شربت میدادند. برزین همچنین از تکیههای بزرگ و معروف چون تکیه نبی خان،
رجبعلی و حاج میرزا آقاسی یاد کرده است. ()145

58
الکساندر خوتسکو ( )A.chodzkoنایب سفارت روسیه در ایران در سال 1243ق
مجموعهای از چندین تعزیه نامه بدست آورد که در سراسر ایران آنها را به نمایش در
میآوردند. خوتسکو را باید از نخستین افرادی دانست که به گرد آوردن متون تعزیه
پرداخت.
او مجموعهای از 33تعزیه نامه را از حسینعلی خان خواجه مسئول امور نمایش دربار
فتحعلی شاه خرید او بعضی از این نمایشها را ساخته و پرداخته خود حسینعلی خان
میداند وی دو مجلس از این تعزیهها یعنی تعزیه «پیامبر خدا» و «رحلت پیامبر» را
با ویرایش فارسی در سال 1752میلادی در پاریس انتشار داد و پنج تعزیه را نیز به
زبان فرانسه ترجمه کرد و همراه مقدمهای جامع در کتاب تئاتر ایرانی، منتخب
تعزیهها را در سال 1717میلادی در پاریس بیرون داد. ()141
عمده نظرات خوتسکو در مقدمه کتاب تئاتر ایرانی او ثبت شده است به نظر او در
تعزیه همه نکات به ضبط و ثبت رسیده و تنظیم یافته و پیشبینی شده است، کلام
تعزیه به لحاظ صورت، به قالب و تناسب کلام کلاسیک شبیه است و از نظر بیآنهم
به تئاتر یونانی و رومی شباهت دارد. در تعزیه صفا و خلوصی دیده میشود که در
سایر نمایشها نیست تعزیهگردانان و برگزارکنندگان مجلس و شبیهخوانان و حتی
سقایان همه در فکر کسب ثواب هستند نه اندیشه سود و درآمد. ()141
به روزگار محمدشاه قاجار، به دلایل اجتماع آئینهای سوگواری و سایر نمایشهای
جمعی جلوه و تکلف و شور و حال بیشتر یافت. مثلاً گزارش شارل تکسیر
)(Texier
معمار و باستانشناس فرانسوی در سال 1255 1254ق که ناظر بر آئینهای
سوگواری در گلپایگان بود، بیانکننده این شور و حال مردمی است. ()147
کنت دو سرسی ( )
De Serceyسفیر فرانسه که در سال 1255ق در ایران بوده
مینویسد: که در ایام محرم احساسات واقعی ملی ایرانیان بیدار میشود و عزاداری ماه
محرم را با تشریفات خاصی بر پا میدارند. ()143
اوژن فلاندن ( )
Eugene Flandinکه نقاش هیات سیاسی فرانسویان به رهبری کنت
دوسرسی بود

1
. در سفرنامه خود گزارش مفصل راجع به تعزیه و تعزیهگردانان دارد. به
1
- اوژن فلاندن در حدود دویست و پنجاه شاید بیشتر از کاروانسراهای قدیم و عمارت ایران و ساختمانهای قدیم ایران
را با قلم نقاشی کرده که از آن ساختمانها دیگر اثری نیست. اصل این نقاشیها در موزه لندن است و نیم قرن پیش
یک سری از آن نقاشیها توسط موزه لندن لتوگرافی شده است که اکنون نایاب میباشند که به «مناظره ایران

) »(View of Persiaمعروف میباشند که یک دوره کامل از آن در کتابخانه شخصی اسماعیل جسیم موجود است.
59
عقیده او این نمایشهای دراماتیک شبیه نمایشهای مذهبی قرون وسطا در
اروپاست. ()152
لیدی شل تکیه حاج میرزا آقاسی را واجد تمام خصوصیات یک تئاتر جدید دانسته
است. او مینویسد: ماه دسامبر امسال مصادف با ماه محرم، یعنی دوره ماتم و ندبه و
زاری ایرانیها بود، در این ماه شیعیان مراسمی بهعنوان یادبود و ذکر مصیبت امام
حسین و خانوادهاش در صحرای کربلا، برگزار میکنند.
این واقعه ایرانیها را به قدری تحت تأثیر قرار داده است که جریان آن را بهصورت
یک برنامه نمایشی در آوردهاند و شبیه انجام شعایر مذهبی دوران گذشته در
انگلستان و سایر جاها، در صحنه اجرا میکنند. باید صحنههایی را که برای یادآوری
این واقعه ترتیب داده شده و حرکات ایرانیها را دید تا بتوان وضع را کاملاً تصور
نمود. از هر گوشهای صدای مداوم ناله و زاری همراه با نثار نفرین و دشنام به
مرتکبین این جنایت درباره نوه پیغمبر و خانواده او شنیده میشود. گاهی هیجان و
احساسات مردم بهجایی میرسد که ایفاکننده نقش «شمر» هدف ناسزای مردم قرار
میگیرد و به زحمت میتواند خود را از شر نگاههای غضبآلود و مخصوصاً ضربات
مشت و لگد زنها در امان نگه دارد.
یکی از برنامههای این ده روز نمایش ایلچی فرنگ است که بهعنوان سفیر خیالی یکی
از کشورهای اروپایی در بارگاه یزید به هنگامیکه سر بریده امام حسین را به
بارگاهش میبرند حضور داشته و با دیدن این منظره نسبت به این کشتار وحشیانه
اعتراض میکند و سرانجام در اثر همین بیمبالاتی به افتخار شهادت نائل میگردد. او
مینویسد:
به دستور صدراعظم،عمارت بزرگی (تکیه حاج میرزا آغاسی) که گنجایش چندین
هزار نفر را دارد برای نمایش تعزیه بنا شده که تمام خصوصیات یک تئاتر جدید را
دارا است ولی صحنه نمایش آن بهجای آنکه در جلو ساختمان باشد، بهصورت یک
سکوی بلند در وسط قرار گرفته و بدون واسطه پرده از همه طرف برای تماشاگران
قابل دیدن است در اطراف صحنه دو ردیف جایگاه ویژه نیز ساختهاند
.»
از سفرای خارجی معمولا بهوسیله صدراعظم دعوت میشود که در مراسم اجرای
تعزیه شرکت در موقع ورود به این محل، مرا به لژ مخصوصی هدایت میکردند که
قبل از آن اطاق کوچکی به نام «کفش کن» بود و میبایستی در آنجا کفشهای خود
را از پا دربیاوریم. جلو جایگاه ما بهوسیله یک قطعه فرش ضخیم به دقت پوشانده

61
شده و در روی آن سوراخهایی تعبیه گردیده بود که بتوانیم صحنه را مشاهده کنیم و
در ضمن از دید تماشاگران کاملا محفوظ باشیم
.»
جایگاه مخصوص شاه در بالا و روبهروی صحنه قرار داشت و در سمت راست آن ابتدا
جایگاه عموهای شاه و صدراعظم و پس از آن به ترتیب محل نشستن وزیر مختار
انگلیس و وزیر مختار روسیه و دیگران بود. در سمت چپ نیز جایگاه مادر شاه،
زنهای شاه، همسر صدراعظم، من و همسر وزیر مختار روسیه قرار داشت. در اثنای
نمایش با پذیرایی مستمر بهوسیله چای و قهوه و قلیان (برای کسانی که به آن عادت
داشتند) رفع خستگی تماشاگران میشد
.»
قسمتی از محل تماشاچیان به زنها اختصاص داشت که اغلب آنان از طبقات پایین
اجتماع محسوب میشدند. و آنها درحالیکه خود را کاملا در چادر پیچیده بودند، در
روی زمین مینشستند
.»
قبل از آغاز نمایش، سعی و کوشش این زنها برای پیدا کردن جای مناسب واقعاً
دیدنی بود، این کار فقط به داد و فریاد و فحش تمام نمیشد، بلکه بعضی از آنها پس
از مدتی جار و جنجال اغلب به جآنهم افتاده و با کتککاری و کوفتن لنگه کفش به
سر و صورت یکدیگر که گاهی به پاره کردن چادر نیز منتهی میشد، سعی در یافتن
جای مناسب داشتند. در این میان فراشهای حاضر در محل نیز با نثار بیرحمانه
چوبدستیهای خود به سر و کله این ستیزهگران، آنها را آرام میکردند.
تمام سعی و کوشش لازم به کار رفته بود تا هرچه ممکن است این نمایش طبیعیتر
باشد. چون توصیف تمام برنامههای این نمایش غمانگیز 12روزه، ملالتآور خواهد
بود.
لباس امام حسین (ع) و خانواده و یارانش بهصورت همان دوران تهیه شده بود و آنها
را ابتدا، در حالیکه عازم سفر به کوفه بودند به نمایش درآوردند. برای تجسم این
مسافرت، شترها و اسبهای زره پوشیده را با کجاوه در اطراف صحنه حرکت میدادند
و در همان حال صدای طبل و شیپور از دور و نزدیک شنیده میشد. پس از مدتی
لشکریان یزید پدیدار شدند، فرمانده آنها نطقی کرد و امام حسین (ع) در حال نوحه
خواندن برای جنگ به سراغش رفت و چندی بعد در حالی که خودش و اسبش
پوشیده از تیرهای چوبی بودند، به وسط صحنه بازگشت
.»
بعد، آب نهر فرات به روی آنها بسته شد و به دنبال آن نوحهسرایی شدت یافت. پس
از چندی شمر خشمآلود و سوارانش، زره پوشیده و سوار بر اسب جلو آمدند. شمر

61
نطقی کرد و امام حسین در حالی که از مصیبت خانواده خود اندوهگین بود با وقار به
آن جواب داد. سپس پسران امام حسین (ع)- حضرت علیاکبر و علیاصغر ـ برای
جنگ از صحنه خارج شدند و پس از مدتی جسد آنها را به داخل آوردند
.
و بالاخره، کشته شدن سکینه و رقیه 1دختران کوچک امام حسین، و سر و صدای
گریه و ناله جمعیت را به اوج رساند، تا آنکه جبرائیل از آسمان به زمین آمد و به
همراه سایر فرشتگآنهمراهش ـ که دارای بالهای پر زرق و برق بودند ـ از این عمل
شنیع درباره اولاد پیغمبر اظهار تنفر کردند. پادشاه اجنه نیز به همراه لشکریان خود
در صحنه حاضر شدند و پس از آنها سه پیغمبر- موسی، عیسی و محمد (ص)- از
این مصیبت بزرگ اندوهگین شدند و بالاخره در پایان برنامه، شمر کار خودش را در
میان اوج خشم و اندوه حاضران به انجام رساند و فردای آن روز (روز آخر تعزیه) آیین
به خاکسپاری امام حسین (ع) و خانوادهاش در کربلا انجام گرفت
.»
حضور در چنین مجلسی که چندین هزار نفر در ماتم و اندوه عمیقی فرو رفتهاند
برای من بسیار غریب بود، چون اصولاً ایرانیها در گریه و زاری خصوصیات ویژهای
دارند:
صداهای غیر عادی و عجیبی که با گریه آنها همراه میشود گاهی از اوقات به صورتی
است که حالت قهقهه پیدا میکند،و موقعی که یکی از آنها شروع به گریه کرد بقیه
هم به او تأسی میکنند و ناگهآنهمه را گریه فرا میگیرد.
گاهی از اوقات من هم حس میکردم بر اثر شنیدن این همه آه و ناله، اشک من آماده
سرازیر شدن است و با زنهای ایرانی اطراف خودم در عزاداری شرکت میکردم، که
البته این موضوع خیلی باعث خوشایند آنها میشد ولی باید اذعان نمایم که بعضی از
قسمتهای این برنامه آنقدر عمیق و پراحساس اجرا میگردید که فوقالعاده
متاثرکننده بود».
در این برنامهها معمولا گفتار و نوحهخوانی از حرکت و عملیات بیشتر است. حسین
(ع) بهصورت یک شخصیت آرام و خونسرد و باوقار مجسم شده و رُل سکینه را که
دختری 12ساله بود، یک پسر کوچک اجرا مینمود که واقعا شایستگی فراوانی

1
- لیدی شل در ذکر کشته شدن سکینه و رقیه دختران امام حسین در روز عاشورا اشتباه نوشته است. دختران امام
حسین در روز عاشورا کشته نشدند و به اسیری در آمدند و علی اصغر هم طفل شش ماهه بود که در آغوش امام
حسین به شهادت رسید.

62
داشت. شخصیت شمر در قالب یک میرغضب سنگدل و بیرحم به صورتی بسیار عالی
اجرا میشد
.
و پسرهای کوچک رل زنهای امام حسین را عرضه مینمودند. تجسم موسی
بهصورت یک نفر عرب برای من خیلی عجیب بود
تجسم (موسی) بهصورت یک نفر عرب برای من خیلی عجیب بود و شاید هم
میخواستند آنچه را از موسی در نقاشیهای میکل آنژ آمده است، به این صورت
تصحیح نمایند. ناجی ما [عیسی مسیح] نیز در پوشاکی که حکایت از فقر و فلاکت
داشت ظاهر گردید که مسلما به قصد هتک احترام او نبود - و دو زن در اطرافش
بودند که در مقابل سؤال من از اطرافیانم، اینطور شنیدم که این زنها همسران او
هستند؛ در عوض، برای نمایاندن ابهت و عظمت «محمد» او را با لباس ابریشم
نقرهای رنگ و شال کشمیری ملبس کرده بودند. همسر «ایلچی فرنگی» نیز کلاه
اروپایی به سر داشت و یک پرده توری در جلو صورتش آویزان بود. ()151
دوره طولانی سلطنت ناصرالدین شاه که عصر تحول و نوآوری نیز بود پارهای از
گشایشهای تجدد و سنت در این دوره نمایش را هم در بر گرفت و امکانات و عناصر
جدید نمایشی وارد شد در نمایش تعزیه نیز تحولی چشمگیر رخ داد که منجر به
ساخت تکیه دولت با امکانات عریض و طویل در تهران گردید. با اینکه برزین
مینویسد:
که ناصرالدین میرزا ولیعهد در هنگام حضور در تکیه حاج میرزا آقاسی چندین
اعتنایی به جریان تعزیه نمیکرد، ولی بعدها که به سلطنت رسید بدان تمایل
بیشتری از خود نشان داد که به قول عبدالله مستوفی از همه چیز وسیله تفرج
میتراشید، در این کار هم سعی فراوان به خرج داد و شبیهخوانی را وسیله اظهار
تجمل و نمایش شکوه و جلال سلطنتش کرد و آنرا به مقام ضعف رسانید. ()152
در آغاز دوره ناصرالدین شاه، دست کم یک دهه مراسم تعزیه و آئینهای آن ادامه
دوره محمدشاه بود و از آن تاثیر میپذیرفته است.
در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، دست کم در باب تعزیه دو واقعه گفتنی است و هر
دو واقعه در ارتباط با میرزا تقی خان امیرکبیر است. واتسن
) (Watsonمینویسد که
امیر به منع تعزیه اقدام کرد و از شیخالاسلام تهران فتوایی مبنی بر مخالف بودن
تعزیهخوانی با شرع اسلام گرفت تا بدین وسیله از اعمال ناشایست جلوگیری کند. اما

63
امیر با مخالفت شیعیان بهویژه شیعیان آذربایجان و غرب ایران مواجه شد و با اکراه
تمام اجازه دوام آنرا صادر کرد. ()153
این گفتار واتسن صحیح نیست، امیرکبیر هیچوقت مخالف تعزیهخوانی و سوگواری بر
شهدای کربلا نبود، او مخالف قمهزنیها و تیغزنیها و امثال اینها بود که این اعمال
صد در صد مخالف شرع اسلام است و او (امیرکبیر) از شیخالاسلام امام جمعه تهران
فتوایی بر این اعمال گرفت نه بر سوگواری امام حسین و شهدای کربلا و تعزیهخوانی.
امیرکبیر به شهاب شاعر معروف، دستور داد تا اشعار نغز و شیوایی در مراثی امام
حسین (ع) و شهدای کربلا بسراید تا بهجای ابیات مبتذل و سخیف و اعمال قمهزنی
و دیگر اعمال ناشایست از آنها استفاده شود. ()154
هدایت در خاطرات و خطرات مینویسد که خود امیر در راهاندازی تکیه در خانهاش
پیش قدم شد.
یا کوب ادوارد پولاک ( )
Jacob Eduard Polakمعلم طب و جراحی از اهالی بوهم که
در سالهای 1211تا 1211قمری در ایران زندگی میکرده است در سفرنامه خود
مطالبی گرانبها درباره تعزیه دارد. وی که بارها در مراسم تعزیه حضور داشته به
جزئیاتی اشاره میکند که از حیث جامعهشناسی تعزیه قابل اعتناست او اطلاعات
خود را در دو بخش عزاداری و نمایش تعزیه از یکدیگر جدا میکند.
او مینویسد: ایام عاشورا یعنی ده روز اول ماه محرم (که در آنها مراسم تعزیه و شبیه
به یاد شهادت آل علی در کربلا بر پا میشود) میتوان جزو ایام رسمی محسوب کرد.
در این روزها که عزای عمومی و سراسری در مملکت است، همه کس جامه سیاه در
بر میکند، دستهها در شهرها براه میافتند و با آهنگهای غمانگیز که ترجیع آی
حسین آی حسین در آن به گوش میرسد، بر رنجهای این سلطان شهیدان اشک
میریزند. به هنگام فرا رسیدن ترجیع کودکان در حالی که از جا میجهند دو حلقه
چوبی به صورتی موزون بر یکدیگر میزنند، در حالی که بزرگترها چنان محکم با کف
دست بر سینه میکوبند که صدای آن تا فاصلهای دور به گوش میرسد و موضع
برخورد دست و سینه کبود میشود. بربرهای کابلستان و کشمیر که مقدار زیادی از
آنها در محله بربریهای تهران ساکنند و سایر زائران از نقاط دوردست که در این
دستههای عزاداری شرکت میکنند حتی زنجیر به سینه میزنند. یکنواختی آهنگ،
صدای گنگ ضربات کف دست به سینه و برخورد حلقههای چوبی و جرنگ جرنگ
زنجیرها تا مدتها پس از نیمهشب در خیابانها به نحوی غمانگیز طنینافکن است
.
64
در بسیاری از میدانهای عمومی شهرها تکیه وجود دارد که بر اثر موقوفات مذهبی
ایجاد شده نگهداری میشود. در وسط فضایی محصور صفهای است که بهعنوان
صحنه برای برگزار کردن مراسم تعزیه به کار میرود. در روزهایی که مراسمی برپا
میشود دیوارهای تکیه را با چیت گلدار و شال میآرایند؛ «چادرپوشی» بهعنوان
سقف بر آن میکشند. بر چهارپایههای عریض، گلدانها و ظروف چینی گرانقیمت،
لیوانهای کریستال اروپایی، شمعدانها و غیره چشمها را خیره میکند. اینها را از
خانههای همسایه برای اکرام و تعظیم امام به عاریت گرفتهاند. از من و سایر اروپاییها
نیز چند بار تقاضا شد که خردهریزهای خود را برای زینت تکیه واگذار کنیم.
تکیههای وزیر و شاه با تجمل خاص آراسته میشود. دولت مبالغ قابل ملاحظهای
خرج میکند، ظروف و بلورهای گرانقیمت خزانه سلطنتی بر فراز پایهها به چشم
میخورد و بازیگران که در نقش عمال یزید -یعنی کسی که بر آل علی(ع) پیروز
شد- هستند، حتی جواهر سلطنتی را -البته تحت نظارت- بر خود زدهاند.
روضهخوانان از تمام مناطق کشور به تهران میآیند، بهخصوص روضهخوانان کاشان
شهرت دارند. و برای هر جلسه مزدهای گزاف میگیرند.
اما چون فقط در برخی از صحنهها از وجود آنان استفاده میشود در نتیجه میتوان
نمایشها را در قسمتهای مختلف شهر و در مواقع گوناگون برپا کرد؛ روضهخوانها
چهار نعل از نقطهای به نقطه دیگر میروند و اغلب در یک روز در پانزده تکیه مختلف
ظاهر میشوند.
پولاک درباره اجرای نمایشها مینویسد:
دوره نمایشها در حقیقت نه روز پشت سر هم طول میکشد که در هر یک از آنها
واقعه دیگری به نمایش گذارده میشود. اما چون تعداد بازیگران به اندازه کافی نیست
بنابراین مدت این نمایشها تمدید میشود و سراسر دو ماه محرم و صفر را شامل
میگردد. تمام نقشهای نمایش -حتی شخصیتهای زن که به جای آنان از مردهای
باحجاب استفاده میشود- اغلب سوار بر اسب و با زره و کلاهخود به صحنه میآیند.
همچنین کاروانهایی که بار و محمل خود را بستهاند، از صحنه میگذرند. بعضی از
صحنهها چندان حقیقی پرداخته شده است که بیننده را تحت تاثیر قرار میدهد و
دل او را سخت به درد میآورد ولی روی هم رفته میتوان گفت که خیلی این
نمایشها را طولانی برگزار میکنند. شنوندگان هقهق میکنند و میگریند و چنان با
تمام وجود با آنچه در صحنه میگذرد سهیم میشوند که ممکن است کسی را که در

65
نقش یزید بازی میکند با دست خود قطعه قطعه کنند. در بعضی از نواحی لرستان
که پای تمدن به آن نرسیده گویا مواردی پیش آمده است که بازیگری موثر بازیگران
به قیمت جانشان تمام شده باشد، پس کسانی که نقشهای منفی بعهده داشتهاند
برای آنکه نگذارند تماشاگران غرق توهم شوند در صحنههای سخت رقتانگیز خود
نیز در گریه مردم شرکت میکردند.
برحسب سنت باید یک ایلچی فرنگی مسیحی در بارگاه یزید حاضر باشد تا شفاعت
این قربانیان تیرهبخت را بکند و چون تمناها و خواهشهای وی اجابت نمیشود، خود
اسلام میآورد و مانند آنان بشهادت میرسد در این صحنه که طبق قاعده باید در روز
هفتم تعزیه باشد، بازیگرآنهمه حضور ذهن، لطف کلام و خوشمزگی خود را بکار
میگیرند. اولین سفیر اروپایی که دربار ایران آمده گویا با خود یک دوربین لولهای
داشته است، بدین جهت برای حقیقی نشان دادن نمایش لازم میدانند که ایلچی
همیشه در حالی که چنین دوربینی را زیر بغل دارد بر صحنه حاضر شود. برای لباس
این فرنگی معمولاً پوشاک اروپاییها را به عاریت میگیرند که در نتیجه اغلب منظره
و کاریکاتورهای خندهآوری درست میشود، مثلاً من خود شاهد بودم که چگونه
ایلچی با دخترش که پسربچهای نقش او را بعهده داشت سوار بر مرکب وارد شد
پسری که نقش دختر را بعهده داشت با لباس زنان و دامن پف کرده به صحنه آمده
بود، ایلچی در حالیکه دوربین کذایی را زیر بغل داشت فرود آمد چند قطعه آواز را به
تنهائی و بهصورت دو نفره خواند و بعد با دخترش به شهادت رسید.
یکبار نیز وزیر جنگ از من خواست چند تکه لباس از لباسهای خودم را برای ایلچی
بدهم؛ من فراک و شلوارم را دادم اما کلاه مخصوص را نداشتم چون خودم کلاه
ایرانی بسر میگذاشتم. این نقیصه را با یک کلاهخود اتریشی که در انبار داشتند
مرتفع ساختند و بدین ترتیب بود که ایلچی با فراک و کلاهخود در تعزیه حاضر شد
.
در بین جمعیت تماشاچی نیز صحنههای خندهآور کم اتفاق نمیافتد. زنان فقیری که
ساعتها در تنگنای ازدحام بر روی قالی زانو زدهاند گاه با یکدیگر دست به گریبان
میشوند و این امر باعث تفریح خاطر مردم میشود؛ بهصورت یکدیگر میکوبند،
روبندهها را از صورت طرف برمیدارند و تا هنگامیکه نوکران دربار مداخله نکرده
باشند دست از مجادله نمیکشند. شایع است که شاه خود چند مفتن را وا میدارد
که زنان را به کتککاری ترغیب و تحریک کنند
.»
66
روز هشتم تعزیه پر است از شوخیها و بامزگیها، سرانجام در روز دهم در فضائی
بزرگ و عمومی داستان شهادت به نمایش گذارده میشود. عروسکی که نماینده
جبرئیل است از ریسمانی پائین میآید تا ارواح ائمه را تا عرصه بهشت همراهی کند.
پیش از آن اسبهای نژاده بزرگان مملکت را که با زین و یراقهای گرانبها و شالهای
ذیقیمت آراسته شدهاند به میدان آوردهاند. یک فرد اروپایی در اینجا این فرصت را
بدست میآورد که بعضی از اسبان اصیل را به چشم ببیند که در غیر این صورت به
هیچ وجه به دیدن آنها توفیق نمییابد
.
سنت برگزاری تعزیه- شبیه چندان عمومیت یافته که هیچیک از بزرگان یارای
چشمپوشی از آن را ندارد هرچند که انجام دادن آن متضمن تقبل هزینههای بسیار
است؛ زیرا صرفنظر از مزد بازیگران میباید از مهمانان در طول نمایش با شربت، و
پس از اتمام تعزیه با شامی شاهانه پذیرایی کرد. از آنجا که در طول دو ماه طولانی
تمام کسب و کارها متوقف و امور دیگر معوق است، نتیجه این میشود که برگزاری
این مراسم باعث خرابی بسیاری از خانهها و وامدار شدن خیلی از خانوادهها میشود
.»
مؤمنان سختگیر البته نمایش صحنهای را جایز نمیشمارند و آن را هتک حرمت از
ائمه و بتپرستی میدانند؛ آنها در ایام عزاداری کار را به این محدود میکنند که
خواننده از منبر داستان شهادت آل علی (ع) را از بر به آواز بخواند. تغییر مایه صدای
آواز، به صورتی عالی که برحسب سن و جنس کسی که سخن از آن در میان است
صورت میگیرد، ثابت میکند که ایرانیان واقعا هنرپیشه از مادر زاده شدهاند. ملاها
نیز به تماشای تعزیه میآیند و درحالیکه تن به تماشای بازیها میدهند آن را به
چیزی نمیگیرند و بدان با دیده تحقیر مینگرند
.()155
ادموند او دونوان ( )
Edmond o Donovanدر دهه 1232ق در ایران به سر میبرده
است او مینویسد:
در سال 1232ق در یکی از روستاهای خراسان تعزیهای بوسیله بازیگران حرفهای
برگزار شد و پس از ساعتی مبلغ متنابهی از تماشاچیان برای بازیگران گرد آمد.
به نوشته او ظاهرا مبلغی برای ارتزاق بازیگران یا تامین هزینه تعزیه در آخر تعزیه از
تماشاچیان پول جمع میشده است که به تصور دونوان این مبلغ برای بازیگران جمع
میشده است. او توضیح داده است که نمایشهای تعزیه تاثیری شگرفت در
تماشاچیان دارد و مثال میآورد که در مواقع اجرای تعزیه در محمدآباد خراسان
هنگامیکه دو کودک امام حسین را به قتل میرسانند یکی از ترکمنان تکیه از میان

67
جمعیت دشنه در دست برای نجات کودک وارد صحنه شد که فراشان جلو او را
گرفتند. ()151
کتاب سه سال در آسیا نوشته آرتور دوگوبینو
) (A. De Gobineavدبیر سفارت
فرانسه در ایران (سالهای 1211تا 1214ق) مشتمل بر مطالب ارزشمند راجع به
آداب و سنن ایرانی از جمله تعزیهگردانی است به نظر او تعزیه برای ایرانیان جذابیتی
خاص دارد و هر جا این نمایش برپا میشود به سوی آن میشتابند، او مینویسد:
درام ایرانی نخست به نحوی تقریباً نامشهود با مرثیههایی که در دهه اول محرم برای
گرامیداشت شهدای خاندان علی خوانده میشود، پیوند یافت ایران امروز به مجال
معاینه روحیه قدیم و باستانی و روح ابدی بشریت و نحوه گسترش یکی از بزرگترین
صور فکر بشر را در نقطه اوج عملکردش، برای ما فراهم میآورد.
ملت ایران در وقایع تاریخی صحرای کربلا، فقط به چشم یکی از سوگمندترین
سرنوشتها که قرینه شایسته داستان خونین خاندان آترید
) (Atrideاست نمینگرد،
بلکه علاوه بر آن این مایه را چنان پرداخته و قوام آورده که هرچه در دل داشته و
برایش عزیز بوده، در آن طور زبده ریخته و گفته و بیانی دیگر نقش و تمثال خویش
را در صفحه آن حوادث رقم زده است. امام حسین تنها فرزند حضرت علی نیست،
بلکه شوهر شاهزاده خانمی (ایرانی) نیز هست، او و پدرش و همه امامان، کلا نمودار
ملت یعنی ایراناند که اعراب آنرا اشغال کردند. مردمش را آزردند، اموالش را به یغما
بردند و سرزمین را از سکنه تهی ساختند. حقی که از امام حسین تضییع شده
همچنانکه حق ایران پایمال گشت، با حق ایران خلط میشود این دو حق یکی است.
نفرت از ستم و انتقامجویی از بیگانه و سپس احساساتی که بر اثر کنفت و جریحهدار
شدن سرشت ایرانی برانگیخته شده و شگرفترین هیجانات را به حق موجب گشته،
در درام تعزیه تمرکز یافتهاند. بنابراین درک میکنیم که چرا اقوام ایرانی، تعزیه را به
هیچ وجه همچون بازی یا وسیله سرگرمی خاطر مشاهده و تلقی نمیکند. در اندیشه
آنان، هیچ عملی از این کار، مذهبیتر وزینتر و مهمتر و شایسته نیست. آدمی در آن
لحظه، با چیزی روبرو میشود که نمیتواند دربارهاش عمیقا به تفکر بپردازد و نیز
قادر نیست که آنرا فرا یاد آورد. هیجانی که ویرا در بر میگیرد، قدس و مینوی است
اگر خونسرد ماند، دیگر انسان نیست، چون در قبال سنگدلی و ستم، بی احساس
است، و نیز مسلمان نیست، چون اهل بیت پیامبر را پاس نداشته است، و همچنین

68
ایرانی نیست چون درد و رنج کسی را که مظهر مجسم میهن اوست و درد و رنج
وطنش را حس نمیکند او مینویسد:
رسم شروع تعزیه به معنای خاص یا حقیقی با پیش درآمدی که از لحاظ طول و
تفصیل و اهمیت با خود تعزیه برابری دارد، متداول میشود. این پیش درآمدها، بسیار
متنوعاند و تمامی موضوعات را در بر میگیرند. بهعنوان مثال، دو نمونه که به نظرم
خوشآیند و مطلوبند ذکر میکنم:
امیر تیمور بر صحنه ظاهر میشود و قصه جهانگشائیاش را با وزیرش در میان
میگذارد. وزیر چنین اندیشه بزرگی را میستاید، و ثناگویان علو قدر و شان شاه را
تحسین میکند، و چون به نتیجه کار امید کامل دارد، از وی میخواهد که هر چه
زودتر دست بکار شود.
امیر تیمور و وزیر بر اسب مینشینند و سرکردگی سپاه را به عهده میگیرند در اینجا
تا آنجا که امکانات محلی که تعزیه در آن برگزار میشود اجازه میدهد، جاه و جلال
و کوکبه و دبدبه شاه و سپاه به نمایش در میآید. به زودی امیر تیمور جهانگشا، به
شام میرسد حاکم شام به شتاب برای عرض تحیت حضور مییابد و اعاظم دمشق را
نیز با خود میآورد. اما این حاکم یک تن از بازماندگان شهر قاتل امام حسین است.
امیر تیمور را از این نکته آگاه و امیر وحشتزده از جنایاتی که بدست نیای حاکم
انجام یافته و برایش بازگو شده، با عتاب به حاکم خطاب کرده، شفاعت و خباثت
نیایش و بهرهبرداری و سودجویی وی از آن جنایت را ملامت و شماتت میکند. زیرا
حاکم به پاداش خون ریخته شده امام معصوم در کربلا و نیز به سبب ظلم و جوری
که بر ایران روا داشتهاند، بدین مقام رسیده است. امیر تیمور پس از آنکه حاکم را
بدانسان که سزاوار است ملامت کرد، فرمان میدهد که دختر حاکم را که خون شمر
در رگ دارد، به حضور آورند و با مشاهده جامههای فاخر وی بسان جامه فاخر
پدرش، همه رنج و خواری و مذلتی را که زنان مقدس اهل بیت از دست شمر و
یارانش دیدهاند به تفصیل یادآور میشود و سرانجام فرمان میدهد که اموال آن قوم
ظالم را مصادره کنند و آنرا برهنه بر چوب بسته از در برانند و این دستور فوراً به
موقع اجرا در میآید اما آنچه که امیر تیمور گفته، چنان خاطرات و تصاویر اندوهباری
در وی زنده کرده که دیگر آرام و قرار نمیگیرد و میگرید و مینالد و از وزیر
میخواهد که از امامان و سرگذشتشان بگوید و وزیر پاسخ میدهد که تنها وسیله

69
تسلی آرامش، مشاهده تعزیه است. امیر تیمور جهانگشا فوراً میپذیرد و تعزیه آغاز
میشود.
پیش درآمد دیگر مربوط به داستان یوسف و برادران اوست.
حسد برادران و صفا و سادهدلی پدر و عشق یعقوب به پسرش موجب میشود که
برادران کینهجو کودک بی مادر را به بیابان برده، بزنند و جامههایش را کنده،
لگدکوبش کنند و بر اثر حمایت روبین ( )
Rubenنکشند و در چاهی بیفکنند و در
بازگشت پیراهنش را از راه تزویر به یعقوب کهنسال بنمایند و به دروغ بگویند که
یوسف مرده است. همه این داستان به نحوی سخت تأثیرگذار به نمایش در میآید.
مرد سالخورده تنها، میگرید و میزارد، آنگاه جبرئیل به رسالت از جانب خدا میآید
و یعقوب را سرزنش میکند که کمطاقت است و یادآور میشود که پدران و فرزندان
دیگری، رنجهایی سختتر از وی خواهند دید و گرچه وی از اولیا الله است، اما نباید
از رنجی که دارد به شگفت آید، چون علی و حسین و دخترش، صد چندان رنج
خواهند کشید. یعقوب اندکی دیرباور است و تردید دارد که قلبی از قلب وی
جریحهدارتر باشد، آنگاه جبرئیل برای اقناعش میگوید که فرشتگان پیش از زمان
وقوع آن حوادث، تعزیهاش را به نمایش خواهند گذاشت، و تعزیه آغاز میشود. در
نظر کنت دو گوبیتور تعزیه در عروسی قاسم یکی از نمایشیترین و مهیجترین
تعزیههاست و بخشهایی دارد که واقعا زیباست و تعجب نمیکند که روزی بعنوان
یکی از برترین آثار تعزیه به یادگار ماند. او مینویسد که:
شبیهسازان (بازیگران) مدام دقت دارند که آنرا همواره زیباتر نمایش دهند تا به
درخواست مردم، باز به نمایش درآید و این اهتمام بدین جهت است که هدایای مردم
مومن و پارسا به مناسبت عروسی قاسم در تعزیه به شبیهسازان تعلق میگیرد.
)151(
شبیهسازان (بازیگران) دستههایی تشکیل میدهند که رئیسی دارد. آنان عموما
اصفهانیاند. زیرا اصفهانیان طبیعتا شیرینسخناند و گویشهایشان که دیرزمانی یکی
از مطبوعترین لهجههای ایران به شمار رفته، برای مرصعخوانی و آواز مناسب است.
رئیس بر دسته نظارت کامل دارد لحظهای صحنه را ترک نمیگوید. مراقب همه چیز
هست در هر کار مداخله میکند. شاگردانش را یاری میدهد خارج از تئاتر (تعزیه) به
آنان آوازخوانی و نحوه انشاء و شبیهسازی (بازی) در صحنه و بیان در خور هر نقش را
میآموزد. این نکته که بازیگران متن نقششان را به دست نگرفتهاند تا از رویش

71
بخوانند، امری عمدی و اساسی تلقی نمیشود، اما البته برای کسانی که نقششان را
از بر میگویند شانی شایسته قائلند و شمار اندکی میتوانند چنین کنند،برتر از
دیگران محسوب میشوند دسته مرکب از مردان و کودکان است.
مردان، نقش اشخاص بزرگسالان و پیرزنان و پیامبر و فرشتگان را به عهدهدارند، در
این سه مورد اخیر، آداب و قانون شرع، سختگیر نیست و الزام نمیدارد که بازیگران
ریششان را بتراشند، زیرا باید حجابی بر چهره داشته باشند.
کودکان نقشهای بس مهم علیاکبر و قاسم و زینالعابدین و نیز سکینه و زبیده را بر
عهدهدارند. یکی از منابع و موجبات عمده هیجانانگیزی تعزیه این است که خاصه
کودکان به شهادت میرسند. از اینرو مصنّفان تعزیه، عموماً درازترین نقشها را به
آنان میدهند شبیهساز (خواننده) خوشصدا بیش از دیگر اعضای دسته در آمد دارد،
زیرا عایدی به تناسب قریحه و استعداد، تقسیم میشود. مثلاً درآمد پسربچه چهارده
پانزده سالهای که مردم صدایش را بویژه دوست دارند، و از اشتهار کلانی برخوردار
است، در دهه محرم بر 252یا 322تومان یعنی 2322الی 3422فرانک بالغ
میشود، که عایدی بسیار خوبی است. از مشاهده وضع و حال شبیهسازی (بازیگری)
جوان سال در خارج از صحنه میتوان دانست که دارای چنین موقعیت درخشانی
است.
چون در رفتار و کردار به مردی مغرور میماند جامههای راحت و فاخر میپوشد.
جبهاش از ماهوت فرنگ است و کلاهش از پوست لطیف بره، نوکری دارد که لگامگیر
الاغ اوست، علاقهمند است که مرکبش زیر و یراقی شایسته داشته باشد با منگولههای
پشمین یا ابریشمین رنگارنگ مزین به پولکهای مسی براق چون طلا. هنرمند جوان
با گامهای شمرده و شکوهمند، تا آنجا که قد کوتاه و چهرهی کودکانهاش اجازه
میدهد، در کوی و برزن راه میپیماید و با وقار و حشمت از میان کودکآنهم سن و
سالاش که با مشاهده ظاهرش از تحسین مبهوت ماندهاند، میگذرد. رئیس و یاران
تعزیهگردانش، بهانهگیریهای وی را بر میتابند، چون گاه میگرید، از بازی کردن
امتناع میورزد، میخواهد همواره عزیزدردانه باشد.
در دهه اول محرم، تمام مردم سوگوار و عزادارند، شاه و وزرا و کارکنان، سیاهپوش یا
خاکستری پوشاند. همچنین تقریباً همه مردم، اما مردم فقط به این عزاداری
برحسب قاعده، بسنده نمیکنند. بلکه پیراهنشان را که برخلاف شیوه اروپائیان و
اعراب نه در وسط سینه بلکه در پهلوی راست (بدن) بسته میشود، باز میکنند تا

71
بیفتد و بدن نمایان گردد. این کار نشانه ماتمی عظیم است. و قاطرچیان و سربازان و
فراشان، خنجر به کمر و کلاه بر سر، بدینگونه با پیراهن گشاده و سینه برهنه حرکت
میکنند و با دست راستشان با وزن و آهنگ محکم، بر بالای شانه چپ میکوبند.
رده دیگری که در تکیهها حضور دارند بربریها هستند. برحسب روایتی، مردی از این
قوم و نژاد، روزی امامان را ریشخند کرد و به کفاره این گناه، بازماندگانشان باید در
تکایا حضور داشته باشند. آنان به نوای طبلهایی در اندازههای مختلف سینه میزنند
نیمه بالای بدنشان و سر و پاهایشان برهنه است، همه مردند و گاه مردانی سالخورده
و نیز کودکانی دوازده سیزده ساله، به غایت سیهچردهاند و بلوچها و افغانها مانندهاند
زنجیری آهنی و سیخهای نوکتیز بدست دارند و بعضی نیز در هر دست بجی
(گردهای) چوبین، به هیئت دسته وارد تکیه میشوند و نخست با صدایی آهسته
نوحهای میخوانند که فقط مرکز از دو کلمه حسن و حسین، حسن و حسین، است.
صدای طبلها که نوحهخوانان را همراهی میکند، بهتدریج تندتر میشود. بجداران،
بجها (گردههای چوبین) را با وزن و آهنگ به هم میکوبند و رقصی آغاز میشود.
حضار با سینهزنی به شیوهای که بیشتر مذکور افتاد با آنآنهمراهی میکنند. اندکی
بعد بربریها به زنجیرزنی میپردازند. نخست آرام و با حزم و احتیاطی آشکار، سپس
به شور آمده با زنجیر محکمتر به خود میکوبند. سیخ داران سیخ و میخ به بازوان و
گونههایشان فرو میکنند، چکههای خون بر زمین میریزد و جمعیت از خود بیخود
شده، به گریه میافتد و شور و هیجان بالا میگیرد، و وقتی از حد میگذرد به فرمان
رئیس دسته که به صفها سر میزند بیحالان را به جوش و خروش بیشتر وا میدارد و
جلوی کسانی را که زیاده بیخویشتناند میگیرد. ناگهان صدای طبل خاموش و همه
چیز آرام میگیرد. به سختی ممکن است تحت تاثیر چنین صحنهای قرار نگرفت.
احساس بیننده آمیزهای از دلسوزی و همدلی و دهشت است. گاه بربریها هنگامیکه
رقص متوقف شده، دسته زنجیر بسته خود را بالا برده، با صدایی که از عمق جانشان
بر میخیزد، و با نگاهی که حاکی از غرور و وثوق و اطمینان است یا الله میکشند،
آنچنان که آدمی به تحسین میآید، چون میبیند که سراسر وجودشان دگرگون
گشته، استحاله یافته است.
پس از بربریها دسته دیگری هست که در کار خود استادانی کاملاند و آنان
رقصندگان کارآزموده بهصورت هیئت و گروهی متشکل و سازمان یافتهاند، همه
یکسان، جامه قلمکاری را که از پارچه پنبهای گلدار دوخته شده به بر دارند و

72
کمربندی ابریشمین به میان بستهاند و کلاهی کشمیری بر سر نهادهاند. و همه، چون
برخی بربریها،گردههای چوبی که رویش صاف و مسطح و پشتش برجسته است، به
دست گرفتهاند و به صدای بلبل همراه با سینهزنی و نوحهخوانی حضار که نام امامان
چون ترجیعبند در آن تکرار میشود جست و خیز میکنند، یعنی از یک پا به روی
پای دیگر میپرند با چنان وزن و آهنگ و توازن کاملی که هم حرکاتشان را زیبا
میکند و هم دشوار، و مقتضی بسی تمرین است.
گردههای چوبی را گاه چون بج به محاذات سینه، بر هم میکوبند، و گاه پشت
سرشان، و بدینگونه حالاتی پدید میآید که مکرر بر ظروف یونانی نقش شده است.
وانگهی باید دانست که همه این دستههای همپا و همساز که وصفشان گذشت، یعنی
دستههای رقصنده درجا، بربریها، گروه رقصندگان، میراثی است که از کهنترین
دوران باستان به یادگار مانده است. و هیچ چیز آن تغییر نکرده است نه طبالی و نه
سینهزنی و نه مراثی و نه نوحهخوانیهایش فقط نام خدایان عوض شده است. و در
ایران جدید، این تعزیهها با همان مراسم و تشریفات و نیت کفارت و بخشودگی
گناهان و جلال و شکوه همراه هست که در گذشته، جشنهای آدوتیس.
این نکته که میبینیم قاره آسیا که همه جا و همواره در عزم و دلبستگیهایش،
چنین راسخ و پا برجاست، دو کیش قدرتمند بسان اسلام و مسیحیت را به چالش
میخواند و از سر میگذراند تا سرانجام بتواند کهنترین عاداتش را نگاه دارد یا از سر
گیرد، موضوع پیش پا افتاده برای تفکر نیست ()157
گوبینو درباره تکایای مذهبی ایران مینویسد: حکومت ابداً در نمایشهای درام، مداخله
ندارد اما شاه و بزرگان، داشتن تکایایی را که در آن نمایشهای مذهبی اجرا شود، بر
خود فرض میدانند. و در این مورد بهعنوان اشخاص غیر حکومتی عمل میکنند و
یک شاهی از خزانه دولت، در این راه خرج نمیشود. اما نه تنها شاه و مستخدمان
بزرگ دولت و چه تاجر، صاحب تکیهای است. و این کار آنقدر مقدس است و اجر
دارد که هر کس بدین سبب و بیتردید اندکی برای مفاخره دنیاوی نیز میکوشد تا از
خیر و ثواب آن، در دنیا و آخرت بهرهمند گردد.
وانگهی وسایلی هست که امکان میدهد نه تنها ثروتمندان، بلکه فقیرترین مردم نیز
بتوانند در خیر و ثواب این کار حسنه شریک و سهیم باشند.
بدین گونه تکیههایی هست که مال شاه و اعاظم است و نیز تکیههایی برای مردم
شهر. در هر محله تهران، چندین تکیه هست و مردم میدانند چگونه هر میدان بزرگ

73
یا کوچک و همه چهارسوقها را برای برگزاری نمایشهای تئاتری آماده کنند و تازه
این همه کافی نیست، چون اهالی محلات مشترکا زمینی میخرند تا به هزینه خود،
در آن تکیهای کمابیش وسیع و متناسب بنا کنند و همیشه مرد مومنی هست که در
وصیتش مالی به تکیه میبخشد و بدین گونه محل درآمد و عایدیی برای آن فراهم
میآید. ولی خان، خزانهدار شاه و بنیانگذار تکیه زیبایی که از وسیعترین تکایای شهر
است، سی باب دکان در شلوغترین بازارها، وقف آن تکیه کرده و مالالاجاره دکاکین،
صرف نگهداری تکیه و اجرای تعزیه میشود
.
گاه پارچه و شال و اثاث و ظروف به تکیه اهدا میکنند و بدینوسیله گنجینه یا
خزانهای برای تکیه فراهم میآید که روحانیون بر آن نظارت دارند و به اندازه اموال
مسجد و مدرسه، مقدس است و بنابراین تصرف کوچکترین شی متعلق به تکیه
گناهی ننگین است. بهعلاوه در ایام محرم، صاحب هر تکیه، حتی یا شاه یا
ریشسفیدی به نیابت از محله، از خادمان و دوستان و همسایگان میخواهند که
اموال زیبا و نفیس و نظرگیر خویش را قرض دهند تا شکوه جلال تعزیه و تکیه
بیشتر شود؛ نیز هرکس با دادن پول میتواند در این کار شرکت جوید و هرچه
بدهند، پذیرفته میشود. حتی اگر اندک باشد؛ تا تنگدستآنهم به قدر دولتمندان اجر
ببینند و در واقع باید بسی تنگدست بود که نتوان پولی داد. اختلافات مذهبی در این
کار مطلقاً هیچ مدخلیت ندارد.
من نصرانیها را دیدم که به خدای شخصی و وجدانی و به طریق اولی به پیامبر و
اهل بیتش اعتقاد ندارند، اما به اندازه هر زاهد و عابد مسلمان به تعزیه اشتیاق
داشتند.
تکیههای کوچک، گنجایش دویست الی سیصد تماشاگر را دارند، اما تکایای دیگر
چون تکیهی سپهسالار و تکیهی ولیخان، و تکیهی محله سرچشمه برای دست کم دو
یا سه هزار تن جا دارند. همه تکیهها مطلقاً عمومیاند و هر که مایل باشد به تکیه پا
میگذارد، ژندهپوشترین فقیر، چون بزرگترین ثروتمند، آزادانه به تکیه وارد میشوند
و هر جا بخواهند مینشینند، بی آنکه مجبور شوند جایشان را تغییر دهند ()153
گوبینو از تکیههایی حکایت میکند که در اصفهان دیده که تعزیههایی در آن محلها
بر پا میشود که بیست الی سی هزار تماشاچی دارد. اندازهای که او برای توصیف
اختیار کرده، برای برگزاری تعزیه با جلال و شکوه هر چه تمامتر، سخت مناسب
است. در وسط محل سکویی به ارتفاع چهار الی پنج پا با آجر پخته برآوردهاند که

74
متصل به آن در دو طرف خاکریزهایی به عرض حدوداً پنج پا هست که شیبشان
اندکی تند است.
در اطراف سکو، تیرکهایی به رنگ سیاه، در زمین فرو کردهاند که بر آنها چوب
درازی ایضاً سیاه رنگ بهطور افقی نصب شد و از آن، شیشههای رنگین و فانوسهایی
که در شب روشن میشوند، آویختهاند. زیرا نمایش در روز اجرا میشود و شب عمدتاً
به وعظ و نوحهخوانی و سینهزنی اختصاص دارد.
ستونهای عظیمی که در میانه متوازیالاضلاع و بعضاً بر سکو نصب شده، پایههای
چادر هستند که تمام بنا را میپوشاند. و جماعت حاضر را از گرمای خورشید در
تابستان و از برف و باران در زمستان مصون میدارد، زیرا چنانکه میدانیم ماههای
قمری متغیرند و بنابراین ایام عید و عزا نیز در هر فصل تغییر میکند.
این ستونها را تا ارتفاع معینی با پوست ببر و پلنگ پوشاندهاند، برای تذکار خصلت
خشونتآمیز صحنههایی که خواهند گذشت سپرهایی فلزی یا از پوست اسب آبی بر
ستونها آویختهاند و در پشت هر یک از آن سپرها، شمشیری برهنه و پرچمی،
بهصورت ضربدر نصب کردهاند.
تماشاگران با شنیدن وقایع کربلا خبردار میشوند که در اردو خیمه میدان یا اطاقی،
در مدینه، دمشق یا کربلا هستند، و بر آنهاست که از تخیل خویش مدد بگیرند تا به
باور داشتن آنچه میشنوند راضی شوند. گاه بر سکو مکانهایی بس دور از هم گرد
میآیند این نکته کسی را به شگفت نمیآورد، قراردادهای نمایش تعزیه تا آخرین حد
ممکن توسعه یافته است. برای نمایش دجله، در وسط سکو، آبگیر سینی بزرگی قرار
میدهند، و هیچکس به کاربرد این نشانه بس مختصر ایرادی ندارد. تماشاچیان مطلقاًٌ
به اندازه کودکان ما که در بازی کدبانوی خانه، با صندلی خانه میسازند، روحی
انعطافپذیر و تخیلی و غنی دارند. اما اگر از آرایش صحنه خبری نیست، بهجایش
همه ملزومات و تمام چیزهایی که با حادثه ارتباطی مستقیم دارد، بدقت فراهم آمده
است. ()112
گوبینو از تعزیهای حکایت میکند که در آن بارگاه یزید را نمایش میدهند. بدین
مناسبت سازمان دهندگان نمایش، با حقیقتنمایی بیشتر شادمانه میکوشند تا همه
شکوه و جلال ممکن را هر چه تمامتر جلوه دهند. خانوادههای ثروتمند محله
مساعدت و همکاری میکنند و نفیسترین و زیباترین اموالشان را وام میدهند.
سراسر سکو از قالیهای گرانبها مفروش میشود. و چنانکه در میهمانیهای اعیان و

75
بزرگان رسم است، میز بزرگی در وسط مجلس مینهند که بر رویش، ظروف چینی و
سینیهای نقره و جامهای میناکاری و شیشههای بلورین پر از نقل و نبات و مربا
چیدهاند.
آنچنان که هیچ جای خالی باقی نمیماند. در طاقنمایی که مخصوص نمایش است،
بارگاه یزید، بسان هرمی درخشان در میان پارچههای فاخر شام و ایران و ترکستان و
اروپا و هند آرمیده است.
خلیفه (یزید) در صدر بارگاه، با شکوه تمام نشسته و جامهای زرین به تن دارد، در
اطرافش غلام بچگانی که از میان زیباترین کودکان پانزده تا هجده ساله انتخاب
شدهاند و غرق در جواهرند صف کشیدهاند. کلاهشان جواهر دوزی شد است، سیمای
زیبایشان را رشتههای مروارید و یاقوت و زمرد که از چشمگیرترین زیورهای زنان
ایرانی است، چون هالهای در بر گرفته است. و انگشتانشان پر از انگشتری است. در
تکیه شاه همه جواهرات سلطنتی به همان ترتیب مورد استفاده قرار میگیرد و
خدمتکاران یزید، زیورهایی به خود بستهاند که چندین میلیون تومان ارزش دارد. و
زنان که کودکان خردسال نقش آنها را بازی میکنند، با چهره باز و چادرهایی از
ململ بافت بنارس با حاشیه گلدوزی شده، مرکب از گلهای بزرگ طلایی و نقرهای بر
متنی قرمز و آبی و سبز و پرتقالی، نشستهاند، و این همه میدرخشند، تلألو دارد و
برق میزند اما این زنان در نظر مردم منفورند، زیرا وقتی ابن سعد اسرای مقدس
کربلا را در غل و زنجیر پیش یزید که در صدر مجلس نشسته میبرد، میخیزند و بر
آن زنان سنگ میزنند. ()111
همانطور که ملاحظه شد، گوبینو روح جویای تازگی و بداعت ایرانی را در این پیش
درآمدها متذکر میشود و میگوید این پیش درآمدها روزی از تعزیه جدا میشود و
رشتهای مستقل از نمایشها را پدید میآورد. او متون تعزیه را ثمره کار جمعی
میداند که سازندگان و مصنفان آن گمنام هستند. هر کسی از سر ذوق و اعتقاد
خویش چیزی به آنها میافزاید و بخشهایی از دیگر تعزیهها را در تعزیهای که
میسازد میگنجاند.
سرلوئیس پلی ( )
Lewis Pellyکلنل انگلیس که از سال 1217ق / 1712میلادی به
مدت یازده سال را در جنوب ایران گذرانده بود، چنان تحت تاثیر تعزیهخوانی در

76
ایران قرار گرفت که اثری دو جلدی درباره، شبیهخوانی حسن و حسین 1نوشت که در
سال 1713م در لندن منتشر شد. این کتاب مشتمل برسی و هفت نمایش تعزیه
بود.
این نمایشها در قیاس با عناوین تعزیههای خوتسکو (خوچکو) پیشرفتی در
موضوعات تعزیه و تنوع آنرا نشان میداد. مجموعه لوئیس پلی تمام مراحل شهادت
امام حسین (ع) تا روز رستاخیز و شفاعت امام از سوگواران خود را در شمول خود
دارد. ()112
در نظر سموئیل بنجامین نخستین سفیر امریکا در ایران، تعزیه یا نمایش مذهبی
هنوز نواقص زیادی از نظر چگونگی اجرا دارد که بعدها بهتدریج برطرف میشود. او
معتقد است این نوع نمایش بعد از دوران صفویه پیدا شد و صورت عملی به خود
گرفت و نتیجه سالها محول و تکامل بود. ()113
یکی از تعزیههایی که بنجامین میبیند تعزیه سلیمان و ملکه سبا بود. در صحنه،
قدرت و عظمت سلیمان را به خوبی مجسم کرده بودند و وی منتظر ورود ملکه سبا
بود که با او ازدواج کند. ملکه سبا را با شکوه و جلال وارد صحنه کردند، سلیمان
برای اینکه قدرت پیشگویی خود را به او نشان بدهد واقعهای را چندین قرن بعد قرار
بود اتفاق بیفتد برای ملکه سبا شرح میدهد و این واقعه که تعزیهگردانان در صحنه
مجسم میکنند عروسی قاسم فرزند امام حسن (ع) بود که یک روز قبل از فاجعه
کربلا روی داده بود.
بنجامین موفق نمیشود که قسمت آخر تعزیه ماه محرم را ببیند چون در آن تاریخ
مسیحیان را در سه روز آخر دهه محرم به تکیه دولت راه نمیدادند، چرا که چشمان
ناپاک بیگانگان نباید صحنههای مقدس تعزیه را میدید. بنجامین سپس از تعرض
مردم به تعزیهخوانان مخالفخوان صحبت میکند و در آخرین صحنه تعزیه هم
شماری از مردم و تماشاچیان از شاه درخواست آزادی بعضی از زندانیان را میکردند

1
در لندن چاپ1713 در دو جلد در سالThe Miracele play of hasan and Husain - این کتاب به نام
شده که در کتابخانه شخصی اینجانب اسماعیل جسیم موجود است. جلد اول در 11پرده نمایش داده میشود که
شامل ماجرای رحلت پیامبر اسلام، ابوبکر، شهادت حضرت فاطمه، شهادت امام علی، و شهادت امام حسن، و شهادت
مسلم بن عقیل در کوفه و شهادت امام حسین و آمدن امام حسین از مدینه به کوفه و چند نمایش دیگر. و جلد دوم
شامل 22پرده نمایش است شامل نمایشهایی مانند شهادت امام حسین، حضرت عباس،اسارت اهل بیت، رسیدن اهل
بیت امام به دمشق و شهادت رقیه دختر امام حسین (ع) و شهادت حضرت زینب و چند نمایش دیگر را دارا
میباشد**

77
که با اشاره شاه آنها آزاد میشدند ولی پس از روزهای محرم بار دیگر آنهایی را که
آزاد کرده بودند، دستگیر میساختند مگر اینکه مخفی میشدند و کسی آنها را
نمییافت. به نظر بنجامین مراسم تعزیه ایرانیها یکی از بهترین و موثرترین مراسم
مذهبی است که در جهان انجام میشود و ایرانیان اصولاً ذوق و استعداد زیادی در
کارهای هنری تعزیه دارند. ()114
هانریس بروگش ( )
H.Brugschدر سال 1215ق ( 1753ن) همراه هیات پروسی به
ایران آمد و بعد از مرگ سفیر پروس، جای او را گرفت. درباره تعزیه عاشورا گزارشی
نوشته است.
نکتهای که در گزارش بروگش به چشم میخورد، اجرای این مراسم در تکیه کاخ
نیاوران است و اینکه شاه مسیحیان را هم برای تماشای تعزیه امام حسین (ع) دعوت
میکند در حالی که در موارد دیگر بهویژه در تکیه دولت از ورود سفرای خارجی در
روز عاشورا به تکیه جلوگیری میشد.
بروگش در سفرنامه دوم خود هم راجع به تعزیه مطالبی دارد و میگوید که تعزیه
تاریخ دیرینهای ندارد و از 152سال فراتر نمیرود و تاکید میکند که از تعزیهای
حدود هفتاد نسخه در دست است. تعزیه در روستاها و شهرها بوسیله
تعزیهگردانهای دورهگرد اجرا میشود و در آن با شربت و چای مردم را پذیرایی
میکنند و این کار در نظر ایرانیان ثواب دارد. ()115
چارلز جیمز ویلس ( )
Charles J.willsکه در استخدام اداره تلگراف سلطنتی انگلیس
بود در سال 1273ق/ 1711م به ایران آمد و قریب 15سال در ایران طبابت کرد و
سنن و فرهنگ و سیاست ایران در دوره قاجار را منتشر کرد به نام «ایران آنگونه که
هست» که مستوفی عبدالله آنرا با عنوان تاریخ اجتماعی ایران در دوره قاجار به
فارسی برگردانده است. اطلاعات ویلس در باب تعزیه تا حدودی شبیه سایر سیاحان
است.
خانم کارلاسرنا
) (Carla Serenaاز اهالی ایتالیا هم گزارش قابل ملاحظهای از تکیه
شاهی و اجرای تعزیه در آن نوشته میگوید در محرم سال 1271یکی از خیمهها بر
اثر طوفانی فرو ریخت و مردم این را نشانه خشم خداوند تلقی کردند.
او مینویسد که ناصرالدین شاه پس از بازگشت از سفر اروپا در کنار کاخ شاهی
تکیهای با اسلوبی تازه بنا کرد و پول گزافی در بنای آن خرج کرد. توصیف کارلاسرنا
از ساختمان تکیه دولت قابل توجه است و بخشهای مهم آنرا شرح میدهد.

78
او مینویسد که هنگام تعزیه تزئینات تکیه شکوهمند است و برای آرایش آن از
قالیها، پارچههای رنگارنگ و گلهای مصنوعی، آینه و چراغ استفاده میشود. لژها
پشت پارچههای توری مشبک قرار میگیرد که به صحن وسیع تکیه منظرهای جالب
میدهد. این پارچههای مشبک لژنشینها را از دید دیگران میپوشاند. هر یک از 55
زن شاه جایگاه مخصوص دارد و جایگاه شاه در برابر صحنه نمایش قرار دارد. در وسط
زمین تکیه سکویی که اندکی بلند است وجود دارد که با وضعی باشکوه تزیین و با
قالی پوشیده شده است.
این سکو صحنهای است که بازیگران روی آن هنرنمایی میکنند نمایش مطلقاً
صحنهآرایی ندارد و مجموعهای کاملاً توصیفی است تماشاگران برحسب روایت
میدانند که هر واقعه از وقایع کربلا در کجا اتفاق میافتد. لباسها و متفرعات آنها و
آنچه به حادثه مربوط میشود در حد امکان طبیعی است. سکو ضمیمهای دارد که به
بمنزله صحنه دیگر است و طاقنما نامیده میشود و به وسیله راهرویی به صحنه اول
متصل است. بازیگران از صحنه و طاقنما با یکدیگر سخن میگویند و در صورت
مقتضی از صحنهای به صحنه دیگر میروند. مهمترین حوادث نمایش در طاقنما که
به طرزی شکوهمند زینت شده است بر صحنه میآید.
خانم کارلاسرنا معتقد است که: «تعزیه نیم قرن پس از روی کار آمدن صفویان در
ایران راه افتاد که در ابتدا سرودهای مذهبی و دعا میخواندند و به بیان واقع زندگی
ائمه میپرداختند اما کمکم در گوشه و کنار بازیگرانی پیدا شدند که نقش شهیدان را
بازی کردد و اینگونه صحنهها که بازیگران آن فیالبداهه سخن میگفتند پدیدار
شد.»
اما برخی ملایان به نمایش گذاشتن سرگذشت قدیسان را روا نمیدانند.
با این همه توده مردم در تعزیهها حضور مییابند و با لذت وقایع آنرا مینگرند
نویسندههای تعزیهها معمولاً نام خود را بروز نمیدهند. بازیگران بعضی از روی متن و
برخی با کمک گرفتن از حافظه نقش خود را بازی میکنند. تعداد این نمایشنامهها
زیاد است ولی موضوع آنها تفاوتی اندک با یکدیگر دارند. این نمایشها، نمایشهای
مذهبی قرون وسطا را به خاطر میآورد و نیز شبیه نمایشهایی است که در همین
ایام در برخی از ایالات جنوبی فرانسه و نزدیک ناپل و بهخصوص در بیروت بر صحنه
میآوردند. ()111
در دوره مشروطه دو سفرنامه اطلاعاتی قابل توجه درباره تعزیه و اجرای آن دارند.

79
هانری رنه آلماقنه ) (H.R.D Allemangeدر سفرنامه خود اطلاعاتی در خور، درباره
آئینها و مراسم موجود در جامعه ایران آورده است. او میگوید معمولا وسط حیاط
سکویی تا 32مترمربع و حدود 2/5متر ارتفاع ایجاد میکنند. اگر صحن مسجد یا
مدرسه به پا شود سکو را روی حوضی تعبیه میکنند که عموما در وسط حیاط قرار
دارد. در گوشهای از سکو نیز منبری قرار میدادند که کارگران تعزیه در آن جای
میگیرد. ()111
اوژن اوبن
) (Eugene Aubinوزیر مختار فرانسه در ایران در سالهای 1324تا
1325ق ( 1321
1321م) یادداشتهای روزانه خود را در سال 1327در پاریس
با عنوان ایران امروز- ایران و بینالنهرین به چاپ رساند. او در باب فرهنگ ادب، آداب
و رسوم و سنن، شعر و موسیقی و سرگرمیها و خلقیات ایرانیان گزارشهای دقیق
تهیه و به تحقیق و جستجو پرداخته است. یادآوریهای او درباره نمایشهای تعزیه،
آنهم در انقلاب مشروطیت ایران قابل ملاحظه و حاوی نکاتی دقیق و گاه متنوع
است. او در بحث از مراسم عزاداری مطالب خود را به مقتضای موضوع از یکدیگر
تفکیک میکند. از روضهخوانها با دقت سخن میراند. حسینیهها را معرفی میکند و
دستههای عاشورا را با کنجکاوی یک متشرق غربی نه سیاستمدار، وصف مینماید و
تعزیه را مبحث نمایشهای مذهبی قرار میدهد و از تکیه دولت و معین البکاها
سخن به میان میآورد.
اوبن موضوع نمایشهای تعزیه را در سالهایی که در ایران به سر میبرد به تفکیک
روزهای عزاداری نام برد. فهرست نمایشهای او به قرار زیر است:
-1اول محرم، نمایش رحلت پیغمبر (ص.)
-2درگذشت حضرت فاطمه.
-3وداع با مدینه، یعنی وداع امام حسین (ع) با مدینه و عزیمت به طرف کوفه.
-4شهادت مسلم و دو طفل او در برنامه عصر سرگذشت امیر تیمور.
-5ورود امام حسین به کربلا و شهادت حر بن ریاحی.
-1شهادت حضرت عباس (ع) برادر امام حسین، در برنامه عصر حضرت سیلمان به
کمک امام حسین (ع) میآید اما دیر میرسد.
-1شهادت علیاکبر فرزند امام حسین و در برنامه عصر فروخته شدن یوسف به دست
برادران و ماجراهای او با زلیخا.

81
-7شهادت قاسم فرزند امام حسن (ع) و در برنامه عصر عروسی سلیمان با بلقیس
ملکه سبا.
-3اسارت اهل بیت امام حسین و بردن آنها به دربار یزید در دمشق.
-12شهادت امام حسین سیدالشهدا...
1
اوبن در بحث از نمایشهای تعزیه بهطور جامع به بحث در آرایش تکیه دولت و
امکانات نمایش آن پرداخته است و معتقد است که مجللترین تعزیهها در تکیه دولت
اجرا میشود و تماشای آن برای عموم آزاد است. نکته قابل توجهی که اوبن آن اشاره
دارد تاثیرپذیری مراسم عزاداری ماه محرم از وقایع مشروط است. وی مینویسد:
«امسال دستهها در برابر سفارت انگلیس، برای ابزار قدرشناسی از تاسیسات بریتانیا و
کمکهایی! که به انقلاب ایران کرده بود با شور و شوق تمام سینه و قمه زدند. او
درباره امکانات نمایش صحنه مینویسد که دکور کاملاً ساده است، یک دست
رختخواب، چند پارچه نیمکت و صندلی دستهدار و در صورت لزوم قبر پیامبر.
مقداری کاه روی کف صحنه به نشانه اندوه و ماتم و چندین متر بالاتر داخل قفس
چوبی که با شاخ و برگ تزیین یافته و در هوا آویزان است جبرئیل نشسته است.»
جای قفس را طوری ساختهاند که در مواقع ضروری پیامآوران آسمانی، از آن بالا سر
میخورند و یکراست در وسط سکو فرود میآیند. همه نقشها را مردان بازی
میکنند. معین البکا، طومار بدست، به نوبت پشت سر هر کدام از بازیگران میرود و
مانند سوفلورها، آهسته نقش آنها را یادآوری میکند، این عمل او در کمال آرامش
صورت میگیرد. بازیگران نقش اولیا نقش خود را با آهنگ و آواز اجرا میکنند. ولی
افراد دسته اشقیا صداهای نکره و نتراشیده و نخراشیده و تفرعنآمیز دارند بطوری
که نفرت حضار و تماشاگران را بر میانگیزانند.
اجرای نمایش در نظر اوبن حاوی نظمی چشمگیر بود. زیبایی لباسها صراحت بیان
نمایش، بازیهای دقیق بدوی اعراب از ویژگیهای تعزیه محسوب میشد. نحوه ارائه
صحنه جنگ و گریز، مسافرت با کاروان نمایش و صحنههای آنرا کاملاً تجسمی
میکرد عده کثیری از خدم و حشم سلطنتی در برابر تماشاگران رژه میرفتند، شترها
و قاطرها و کالسکهها و تخت روانها، جملگی در کنار شمار زیادی از سوارکاران در

1
- فهرست مطالب و عناوین اوژن اوبن شباهتهای بسیار نزدیک با مطالب و عناوین سر لوئیس پلی است که در
صفحات گذشته راجع به کتاب «حسن و حسین» او ذکر شد. احتمال دارد که او از نوشتههای این کتاب استفاده فراوان
نموده است.

81
صحنه به حرکت در میآمدند و شهیدان بر اسبی سوار میشدند که آکنده از
جواهرات گرانبها بود. اوبن هزینه سالانه این نوع نمایش را سی هزار تومان میداند.
(سی هزار تومان صد و ده سال پیش بسیار مبلغ گزافی بود.) روز هفتم شاه از تمامی
لژها دیدن میکند و با تقدیم هدایای نقدی یا طاقه شال و قالی از حضار
صاحبمنصب تشکر مینماید و از این راه دست کم مبلغ ده هزار از مخارج تکیه
تامین میگردد. و بقیه هزینهها هم پیشاپیش دریافت میشود. ()117
عبدالله مستوفی در «شرح زندگانی من» شرحی مفصل درباره تعزیه در دهه اول ماه
محرم در دوره ناصری دارد و تمام جزئیات آنرا که در خانه پدری خود ناظر آن بوده
است مینویسد.
مستوفی بطور جامع از سینهزنی و دستهگردانی صحبت میکند و اینکه در زمان
ناصرالدین شاه بر سر جلو و عقب رفتن دو تا از دستهها بین افراد آنها نزاع و درگیری
میشده و چندین فقره سر و دست میشکسته است. به نظر مستوفی این حالت رقابت
در ایام مشروطه جای خود را به رفاقت داد و اکثر دستجات محلات در شبهای
محرم از همدیگر دید و بازدید میکردند و در آخر هم میزبان، همانها را مشایعت
مینمودند. او معتقد است که در این دوره نسخههای تعزیه هم تغییر کرده و پارهای
چیزها که ربطی به عزاداری نداشت، مانند تعزیه دره الصدف و تعزیه امیرتیمور و
تعزیه حضرت یوسف و عروسی دختر قریش نیز در آن وارد نشده است. او مینویسد:
پدرم در تالار از اعیان و رجالی که به روضه میآمدند پذیرایی میکرد. بساط چای
برای این دسته در راهروی تالار پهن و چند نفر پیشخدمت، مخصوص خدمت این
اتاق بود. برادرم آقا میرزا رضا در قسمت خود از واردین و روضهخوانها پذیرایی
میکرد و کارهای عمومی روضه از قبیل تعیین موقع قلیان و چای و قهوه و تنظیم
سایر کارها را اداره مینمود. مادرم در قسمت خود گذشته از قلیان و چای و قهوه،
عدس و قهوه بوداده و شش رنگ قاووت در حقههای بلور که در سینیهای ورشو
چیده بود، به مهمانهای خود تقدیم میکرد. عدس بوداده را خانمها برای این
میخوردند که تصور میکردند اشک چشم را زیاد میکند. قاووت هم که مایهاش
نخودچی و قند و مغز لیموی عمانی و گشنیز یا قهوه یا دارچین یا رازیانه یا مغز بادام
ساییده، چاشنی آن میشد، تنقلی بود که خانمها بهجای شیرینی پذیراییهای
معمولی، اختراع کرده بودند.

82
پدرم در روضهخوانی جز درک ثواب و به عمل آوردن کار مستحب منظوری نداشت.
چندان پاپی تجمل نبوده و خیلی ساده روضهخوانی میکرد. در انتخاب روضهخوان
بیشتر جنبه صحیحخوانی و استحقاق شخص روضهخوان و سابقه آن را رعایت
مینمود
.
مثلا حاجی سید حسن شیرازی که در خانه ما روضه میخواند و مرحوم شده بود،
سید فتحالله پسرعمویش با اینکه خیلی روضهخوان معروفی نبود، جای او را گرفته
بود. یا مثلاً شیخ حسین عقدایی محدث صحیح خوان و باقی هم از این قبیل بودند.
معهذا دو سه نفر از روضهخوانهای شیک درجه اول هم مانند حاجی میرزا لطفالله و
حاجی شیخ زینالعابدین و شیخ علی پسر زرگرباشی، بمناسبت هم محلگی وارد
روضهخوانیهای خانه ما شده بود.
در این وقت روضهخوانها دو صنف بودند، یکی واعظین که بعد از خطبه افتتاحیه و
طرح کردن یکی از آیات قرآن، وارد تحقیق در اطراف آیه شده و با ذکر مثال و حکم،
مطالب عالی اخلاقی و مذهبی را تشریح و توضیح و با ذکر اشعار مناسب مطالب را
دلنشین کرده و در آخر هم مقداری ذکر مصیبت نموده، منبر خود را به دعای شاه
اسلام و عموم مسلمانان و صاحبخانه ختم میکردند.
دسته دیگر روضهخوان به معنی اخص بودند که منبر را به سلام بر سیدالشهداء شروع
و بلافاصله وارد ذکر مصیبت شده و بقدر ده دقیقه نظم و نثر به هم مخلوط کرده و
در آخر باز هم منبر را به دعای سابقالذکر ختم مینمودند برای واعظین سواد و برای
ذاکرین، آواز از لوازم بود. هنوز روضهخوانهای بیسواد بی آواز وارد این صنف نشده
بودند. حتی ذاکرین هم اکثر مردمان باسوادی بودند و از عهده موعظه هم بر
میآمدند. هنوز طرز روضهخوانی از روی کتاب ملا آقا دربندی رواج نگرفته بود.
این آخوند ترک با وجود مقام ملایی و حتی اجتهاد، از راه سادگی و اخلاص به اهل
بیت پیغمبر را جمع بوقعه طف عقاید عجیب و غریب داشته که در کتاب خود هم
نوشته و گذشته از نقل اخبار ضعیف رویا را هم مانند اخبار در کتاب روضه خود آورده
و نتیجه آنها را هم جزو مطالب واقع قلمداد کرده است. این آخوند سادهلوح معتقد
بوده که روز عاشورا هفتاد و دو ساعت امتداد داشته است و این عقیده را از این راه
پیدا کرده است که بوقعه طف
1چیزهای خیالی افزوده بوده و با آن مقدمات، ناگزیر
1
- طف نام دیگر سرزمین کربلا در اصل منطقهای مرتفع در اطراف کوفه و نزدیک فرات است. در ادبیات و مرثیهخوانی
برای امام حسین (ع) از سرزمین طف یوم الطف (روز طف) کشتگان طف بسیار یاد شده که کنایه از همان کربلاست.

83
روز عاشورا باید هفتاد و دو ساعت درازی پیدا بکند. در صورتیکه قبل از این تاریخ
هیچیک از روضهنویسها از این قماش عقاید اظهار نکرده بودند.
این آخوند بیچاره از راه اخلاص سادهلوحانه به خانواده رسالت و ثواب رساندن به
مردم، کار روضه و روضهخوانی را از خرک در کرده و بعنوان تسامح در ادله سنن
1تا
توانسته است اخبار ضعیف و عقاید نحیف وارد روضهخوانی نموده است. تیغ زدن روز
عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لامحاله آنرا عمومی کرده و
فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است و ترکهای عوام هم این عزاداریها را
پذیرفتهاند و این خلاف شرع بین جزو عزاداری و کار ثواب وانمود شده است. چنانکه
ذکر شاخسین واخسین (شاه حسین، واحسین) و حیدر صفدر که قبل از تیغزنی
معمولاً میگفتند.
ذکر ترکی و همیشه ترکهای معتقد بودهاند که به این عزاداری میپرداختهاند و
اهالی عراق اگر هم در این عزاداری شرکتی میکردهاند، خیلی از حیث نفرات
بیاهمیت بودهاند. در دوره شاه سابق (رضاشاه) هم که حقاً نظمیه شهرها از این کار
جلوگیری میکرد، مردم همه جا این کار خلاف شرع را ترک کردند، فقط ترکها
بودند که برای اقامه این عزاداری به دهات دوردست رفته و خود را به این ثواب!؟
میرساندند.
در دورههای بعد از این تاریخ بود که روضهخوانی کسب خاص شد و همه جور مردم
حتی اشخاص بیسواد و بی آواز وارد این کار شدند. عده روضهخوان در شهر تهران به
هزار و دو هزار رسید و هر بیسوادی با به سر بستن یکی دو سه ذرع پارچه سفید و

برخی مورخین سرزمین طف را محل شهادت امام حسین (ع) دانستهاند که منظور همان کربلا است. (یاقوت حموی،
معجم البلدان، جلد 4ص )31در روایتی از پیامبر (ص) آمده است: فرزندم حسین، غریب، تشنه و تنها در سرزمین
طف کربلا کشته خواهد شد. (جواد محدثی، فرهنگ عاشورا ص )235

1
- تسامح در ادله سنن اصطلاح فقهی است و معنی آن اینست که آن دقت و موشکافی را که در ادله واجبات و
محرمات از حیث ثقه بودن سلسله راویان اخبار و سایر جهات مراعات میکنند، در مستحبات معمول نمیدارند زیرا
مستحبات اختیاری و مثل واجبات و محرمات نیست که ترک آن موجب عقوبت باشد. پس خیلی موشکافی در ادله
مستحبات لازم نیست. بر فرض اینکه به موجب خبر ضعیفی مومنی مثلا دعایی بخواند و یا نماز غیر واجبی را مستحباً
بجا بیاورد، تازه نماز و دعایی خوانده و ضرری نبرده است. حتی حدیثی هم هست که اگر کسی شنیده باشد که در
خواندن دعا یا نماز مستحبی فلان اجر به او داده میشود و برای دریافت آن اجر آن عمل مستحب را بجا بیاورد، خدا
این اجر را به او خواهد داد. ولی خواب و خیال را جزو ادله سنن کردن و برای درک ثواب عمل مستحب، مرتکب فعل
حرام شدن، بیقاعده بوده و این آخوند ترک بیچاره خیلی از این اشتباهات کرده است. عجیب اینکه روضهخوانهای
امروز هم با وجود کمی مشتری و کمی رقیب، دست از نقل اخبار ضعیف بر نمیدارند. (به نقل از مستوفی، عبدالله، ص
)211

84
سیاه وارد این شغل شد. چون سرمایه صوتی نبود که ذاکر شوند، واعظ میشوند و هر
رطب و یا بس که به دهنشان میرسید بالای منبر بر زبان میآورند این زمان بود که
کتاب ملا آقای دربندی معروف به ملاحسین کاشفی (روضه الشهداء) و جوهری
اساس روضهخوانی شد.
بعضی طبیعتها که مطلقاً در هر کار به اغراق میگرایند، نیز پیدا شدند و به حدس و
قیاس ساز و برگهایی برای اخبار وقعه طف تراشیدند و بعنوان زبان حال گفتههای
ناروا با ماهها و خانواده رسالت نسبت داده شد. از طرف دیگر، اعیان و رجال مملکت
هم روضهخوانی را وسیله تظاهر و تجمل قرار داده روی دست همدیگر بلند شدند.
کمکم جنبههای معنوی و عزاداری این مجالس از بین رفت و روضهخوانی برای اعیان
وسیله دید و بازدید و برای توده مردم وسیله سرگرمی شد. روضهخوانها پاپی ارشاد
مردم به راه حق نبوده، هر کس صدای نعره زنها را بیشتر در میآورد، بیشتر معروفتر
میشد. صاحب مجلسها هم برای اینکه جمعیت زیادتری به مجلس خود جلب کنند
پاپی منظور اصلی نبوده بیشتر به فرع میپرداختند. حتی بعضی برای جلب عده
بیشتر شاهی سفید و پنجشاهی و دهشاهی هم به مردم میدادند. این رویه تا آخر
سلطنت مظفرالدین شاه روز بروز در ترقی بود. ()113
عبدالله مستوفی میگوید که: بازیگرها نقش خود را که با شعر نوشته شده بود از روی
نسخهای که در دست داشتند به آواز میخواندند و هر نقشی آواز خاص خود را
داشت، حضرت عباس باید چهارگاه بخواند. حر عراق میخواند. شبیه عبدالله بن
حسن که در دامن حضرت شاه شهیدان به درجه شهادت رسیده و دست قطع شده
خود را به دست دیگر گرفته، گوشهای از آواز راک را میخواند و به همین جهت آن
گوشه به راک عبدالله معروف است و زینب، گبری میخواند و اگر در ضمن تعزیه
اذانی باید بگویند، کلاً به آواز کردی بود. او سپس به تفصیل لباس و جامه بازیگران را
توصیف میکند و بهویژه از چهره بازیگران سخن میگوید که چون چهرهآرایی و گریم
وجود نداشت سپس بطور طبیعی چهرهها متناسب با نقش آنها بود، مثلاً شبیه امام
خوشچهره بود و حضرت عباس بلندقامت و شانه پهن و شبیه قاسم از حیث صورت
مثل علیاکبر زیبا بود و آواز آنها هم تعیینکننده بود. گاهی در بازیها جابهجایی
صورت میگرفت و قافیه که تنگ میشد آن کسی که نقش حضرت عباس را داشت،
میتوانست نقش حر را نیز بازی کند و قاسم نیز در موقع مقتضی یوسف میشد.
)112(

85
عبدالله مستوفی درباره سینهزنی و دستهگردانیها در ماه محرم مینویسد:
یکی از عزاداریهای تودة مردم، بهخصوص داشها، سینهزنی بود! که عدهای از اهل
هر محل در تکیه یا میدان سر محله جمع شده یکی نوحهخوانی میکرد و باقی به
نوای نوحهخوان سینه میزدند. اصل این عزاداری از عرب به اسلام و ایران آمده است
و پادشاهان شیعیمذهب تظاهر به شعارهای این مذهب را برای پیشرفت مقاصد
سیاسی خود که از بین بردن راه و رسم خلافت بود، وسیله قرار داده بودند.
از جمله دستهگردانی روز عاشوراست که از زمان عضدالدوله دیلمی شیوع یافته است.
بعد از دیالمه هر وقت تشیع در ایران رواجی میگرفت دستهگردانی روز عاشورا هم به
راه میافتاد تا بالاخره از مراسم عزاداری محسوب شد. شاید در زمان دیلمیها به
جهت نمایش عده شیعهها در مقابل اهل سنت و جماعت، این کار لازم و ممکن بود
یکی از شعائر مذهب شیعه به شمار بیاید ولی در دورههای بعد که اکثریت و بالاخره
تمام مردم ایران شیعه بودند، پیروی این شعار البته کار لازمی نبود. ولی چون عادت
شده بود و ضرری هم بهجایی نمیرساند، یکی از ارکان عزاداری محسوب گردید
.
سینهزنهای محلات برای اظهار ارادت به خاندان رسالت، دستهگردانی را هم از
خصایص عزاداری خود قرار دادند و کمکم هر محلهای برای خود علامتی اتخاذ کرد
.
همینکه علم حرکت میکرد افراد این کاره 1اهل محل از دنبال به راه افتاده و
سینهزنی و نوحهخوانی معمولی خود را به این دستهگردانی ضمیمه کردند و بالاخره
در دوره مظفرالدین شاه کار بالا گرفت و شبیهها وقعه طف را، از مخالف و موافق
ساخته بر اسب و شتر سوار میکردند و همراه این دستهها میگرداندند. حتی در دوره
مشروطه این دستهگردانیها برای انتشار اسم وکیل و وزیر، سهل است نیل به مقام
سلطنت هم وسیله گردید. البته همینکه کار به اینجاها رسید حشو و زوائد بیشتر از
اصل مقصود خودنمایی میکند و موضوع رقابت اهل یک محله با محله دیگر در کار
آمده در این قسمت هم کار از خرک در میآورد
. حتی گاهی در سر جلو و عقب رفتن
«علومت » (علمه محله) کار به زد و خورد هم میرسید و برای کار ثواب سر و دست
هم میشکستند.

1
- اصطلاح «اینکاره» که امروز البته غیر از مُقَرمَط نویسها همه استعمالش میکنند. در نوشتجات سی چهل سال قبل
از نوشتن کنتاب مستوفی نیست. و البته اگر در زبان فارسی لغت و اصطلاحی برای افاده این مفهوم موجود است و از
این اصطلاح کوتاهتر و برای بیان مقصود رساتر بود، «اینکاره» به این زودی و آسانی رواج پیدا نمیکرد.

86
مستوفی مینویسد: در زمان ناصرالدینشاه وقتی در سر جلو و عقب رفتن دو تا از
دستهها بین افراد آنها نزاع و کار به زد و خورد کشیده، چندین فقره سر و دست از
طرفین شکست قضیه با اسامی روسای دو دسته به شاه رسید، شاه در اسامی اشخاص
دقت کرد و به بعضی دو اسمی و برخی یک اسمی بودند. ریز صورت مجازاتی بطور
کلی، برای هر یک از اسمیها و دو اسمیها معین ولی مجازات یک اسمیها را کمتر
از دو اسمیها
1تعیین نمود. (.)111
تعزیه در دوره مشروطیت همچنان در تکیه دولت و تکیههای دیگر رجال و محلات
اجرا میشد ولی واقعیت این است که از دوره ناصرالدین شاه نشانههایی از انحطاط در
آن راه یافته بود. شاید یکی از نشانهها را بتوان در گفتار اعتمادالسلطنه دید او در
یادداشت روز شنبه صفر سند 1233قمری مینویسد:
«امشب باصطلاح عوام در طهران و کل ایران عمرکشان است. با وجودی که عمر
خطاب در بیست و هشت ذیحجه رفته، شاید عمر سعد ملعون در فردا به درک
میرود. در هر حال در بلاد ایران از زمان سلاطین صفویه رسم شده است که در این
شب آتشبازی میکنند، و به همین جهت کرور کرور مردم ایران بدست طایفه سنی
کشته شدند. ملت اسلام زیاده از دویست کرور است. منتهی دوازده کرور شیعه
میباشد، مابقی سنی هستند، چه رواست این عمل؟ شنیدم در مسجد جامع، حاج
سید حسن کاشی روضهخوان هرزگی کرده است، تقلیدها در آورده است.» ()112
او در یادداشت روز جمعه محرم سند 1321قمری هم مینویسد:
«دیروز قرار شد صبح بعد از روضه در بخانه بروم شنیدم دیشب در تکیه دولت تعزیه
دیرسلیمان بود و سفرای انگلیس و ایطالیا (ایتالیا) با اتباعشان آمده بودند، تماشا بعد
از ختم تعزیه اسماعیل بزاز مقلد معروف که قریب دویست نفر از مقلدین و عمله
طرب بودند که با ریشهای سفید و عاریه و لباسهای مختلف از فرنگی [و]رومی و
ایرانی ورود به تکیه کردند و حرکات قبیح از خودشان بیرون آوردند. طوری که
مجلس تعزیه از تماشاخانه بدتر شده. به اتفاق امینالدوله کالسکه نشسته خانه
آمدیم
.» ()113
1
- اشخاص یک اسمی مثل تقی و نقی و حسن و حسین غیر از اشخاص دو اسمی مثل عبدالله بی غم و باقر بیخون و
اکبر بلند، و علی نیزهای و حسین ببری و مهدی گاوکش هستند. دسته اخیر از مبرزین داشهای محل میباشند. به نظر
ناصرالدینشاه البته دسته یک اسمیها که چندان مداخلهای در این زد و خورد نداشتهاند، نباید بقدر دو اسمیها
مجازات شوند.

87
این اشاره از نخستین نشانههای انحطاط و ابتذال تعزیه است که بعدها بویژه در دوره
مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه نیز ادامه یافت و نمایشهای تعزیه را از رشد منطقی
خود دور کرد در حقیقت انحطاط تعزیه را میتوان در عوامل زیر جستجو کرد:
- ورود تئاتر جدید به ایران و پدیداری تحول در دیدگاه طبقات فرادست و نیز
منورالفکر و تا حدودی متوسط نسبت به تعزیه منورالفکران و تحصیلکردگان بویژه
در روزنامههای دوره مشروطه به انتقاد و بدگویی از تعزیه پرداختند.
- تشکیل دستههای تعزیه بوسیله شماری از افراد غیرحرفهای و معرکهگیر آنهم به
منظور اشاعه در اماکن عمومی. گرچه گروههای روشنفکر جامعه از تعزیه و
دستهرویها انتقاد میکردند، ولی عامه مردم همچنان دلبسته آن بودند و این شور و
علاقه در ایام سوگواری ماه محرم به اوج خود میرسید و در برگزاری مجالس تعزیه
خلاصه میشد. اجرای این نوع نمایشها بوسیله افراد غیرحرفهای و معرکهگیر، آنرا به
ابتذال میکشاندند. جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم
چندین نمونه از ابتذالهای تعزیه را ذکر کرده است. ()114
- اجرای نمایشهای مضحک و تقلیدی در بعضی از تکایا و مجالس تعزیه نیز در
سخاقت تعزیه و انحطاط آن تاثیری در خور داشت.
با اجرای این نوع نمایشها، آن قداستی را که تعزیه در اذهان عمومی داشت، از دست
میداد و تعزیه را در حد یک نمایش خندهآور فرو میکشید و از اشاره اعتمادالسلطنه
به این موضوع در دوره ناصری پیداست که این انحطاط از دوره قاجار شروع میشود و
در دوره رضاشاه زیر فشار نیروهای روبه رشد باصطلاح روشنفکر به تعطیلی تعزیه
میانجامد و در دوره پهلوی دوم پیگیریهای کمرنگ تعزیه در قالب حیله و تزویر
ادامه پیدا میکند.

اصطلاحات رو به تکامل تعزیه:
اصطلاحات و متون تعزیه اصولا با گذشت زمان رو به تکامل رفته و نمایشیتر شده
است. شماری از تعزیهگردانان همواره در این متون و اصطلاحات دست برده و
اصطلاحاتی بر طبق مقتضیات زمانه در آنها وارد کردهاند. پیداست که این
تعزیهگردانها در کار خود مهارت و تبحر داشتهاند و بهویژه لحظات خاص نمایشی را
خوب میشناختهاند. آنها با بهرهگیری از شعر شاعران ادوار مختلف ایران و نیز با
بهکارگیری بعضی از نوحهها و ادعیه بر قابلیت نمایشی اصطلاحات و متون تعزیه

88
افزودهاند. متون و اصطلاحات تعزیه اصولاً به نظم بود و در بحور مختلف سروده
میشد و گاهی نیز به زبان نثر بود.
نویسندگان متون تعزیه گمنام بودند. از آنجا که متون تعزیه سال به سال تغییر
میکرده و گاهی قطعات تعزیههای گوناگون در یک تعزیه گرد میآمده تا تاثیرات
بیشتری داشته باشد از این رو متون و اصطلاحات تعزیه کار یک تن نبود بلکه ثمره
شماری از تعزیهگردانها بود که با جرح و تعدیل متون آنها را به بهترین وجه اصلاح
کرده و بهبود میبخشیدهاند. از این رو امروزه سازنده و مصنف تعزیه گمنام است
چون متون تعزیه ثمره مشارکت جمعی بود. به تعبیر گوبینو، سازنده تعزیه شاید مرد
روحانی شکسته حالی بوده است که فارغ از وسوسه نازیدن به اثری است که در کفه
سنجش چندان وزنی ندارد. ()115
در حقیقت منظومههای تعزیه به گویش عوام سروده میشد و در آن کلمات و یا
واژگانی که قابل فهم عامه مردم نباشد، دیده نمیشد. در این منظومهها شیوه گفت و
شنود روزانه با کوتاهترین عبارات بکار میرفت در متون تعزیه زبان عامه و قابل فهم
عموم در اشعار غنایی کوتاه و بزم و موزون تجلی مییافت و با مهارت تمام خوانده
میشد. آوازها آکنده از فراز و فرود و وزن و ضرب بود. این نغمهها تاثیری چشمگیر
در مردم داشت و این تاثیر بهویژه در جفت خوانیها و همخوانیها به اوج خود
میرسید متون و اصطلاحات تعزیه تنها به زبان فارسی نبود بلکه به زبان عربی، ترکی
و ترکی جغتایی نیز توصیف میشد. ()111
ملک الشعراء بهار آورده است در قرون اخیر به تقلید فرنگیان در تعزیهداری حسین
بن علی نمایشهای منظوم راه انداختند و بسیار ترقی کرد و قابل آن بود که
رفتهرفته آنرا ترقی دهیم تا سوای تعزیه مورد استفادههای دیگر نیز قرار گیرد، ولی از
مشروطه به بعد این صنعت ملی از میان رفته است. ()111
ویلیام رایس مینویسد: «در متون تعزیه از پلات یا پسرنگ خبری نیست و در آن
حتی شخصیتی که بسیار متمایز و چشمگیر باشد دیده نمیشود. این متون آکنده از
تکرار و بسیار طولانی و خستهکننده است در حقیقت نمیتوان آنرا با معیارهای ادبی
غرب سنجید ولی باید گفت بسیار جذاب و پرکشش است.» ()117
به نظر برخی محققین نظر رایس اغراقآمیز است، چرا که نسخههای موجود از نامهها
سرشار از عوامل نمایشی و ارزشهای ادبی است. تعزیه نامهها در قیاس با انواع درام،
شاید بدون در نظر گرفتن عوامل اجرایی آن متنی ضعیف از نظر ادبی و ساختار

89
نمایش باشد. در این مورد هم نباید بیش از اندازه زیادهروی کرد. به هر حال زبان
تعزیه، شعر است، آنهم شعر از نوع عوامانه، چون تعزیه نامهها را شاعران فرهیخته
درباری نسرودهاند، بلکه افرادی آنها را پدید آوردهاند که بهجای فرهیختگی علمی،
شور و حال ایمانی در آنها قوی بود. از این رو از خطاهای لغوی و دستوری خالی
نیستند. با اینکه در دوره ناصرالدینشاه، شهاب اصفهانی شاعر دربار ناصری مامور شد
تا مجالسی از تعزیه نامهها را به نظم منظم و دقیق ادبی در آورد، اما این اقدام وی
بعدها توسط شاعران و منورالفکران ادامه نیافت.
البته استثناءهایی در این مورد هم وجود دارد مانند اشعار تعزیههای دوازده بند
محتشم کاشانی که نمونهای از فصیحترین اشعار تعزیه و ملاحظات فنون ادبی است
که در نوع خود بینظیر میباشد. و بعد از انقلاب اسلامی در ایران شعرای نامداری
اشعاری بسیار محکم در متون تعزیه ساختهاند که برای نمونه تضمین دوازده بند
محتشم کاشانی توسط مشفق کاشانی است که یک نمونه آن ذکر میشود.
ز موج فتنه چشم جهان غیرت یم است
وز تندباد حادثه پشت فلک خم است
صبح امید چون شب تاریک مظلم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
از سینة زمانه یکی آه آتشین
برخاست تا به بارگه هستی آفرین
یارب دمیده است مگر روز واپسین
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

سیلاب اشک شست ز دل نقش آرزو
خورشید برده سر بگریبان غم فرو
فریاده ا شکفت ز اندوه در گلو
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
هر جا بگوش میرسد آوای انقلاب
جان در تلاطم آمده دل را نمانده تاب
خلقی به ماتمند و جهانی در اضطراب
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
در رهگذار عشق چراغ امید نیست در سر هوای شادی و گفت و شنود نیست

91
زین ابر تیره، مهر درخشان پدید نیست گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
خرم دلی بروز و شب و ماه سال نیست
باغ حیات را پس از این اعتدال نیست
جز غم نصیب مردم شوریده حال نیست
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیآنهمه بر زانوی غم است
خلق جهان ز سوز نهان نوحه میکنند از دست داده تاب و توان نوحه میکنند
هر جا ز دیده اشکفشان نوحه میکنند جن و فلک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
شاهی که افتخار بدو کرده عالمین با بش علی و فاطمه راهست نور عین

از شرم روی او به حجابند نیرین خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پرورده کنار رسول خدا حسین ()113

تعزیه از دیدگاه علما و حکومت و منورالفکران:
-1از دیدگاه علما:

تعزیه با همه شور و حال مذهبی خود در میان اشخاص متدین مخالفانی داشت ظاهراً
نخستین کسانی که با تعزیه برخورد مخالفت داشته، نادرشاه بوده است. او در سال
1151ق طی فرمانی برگزاری هر نوع عزاداری و آئینهای سوگواری را ممنوع اعلام
کرد. ()172
شماری از علما طرفدار گرایش نادرشاه بودند. بعضی از سیاحان دوره قاجار به این
گرایش علما اشاره کردهاند و ضمناً به این مسئله هم تاکید ورزیدهاند که توده مردم
به این نوع ممنوعیتها وقعی نمینهند. اوژن فلاندن مینویسد: ایرانیان به من گفتند
بیشتر ملاها با این رویه مخالف هستند و بد میدانند که امامانشان را به روی تخت
ببینند. ()171
گوبینو هم آورده است که علما کار شبیهخوانان را مطرود میشمردند و آنرا الحادی و
خطرناک میدانستند، اما مردم به چنین استدلالهایی گوش فرا نمیدادند. ()172
بعضی از علما مکرراً از حکومت میخواستند که جلوی تعزیه را بگیرد ولی حکومت از
ممانعت از آن عاجز بود. ظاهراً یکبار هم از تعزیه عروسی قاسم جلوگیری به عمل
میآید که به هیجانات و شورشهای عمومی میانجامد. ()173
در کتاب وقایع اتفاقیه میخوانیم: که در غره رجب 1312مطابق 22جانوری ،1733
در مسجد جامع شیراز تعزیهخوانی بوده، پیشنماز مسجد طبالّیان سید عبدالله نام

91
چند نفر طلبه را برداشته، ریخته بر سر تعزیهخوانها و بانی در این میانه دو سه نفر
سرشان شکسته و یک زن زیردست و پا بچه سقط کرده بود. چندین زن و بانی رفته
بودند درب منزل حکومت عارض شدند. سید عبدالله نام هم رفته بود منزل حاجی
سید علیاکبر (فال اسیری) که این تعزیهخوانی در مسجد حرام است و بیحرمتی
شده که اسب در مسجد آوردند... حاجی سید علیاکبر خیال دارد میانه حضرات
تعزیهخوانها و بانی را صلح بدهند. ()173
A
از قرار معلوم اینطور وقایع موجب میشود که تعزیهخوانی چند سالی در شیراز در
محاق تعویق و تعطیلی بیفتد.
همان ماخذ در وقایع 27ذیحجه 1313ق مطابق 21جون 1735مینویسد:
«دیگر آنکه دو سه سال بود که شبیه تعزیه در شیراز موقوف شده بود سرکار والا
رکنالدوله از روز بیست و سیم شهر محرم بنای شبیه تعزیه گذاردند. چون مدتی
موقوف بوده جمعیت و ازدحام خلق زیاد میشود.» ()174
با اینکه عمل سینهزنی زنجیرزنی و شبیهخوانی را شماری از علما عملی زیانمند برای
انسان میدانستند و شبیه در آوردن ائمه را نوعی کفر و شرک به حساب میآوردند و
چندان موافقتی با این نوع اعمال نداشتند، اما شمار دیگری از علما نیز بودند که
شبیه به معصوم و نیاکان را منع نمیکردند و گریه بر سرنوشت سیدالشهدا را مقدم
میشمردند و کارهایی که در تعزیه معمول بود را جهت بر پا داشتن عزا و گریستن و
گریانیدن میدانستند و بدون هیچگونه شبههای جایز میشمردند.

از دیدگاه حکومتیان:
گروههایی از مردم بودند که تعزیه را استهزا میکردند، اما در ظاهر جانب احتیاط را
نگه میداشتند. بعضی از حکومتیان از زمره این نوع افراد بودند. در میان مأموران
حکومتی و حتی رجال درباری افرادی وجود داشتند که میانهای با سوگواری و تعزیه
نداشتند. از لابهلای نوشتههای اعتمادالسلطنه پیداست که وی جزء این دسته از
رجال بوده است. البته اعتمادالسلطنه گرچه از منورالفکران زمانه بوده، اما به تمامی
شعائر مذهبی پایبندی داشت و حتی خود گاهی مجالس روضهخوانی و تعزیهداری
راه میانداخت.
اما این روحیه دینداری وی مانع از آن نمیشد که بعضی از اعمال و رفتار
تعزیهخوانها و رجال درباری طرفداری این نوع مجالس را به نقد نکشد. ()175

92
تعزیه در دوره ناصری بقدری از بنیانهای تاریخی خود دور افتاد و چنان به بیراهه
کشانده شد که شماری از روحانیان و علما نیز علناً به مخالفت با آن پرداختند و کار
بهجایی کشید که شیخ جعفر شوشتری و نیز حاج شیخ هادی نجمآبادی از علمای
طراز اول پایتخت خواستار محدودیت برگزاری تعزیه در تکیه دولت از ناصرالدین شاه
شدند. ( )171از طرف دیگر عوامزدگی نیز نفس تعزیه را برید و آنرا از پا انداخت.
گاهی دو سه نفر یک بقچه بسته بر دوش در کوچههای بالنسبه خلوت در گوشهای
بار میانداختند و با اندکی تغییر سر و وضع و تبدیل لباس بهصورت تعزیهخوان در
میآمدند و درهای خانهها را میکوبیدند و یک نفر از آنها با طبل و گاهی شیپور و با
صدای بلند مردم را خبر میدادند که در شرف تعزیه دادن هستند... تعزیه بیش از
سی، چهل دقیقه طول نمیکشید و سرانجام برای دریافت مزد و انعام دست دراز
میکردند و دعاگویان باز از نو بقچه اسباب و لباس خود را به کول گرفته و دعاگویان
دور میشدند تا جای دیگر بساط پهن کنند. ()171
با شروع روزگار حکمرانی رضاشاه دوران هنرنمایی تعزیه به پایان میرسد. او به بهانه
مخالفت علما با تعزیه و نیز جلب و جذب آنها به طرف خود و پیشگیری از دخالت
گروههای معترض و چپ جامعه در آن و از سوی دیگر به منظور ریشهکن کردن راه و
رسمها و ارزشهایی که معلول خصایص حکومت قاجار بود و مردم را به آن حکومت
وابسته میکرد و بالاتر از همه بسط و گسترش برنامههای مدرن دولت خود که
هیچگونه همخوانی با مقولاتی چون تعزیه و سوگواریها نداشت، از سال 1322
شمسی به بعد موجبات تعطیلی سوابق و سوانح سوگواری را فراهم میسازد و تا آنجا
که میتواند آنرا از گردونه شرایط اجتماعی شهرهای ایران خارج میکند از این زمان
به بعد مراسم و آئینهای سوگواری محرم بویژه در حصار روستاها قرار میگیرد.
اما از آنجائیکه مردم ایران علاقه و ایمان قلبی و راسخ به خاندان ائمه اطهار بخصوص
بر ساحت مقدس امام حسین (ع) دارند. مرعوب و تسلیم این سختگیریها نشده و
در تمام شهرها و روستاها مخصوصاً در شهرهای آذربایجان هیئتهای عزاداری
صبحگاهی را تشکیل دادند که چند ساعت قبل از طلوع آفتاب در منازل شخصی
ترتیب میدادند که این هیئت را هیئتهای صبحگاهی مینامیدند. در این هیئتهای
صبحگاهی از افراد هیئت با صبحانه که شامل چای و نان و پنیر و گاهی عسل و کره
بود پذیرایی مینمودند و سپس به عزاداری سیدالشهدا میپرداختند. این هیئتهای
صبحگاهی به ترتیب و به نوبت در منازل شخصی تجار و متمولّین بازار بر پا میشد و

93
در محلههای مختلف که به هیئتهای صبحگاهی آن محلهها معروف بود،
روضهخوانی و عزاداری و سوگواری امام حسین و شهیدان کربلا دایر بود. این مجالس
روضهخوانی هنوز هم در بعضی از شهرها مخصوصاً در آذربایجان متداول است.
نگارنده خود در ایام نوجوانی همراه با پدر خود بارها در این مجالس صبحگاهی حضور
داشته و آنها را از نزدیک مشاهده نمودهام.
این روضهخوانیها تا طلوع آفتاب و یا اندکی بعد از طلوع آفتاب بر پا بود و پس از
طلوع آفتاب جلسات عزاداری به پایان میرسید و هر کس به دنبال کار و کاسبی خود
جلسه را ترک مینمود.
این روضهخوانیهای صبحگاهی تمام دوران سال روزهای جمعه و در ایام ماه محرم از
اول ماه هر روزه تا سوم امام برگزار میگردید.
به باور نادرست رضاشاه این نوع اقدامات نه تنها کیفیت نوسازی ایران عاملی مهم
برشمرده میشد بلکه ارتباط با ترکیه دوره کمال آتاترک هم که به هر حال این نوع
مراسم سوگواری چندان در جهت اندیشههای مذهبی آنها نبود، نقشی موثر داشت.
کم نبودند افرادی که معتقد بودند دست سربسته بیگانه در این قبیل برنامهریزیها
در کار است. حسن اعظام قدسی در خاطرات خود موردی را نقل میکند که درستی
این موضوع را به اثبات میرساند، او مینویسد:
یکی از آزادی خواهان که در دوره چهارم از خراسان انتخاب گردید برای اینکه عضو
کمیته خراسان بودند و از حسن اخلاق و سلوک که با هر طبقه مورد توجه و وثوق
آنجا بودند، لذا مردم با طیب خاطر ایشان را به نمایندگی خود برای مجلس شورای
ملی انتخاب کردند. و ایشان بهترین دوست نویسنده (یعنی حسن اعظام قدسی) بود،
او (نماینده مجلس) نقل کرده است که: روزی برحسب خواسته کنسول انگلیس در
مشهد ملاقاتی با وی داشته، که کنسول انگلیس در مذاکرات با او اظهار عدم رضایت
از افکار عمومی ایران مینماید، که نماینده مجلس شورای ملّی پاسخ میدهد که شما
بدست خودتان و با توجه باعمال خودتان مردم را ناراضی بار آورده و میآورید. ادامه
داده میگوید شما ملیون و آزادیخواهان را از خود دور کردید، و درب سفارتخانه را
بروی دوستان بسته و همه را واگذار کردید به یک نفر، انتظار دارید راه دوستی
کماکان برقرار بماند، قطعا نمیشود. کنسول در پاسخ او میگوید:بعد از مایوس شدن
از قرارداد (منظورش قرارداد 1313میلادی) است که بدست وثوقالدوله و پشتیبانی
دموکراتها که میبایستی انجام بگیرد و عدم موفقیت دولت وثوقالدوله در مقابل

94
مخالفت مردم بدست تبلیغات دیگران، برای بریتانیا در این بازی لطمه بزرگی به
سیاست بریتانیا در صحنه بازی دنیا وارد آمد که شاید کمتر سابقه دارد که در بازی
برد نداشته باشیم، ولی در این بازی باخت ما مسلم گردید. این بود که نمیتوانستیم
تحمل و ساکت بمانیم برای اینکه در دنیا شکست خورده محسوب نشویم در مقام
تهیه و طرز عمل که بصورت دیگر مورد اجرا قرار داده شود. لذا از ناحیه نایبالسلطنه
هندوستان برای برقراری نظم و تهیه قوا، در ایران پیشنهاد گردید، در پیشنهاد
نایبالسلطنه چند ماده ذکر شده بود که برای آتیه در ایران باید عملی و اجرا گردد،
که آنچه در جنگ بینالمللی اول ضرر بردیم در جنگ دوم که قطعاً پیش خواهد آمد
جلوگیری شود.
هفت بند در این پیشنهاد مندرج است که چون ارتباطی به این تحقیق (تعزیه و
سوگواری ندارند) فقط به بند 5و 1آن در اینجا اکتفا مینمایم. در بند 5این
پیشنهاد آمده است که:
بند )5از بین بردن روحانیون و ضعیف کردن آنان از راه اعمال و رفتار خودشان که
در بین جامعه ایران است.
بند )1بر هم زدن بساط عزاداری که خود بزرگترین وسیله برای خنثی نمودن
سیاست استعماری دولت بریتانیا است. ()177
بهر تقدیر، تعزیهگردانی و تعزیه در دوره سلطنت رضاشاه از رونق و اعتبار پیشین
افتاد ولی کاملاً ریشهکن نشد. با شروع جنگ جهانی دوم و ناپایداری اوضاع سیاسی و
اجتماعی ایران، تعزیه بار دیگر، بهویژه در مناطق روستایی و گاهی شهری رونقی
گرفت ولی هرگز رونق و اعتبار دوره ناصری را بدست نیاورد.
با اینکه تعزیه از تمامی سنتهای کهن نقالی و روضهخوانی و آداب متنوع سوگواری
دوره صفویه بهره گرفت و با استفاده از موسیقی چارچوبی محکم برای خود ترتیب
داد، یعنی شمایلگردانی و نقالی در واقع بازتاب تصویری آداب سوگواری دوره صفوی
را در نقاشیهای دیواری دوره قاجار از نوع شمایلنگاری میتوان دید که در دیوارهای
بعضی از امامزادهها نظیر امامزاده زید اصفهان و یا امامزادههای متعدد گیلان مشاهده
میشود.
جامههای پیکرههای این شمایلهای دیواری از نوع جامههای نمایش تعزیه است:
شاید بتوان گفت که این نقاشیها نوعی از روایتهای تعزیه را به تصویر کشیدهاند و با
نقاشان آنها تحت تاثیر نمایشهای تعزیه بودهاند. تمامی زنان در این نقشها همچون

95
تعزیه روبند بر رخ دارند. این نقاشیها وقایع عمده دهه محرم و کربلا را نشان
میدهند و توالی وقایع آنها شبیه توالی نمایشهای تعزیه است. بازتاب این نوع
نقاشیهای دیواری در پردههای بزرگ صحنههای غمانگیز تعزیه نقش بسته بود و
مجموعهای از داستانهای به هم پیوسته را نشان میداد. در این پردهها نمایش تعزیه
به هنرهای تجسمی تبدیل شده بود و در حقیقت این پردهها قابل مقایسه با نسخهها
و متون تعزیه بود. در آنها وقایع کربلا تصویر شده و در سمت راست پرده هم
صحنههایی از جهنم به تصویر در آمده بود که اشقیا در آن بهجزای اعمال خود
میرسیدند. ()173

شمایلگردانی یا پردهخوانی:
پردهخوانی یا شمایلگردانی نوعی از نقالی مذهبی بود که با واسطه یک پرده نقاشی
از صحنههای مذهبی صورت میگرفت. یعنی در حقیقت نقاشی با کلام در میآمیخت
و روایتی را پدید میآورد. از قرار معلوم این نوع نقالی را در آغاز، صورت خوانی
میگفتهاند. پرده یعنی تصاویری از زندگی پیامبر اسلام (ص) و یا ائمه شیعه و بهویژه
وقایع کربلا که بر پارچهای نقش میشد و نقال با آب و تاب به تعریف صحنههای آن
میپرداخت.
به یک معنا خود پارچه آکنده از تصاویر هم پردهخوانده میشد. پردهدار یا
شمایلگردان نقالی بود با پردهای آکنده از پیکرهها که مضامین و موضوعات مذهبی
را روایت میکرد. محل پردهداری او معمولاً گوشهای از میدانهای شهر بود. او پرده
خود را به دیوار میآویخت. پرده را به یک سو میزد و به وصف صحنههای نقاشی شده
روی بوم میپرداخت. وی صدایش را بالا و پایین میکرد دست بر دست میکوبید تا
بر جذابیت صحنه بیفزاید. عصایی در دست داشت داستان را با نشان دادن پیکرهها
تعریف میکرد. در جای حساس داستان توقف میکرد. از مردم چیزی میستاند و
سپس داستان را ادامه میداد. ()132
پردهداری در دوره قاجار گسترشی در خور توجه یافت بهخصوص که نقاشی روی بوم
هم که پس از نیمه دوم سده 11ق در ایران رایج شده بود به کمک آن آمد و
پردهدار با استفاده از نقاشان قهوهخانهای صاحب پردههایی شد که در آنها موضوعات
و مضامین مختلف مذهبی و حماسی نقش خورده بود. ویلیام پرایس در سال 1225
ق بر سر راه خود به شهر ری عدهای از این پردهداران را دیده بود. ()131

96
جیمز باست ( )James Bassettمبلغ آمریکایی که در حوالی سال 1231ق در ایران
بوده، در روستایی نقالی را میبیند که با استفاده از پرده بزرگ نقاشی داستانهای
پیامبران و ائمه را نقل میکرده است. ()132
شمایلگردانی بویژه در شهرهای مقدسی چون مشهد و قم بیشتر رایج بوده است
پردهدار پرده خود را در نزدیکی آرامگاه امام رضا (ع) به دیوار میآویخت و به نقالی
تصاویر آن میپرداخت او دونوان که ناظر یکی از این صحنهها بوده است مینویسد:
... چند تن از شمایلگردانان بوم نقاشی بزرگی را به اندازه 15مترمربع از دیوار
آویخته بودند که تصاویری از قتل حسن و حسین درگیری رستم با دیو سپید، از
مضامین باستانی ایران، را در برداشت. جمع زیادی از مردم دور آنها گرد آمده بودند و
حتی زنانی نیز در بین آنها بودند و بعضی از آنها از بالای تخت روان صحنه را نگاه
میکردند. دو درویش شروع به نقالی کردند و داستان روی پرده را شرح دادند و
صدایشان را همراه وقایع داستان بالا و پائین و تنظیم میکردند. ()133
شمایلگردانی و یا پردهداری تقریباً در انحصار درویشان بود. مثلاً آنها در قزوین در
کوچه درویش در محله آب انبار سردار زندگی میکردند. آنها پردهداری خود را در
آرامگاه علی بن شادان در نزدیکی گورستان جنوبی شهر راه میانداختند. ()134
شمایلگردانان به گذرگاهها و محلههای شهرها نیز میرفتند و تصاویر خود را بر روی
تابلوی بزرگی که با خود حمل میکردند آویخته بودند و آنرا با پردهای سیاه پوشانده
بودند، کنار زده و شروع به نقالی و روضهخوانی مینمودند. مردم مخصوصاً زنهای
محلات دور او جمع میشدند و با روضه نقال بر شهیدان کربلا گریه مینمودند و در
پایان شمایلگردان از مردم میخواست که مبلغی برای او کمک کنند و مردم که
احساساتشان لطیف شده بود مبلغی در حد توان خودشان به شمایلگردان میدادند.
نویسنده این مطالب در ایام طفولیت خود، بارها در شهر تبریز نمایش این
شمایلگردانان را تماشا کردهام.
پردهخوانی از لحاظ نمایشی در مقایسه با روضهخوانی جنبههای جذاب و
سرگرمکننده داشت و چون با واسطه نقاشی صورت میگرفت برای تماشاچیان عامی
جذاب و گیرا بود. شمایلگردانان معمولاً دو نفر بودند یکی از آنها نقالی میکرد و
دیگری برای جلب تماشاچیان و گرمی بازار گهگاه سوالاتی را پیش میکشید. یکی
پرده و علم پر از تصاویر را نگه میداشت و دیگری قصاید و مثنوی درباره جهان
گذران میخواند و بر سینه میکوبید. درویشی که عهدهدار پرده بود، به وصف تصاویر

97
میپرداخت تصاویر پرده معمولاً دربردارنده جانوران خیالی گناهکاران در جهنم و
عذاب کشیدن آنها، صحنه کربلا و یا قهرمانان حماسی ایران بود.جملگی این تصاویر
را با رنگهای روشن و فن ابتدایی و خیالی سازی کشیده بودند. روایات تصاویر با
یکدیگر ارتباط داشتند. معمولاً پرده را به شکل طومار لوله میکردند. نقالان این نوع
پردهها در اجراهای نمایشی خود چیرهدست بودند و با لحنی آهنگین و سوگ آور به
اجرا میپرداختند. ()135
«پردههایی نیز وجود داشت که بنای همه بر روضه و گریه و ضجه گذاشته شده،
نقوش پردههایشان کلا از وقایع کشتار و مقاتلات روز عاشورا و مقابله اصحاب امام
حسین و قشون یزید و نشستن شمر بر سینه امام حسین (ع) و آتش زدن خیمههای
عیالات امام و سرهای بالای نیزه و اسارت زن و فرزند امام و داستانسراییهایشان در
حد سوزناکی و جگر سوزانی و اشک آوری.» ()131
رواج پردهداری در دوره قاجار قهوهخانهها را بصورت کارگاه نقاشی نقاشان پردهها در
آورد صاحب قهوهخانه برای نقاش غذا و حتی مواد نقاشی را فراهم میکرد و پول
توجیبی هم به او میداد او سفارش تهیه پرده را به نقاش میداد و نامش یعنی نام
سفارشدهنده روی پرده میآمد تا عمل خویش جاودانه شود.
پردهخوانی و شمایلگردانی تا دهههای اخیر در جامعه ایران زنده بود. اخیراً
فرهنگستان هنر ایران کتابی با عنوان مرشدان پردهخوان ایران منتشر کرده که در آن
حدود سی نفر از پردهخوانها و پردهدارهای مناطق مختلف ایران معرفی شده است.
نکته قابل توجه در این کتاب این است که این پردهخوانها در اغلب مواقع این هنر را
از پدران خود به ارث بردهاند و شگردها و فنون آنرا از آنها فرا گرفتهاند. ()131

تعزیه نمودی مذهبی و ملی صرفاً ایرانی است
تعزیه نمودی مذهبی و ملی صرفاً ایرانی است و بر مبنای ذوق ایرانی و اندیشههای
مذهبی ایرانی و خصوصیات اقلیمی ایران ایجاد شده است و کوچکترین شک و
شبههای در این واقعیت وجود ندارد. مرثیهخوانی و تعزیه در فرهنگ و ادبیات ایران از
سابقه طولانی برخوردار است. مرثیههای بسیاری از قدیمیترین ایام در تاریخ ایران و
تاریخ ادبیات شفاهی ایران ملاحظه میکنیم که بسیار قبل از اسلام بودهاند. از جمله
قدیمترین مرثیهها به رثای مرکوز میتوان اشاره کرد که بزبان پهلوی اشکانی سروده
شده است. این مرثیه بسیار پخته و جاندار که در مرگ یکی از پیشوایان مانوی به نام

98
مرکوز سروده شده نشاندهنده تجربیاتی در کار مرثیهسرایی در پهلوی اشکانی است.
مرثیه «رثا» مرکوز را احمد تفضلی به فارسی ترجمه کرده است. ()137
علاوه بر این به نوحهسرایی مردم بخارا در مرگ سیاوش نیز میتوان اشاره کرد.
)133(
ابوریحان بیرونی ضمن شرح ماههای سغریان درباره یکی از ماهها خشنوم مینویسد:
در آخر این ماه اهل سند بر مردگان پیشین خود گریه میکنند و بر آنان نوحه
میزنند. ( )222و مرثیه در مرگ شهید بلخی و نیز مرثیه فردوسی در سوگ فرزندش
میتوان اشاره کرد. ()221
مرثیهخوانی که آنرا سوگ سروده نیز آوردهاند، در ادبیات شفاهی در قالب دو بیتی
سروده میشوند و در مجالس عزا آنها را با آهنگ مخصوص میخوانند. در بیشتر
مناطق جنوب و جنوب غربی به آنها شروه شربه و شرمه میگویند. در بلوچستان
موتک و در آذربایجان آغی نامیده میشوند. تعزیهها یا سوگ سرودهها را نیز مانند
شادیانهها، عمدتاً زنان میخوانند معمولاً زنان میانسالی که صدای خوبی دارند سوگ
سرودههایی را میخوانند و حاضران با ناله و فریاد و فغان او را همراهی میکنند.
مضمون سوگ سرودهها عموماً بیان خوبیها و مناقب فرد در گذشته است. چنانچه
فرد در گذشته جوان باشد گوینده سوگ سرود از زبان مادر و خواهران وی آمال و
آرزوهای آنها را بیان میکند. نمونههایی از سوگ سرودهها را نقل میکنیم:
پدر خوبه که بی مادر شدم من غراب اشکست که بی لنگر شدم من
غراب اشکست میون موج دریا که بارون آمد و حیرون شدم من
تو که رفتی نگفتی چون کنم من در این خونه نگاه ورکی کنم من
تو که رفتی مرا با خود نبردی شب و روز گریه و شادی کنم من
فلک کورشوتو کور کردی چراغم تو بردی بلبل خوش خون باغم
توبردی بلبلم رحمت نیومد نگفتی بر سر بچه ام چه اومد
یک نمونه سوگواری دیگر که در سوگ جوانان میخوانند:
از باغ من گلم رفت گلم رفت وای گلم وای گلم
شیرین زبانم بلبلم رفت بلبلم رفت وای بلبلم، وای بلبلم
گل بی خار من بیکبار خزان شد وای گلم وای گلم
چرا بختم بی امان شد وای گلم وای گلم
دیگر اکنون به من عمرم گران شد وای گلم وای لم. ()222

99
ایرانیها چنانکه در نوشتههای سیاحان اروپایی آمده است به تعزیه بعنوان پدیدهای
جالب و در خور نقل و بیان تشریح مینگرند و دیدههای خود را دقیقا وصف میکنند
و در ضمن نوشتههایشان چنانکه طبیعی است توجه به این دارند که آنچه را که
جالب است و از دید اروپاییان میتواند قابل توجه باشد، نقل کنند و خود صراحتاً در
کتابشان به این امر اعتراف میکنند. ()223
گفتنی است که نه تنها سیاحان، بلکه اروپائیانی هم که به ایران آمدهاند مراسم
عاشورا را که از نظر آنها جالب و دیدنی و گفتنی بوده است دقیقا نقل کردهاند که
این خود نکتهای حائز اهمیت است.
نکته دیگری که حائز اهمیت است، اینکه باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که
اگر این پدیده از طریق کشورهای همجوار به ایران رسوخ کرده باشد یا باید از طریق
شمال باشد یا جنوب.
همسایگی ایران در دوره صفویه تا زندیه یا عثمانی است و حال آنکه در آنجا نه تنها
تعزیه و پدیدههای آنچنانی را بلکه سوگواری را به شیوه مرسوم در ایران کفرآمیز و
الحادی تلقی میکردند و در نقاطی که جزو ایران و در قسمتهای شمالی و شمال
غربی بوده است نظیر قفقاز و تاجیکستان و ازبکستان پدیدههایی بدین وضع و با این
خصوصیات وجود نداشته و ندارد و مدرکی هم از این حیث در دست نیست و اگر هم
باشد جز به مراسم سینهزنی زنجیرزنی، قمهزنی، سنگزنی، اشارتی ندارد. و از طریق
روسیه نیز خط سیری نه درست است و نه از آن یاد شده و نه اثری و مدرکی وجود
دارد و اگر از طریق جنوب باشد باید از راه هند به ایران نفوذ کرده باشد که این
فرضیه به کلی منتفی است زیرا مراسمی که در هند برگزار میشود مراسمی است با
عنوان تعزیه و نه با شکل و شباهت تعزیه ایرانی که البته آثاری از نحوه عزاداری و
سینهزنی دوران صفویه و زندیه در آن دیده میشود و نام تکیه نیز در آن زمان به
خانقاه تلقی میشده.
پروفسور سید حسین علی جعفری که از محققین و نویسندگان برجسته هند است در
مورد تعزیه در آنجا مینویسد که:
«این نمایش به هیچ وجه نظیر نوع ایرانی که بهصورت تئاتر تزیینی مذهبی جلوهگر
میشود نیست.»
و هم او اشاره میکند که: تعزیه در هند دارای مفهومی متفاوت است.» «و بازآفرینی
کوچک قبر امام حسین(ع) اطلاق میگردد. این قبرها در دسته رویهای ماه محرم و

111
تمهیدات متنوع نمایش که تداعی گوی واقعه کربلا هستند. بر دوشها حمل میشود.
مراسم تعزیهداری نخستین بار توسط تیمور لنگ معمول شد و این رسم را با جدیت
رواج دادند که بهتدریج مورد پسند تودهها واقع شد. امروز پس از گذشت سدهها
تعزیه بهصورت هنری زیبا درآمده. تعزیهها از نظر طرح و اندازه با هم متفاوت هستند
و در هر شهر خصوصیات خود را دارد به گونهای که شخص میتواند به آسانی تعزیه
مردم دهلی را از اهالی لکنهو، حیدرآباد، کلکته و شهرهای دیگر تمیز دهد حتی دو
نمایش از یک شهر به ندرت شبیه هم هستند.» «در هند تعزیههای متنوعی وجود
دارد تعزیههایی که در طول سال برای زیارت نگهداری میشوند و به ضریح مرسومند،
ضریحها را معمولاً از چوب، فلز، زرناب و نقره میسازند هر امام باره (زیارتگاه) تاریخی
برای خود ضریحی مخصوص دارد، تعزیه را معمولاً از شاخههای نی، عاج، کاغذ و
دیگر تکههای دست ساخت زیبای هنری میسازند. اندازهها متفاوتند. بعضی کوچک
و بعضی پنج تا شش متر بلندی دارند از گندم و جو تازه سبز شده و گیاهان مشابه
که موجب مزید زیبایی میشوند نیز استفاده میشود و در مناطق کوهستانی تعزیهای
دیدم که از شاخههای درختان ساخته و با برگها و گلها تزیین شده بود همه این
تعزیهها را در پایان مراسم روز عاشورا یا اربعین (مراسم چهلم) به خاک میسپارند.»
که به خاکسپاری آن شباهت تامی با مراسم سینهزنی در شیراز در زمان زندیه که
فرانکلین از آن یاد کرده وجود دارد. و «... مراسم سوگواری به همراه دستههای
سینهزن و زنجیرزن و دستجات مشابه مانند خود مذهب تشیّع احتمالاً از ایران به
شبهقاره هند انتشار یافتهاند از شواهد تأییدکنندة این واقعیت قبیلهای است که هنوز
خود را قزلباش و از بقایای حاکمیت قزلباش دورة صفویه مینامند و زبان مادری آنها
هنوز فارسی درباری است و جمله شیعه هستند.» و از جهانگردان هم نوشتهای که
دال بر وجود تعزیه در هند کند تاکنون دیده نشده که البته بعداً حمله به هند و
تسلط بر هند و وجود روابط تاریخی و فرهنگی و مذهبی خود از عوامل تقویتکننده
و ایجادکننده مراسم مذهبی بوده است. که ارتباطی به ایجاد تعزیه ایرانی ندارد در
افغانستان نیز نشانی از تعزیه وجود ندارد در پاکستان نیز به همینگونه که «... تکیه
به معنی شبیه مقبره یا خیمهگاهی است که بر هر شهر برحسب سنن و آداب و رسوم
خاص خودساخته میشده و به نسبت توجه و ابزار سازندگان آن گاهی کوچکتر یا
بزرگتر، ارزانتر یا پر خرج تر است. به همراه هر دسته عزا یک تکیه هست که پس از
پایان مراسم به خاک سپرده میشود.» در لبنان نیز اثری از تعزیه نیست بنابراین

111
نفوذ آن از طریق جنوب یا کشورهای اسلامی دیگر از جمله عراق و سوریه نیز منتفی
است. از آن گذشته اصولاً به علت انقلاب فرانسه و نیز انقلاب صنعتی انگلستان،
مدتها بود که انجام نمایشات مذهبی در اروپا در مجامع عمومی و میدانها و
کلیساها از میان رفته بود و تأثیر فوقالعاده اجرای آنها بر جهانگردان و ذکر جزئیات
مشاهداتشان بر همین مبنا بوده است و بس. زیرا تمدن صنعتی که اروپا را برگرفته
بود جایی برای اینگونه پدیدههای مذهبی و عاطفی باقی نگذاشته بود و آنچه هم بود
از میان رفته بود. اگر گفته شود تأثیر نمایشها موجب ایجاد تعزیه بوده است چنین
نیست زیرا صرفنظر از آن که نمایشهای مذهبی با نمایشهای دیگر از هر حیث چه
مضمون، چه نحوة اجرا، چه محیط، چه شرکتکنندگان و اجراکنندگان و چه ابزار
متفاوتند. اولین نمایشنامههایی که به تقلید اروپاییان نوشته شده و فعلاً در دست
میباشد یکی آثار نمایشنامهنویس معروف آذربایجان فتحعلی آخوندزاده است که
وسیله میرزا جعفر قراچه داغی به فارسی ترجمه شده است که باید جزء آثار خارجی
ایران به حساب آورد و دیگر نوشتههای منسوب به پرنس میرزا ملکم خان ناظمالدوله
میباشد.
بنابراین نمایشهای خارجی هم تا بدان حد گسترش و وجود نداشته که طبقهای که
بر پای دارنده و سازنده و پردازنده و اجرا کنندة تعزیه بودهاند از آن اطلاعی داشته یا
در پرداخت این پدیده زیبای آیینی و ملی سودی از آن برده باشند و در مورد اجرای
نمایش هم «نقاشباشی» که از شاگردان اعزامی به اروپا بود پس از بازگشت به ایران
به امر ناصرالدین شاه تالار نمایشی در دارالفنون آماده کرد.

تحریف در عزاداری سنتی:
دشمنان اسلام بهویژه استکبار جهانی و عوامل مزدور آنها در کشورهای اسلامی
رخدادهای بحرانزا و جریانهای جدیدی را در صحنه بینالمللی، برای مقابله با دین
اسلام و نظام اسلامی به وجود آوردهاند که در زمانهای پیشین، بدین وسعت و
گستردگی نبوده است و میبینیم همه چشمها به آن دوخته و کمر همت بستهاند تا
نگذارند ارزشها و نقاط قوت و مزایای این نظام به دنیا معرفی شود و همواره
هوشیارانه برای بدست آوردن نقطه ضعف تمام کارهای ما را مخصوصاً در امورات
اسلامی و تشیع زیر ذرهبین خود قرار دادهاند تا در صورت به دست آوردن آن، هرچند
کوچک باشد، آن را بزرگ جلوه دهند و از این طریق بر پیکر دین و مذهب ضربههایی
وارد ساخته و چهره آن را در رسانهها مشوه سازند. دشمن تلاش دارد که عاشورا و

112
مراسم تعزیهداری سنتی شیعیان را از حرکت آفرینی و بسیج تودهها علیه ظلم و
استکبار از راههای ناپسند و نسنجیده به دور از عقل باز دارد که باید این راه را بر او
بست.
اقامه عزاداری حضرت امام حسین علیهالسلام دارای فواید دینی و مذهبی، اخلاقی،
اجتماعی و سیاسی فراوانی است. علاوه بر این دارای ویژگی خاصی است که در
مراسم دیگر وجود ندارد. این خصوصیت ویژه، عبارت از نمایاندن حق از باطل و ستیز
حق بر ضد باطل است. در جهان هستی و در راستای تاریخ، میان حق و باطل، نور و
ظلمت، و علم و جهل، جنگ و ستیز بوده و هست و بهترین مراسمی که میتوانند
حق را از ظلم و باطل بهطور معین و مشخص بنمایاند و به آن تجسم ببخشد مراسم
حسینی و عاشورایی است. باید در مراسم عزا بهشدت از خلاف واقع گویی و کارهای
ناپسند از نظر عقل شرع و عرف پرهیز شود تا بتواند الهامبخش مبارزه و فداکاری و
شهادت و نمونهای درست برای امر به معروف و نهی از منکر باشد، گویندگان و نوحه
خواهان و مداحان باید توجه داشته باشند که احادیثی را که از مصادر حدیثی و یا
تاریخی نقل شده ولی با اصول اعتقادی و مبانی فقهی ما سازش ندارد و یا اینکه
مضامین آنها بر خلاف منطق و عقل است و دلیل شرعی به اعتبار آنها نمیباشد، بیان
نکنند. باید در مراسم عزاداری از هر نوع که باشد از انجام کارهای ناشایست،
نسنجیده و وهن آور که در مبانی اصلی و معتبر اسلامی دلیلی برای آنها وجود ندارد،
مانند شعرهای دارای مضامین باطل در تعزیهها و قمهزنی و قفل بر تن کردن و
خونآلود کردن سر در مراسم عزای عاشورا و صورت و سینهخیز برای زیارت رفتن
امامان و امثال اینها پرهیز شود. زیرا این کارها نه تنها بر خلاف سنن اسلامی و بر
خلاف سنن عزاداری اباعبدالله الحسین میباشد، دستآویزی به دست دشمنان تشیع
و عوامل مزدور سازمانهای استکباری خواهد داد تا همه مراسم مفید و سازنده
حسینی را زیر سوال ببرند.
پیروان امام حسین علیهالسلام بهجای قمهزنی و زدن قفل بر تن و امثال آن با الهام از
فلسفه عاشورا و قیام امام حسین علیهالسلام آماده نثار خون خود در مبارزه با ظلم
ظالمان و یزیدیان زمان باشند و یا اینکه خون خود را به بیمارانی که به خون نیاز
دارند اهدا کنند. آن شیوهای از عزاداری مورد تأیید شرع است که در مبانی اسلام
وارد شده است و اما شیوههایی که مغایر با عقل و روش امامان علیهمالسلام و شیوه
فقها و سیره عقلا و متشرعین است و هیچگونه تاثیری در مبانی اسلامی و حتی یک

113
خبر ضعیف هم در خصوص مباح بودن آنها وجود ندارد، نباید با عزاداری مقرون شوند
و آنچه باعث تأسف و تاثر میشود این است که برخی از شیوهها و کارهای ناپسند را
در مراسم عزاداری به حساب شرع میآورند و بهعنوان عبادت و از اسباب تقرب به
خدا مطرح میکنند، در حالیکه هیچگونه دلیلی بر مشروعیت آنها وجود ندارد.
آیتالله سید علی خامنهای در این مورد مطلبی بسیار زیبا و آموزنده دارند که
میفرماید: «امروز حسین بن علی(علیهالسلام) میتواند دنیا را نجات بدهد، به شرط
آنکه چهره او را با تحریف مغشوش نکنند. نگذارید مفاهیم تحریف آمیز، کارهای
تحریفآمیز و غلط، چشمها و دلها را از چهره مبارک و منوّر حسین بن علی
(علیهالسلام) منصرف کند؛ باید با تحریف مقابله کنیم».
بهطور خلاصه منظور من دو کلمه است: یکی این که خود عاشورا و ماجرای حسین
بن علی در منبر و در خلال روضهخوانی به همان شکل سنتی یعنی بهصورت بیان
وقایع شب عاشورا، صبح و روز عاشورا دنبال شود. معمولاً حوادث، حتی حوادث
بزرگ، به مرور زمان از بین میرود. ولی حادثه عاشورا با جزئیاتش، به برکت همین
خواندنها باقی است. البته باید بیان وقایع عاشورا، بهصورت متقن باشد. در حدّی که
در کتابهایی مثل لهوف ابن طاووس و ارشاد مفید آمده است. نه چیزهایی من در
آوردی، واقعهخوانی و روضهخوانی بشود، در خلال روضهخوانی، مداحی، خواندن
شعرهای مصیبت، خواندن نوحه سینهزنی و در خلال سخنرانیهای آموزنده، ماجرای
عاشورا و هدف امام حسین بیان بشود.......... بحث ملاقات با خداست. هدف آفرینش
بشر «اِنَّکَ کادِحُ اِلی رَبَّکَ کدحا فَملاقیه... است همه این تلاشها و زحمتها همین
است که ملاقات کند... (فملاقیه). اگر کسی موطن در لقاءالله است، توطین نفس بر
لقاءالله کرده است. (فلیرحل معنا) باید با حسین راه بیفتد و نمیشود در خانه
نشست، نمیشود به دنیا و تمتّعات دنیا چسبید و از راه حسین غافل شد، باید راه
بیفتیم. این راه افتادن او درون خود ما از نفس ما و از تهذیب نفس شروع میشود و
به سطح جامعه و جهان کشیده میشود، اینها باید بیان بشود. اینها هدفهای امام
حسین خلاصهگیریها و جمعبندیهای نهضت حسین است. جمعبندی نهضت
حسینی این است که یک روزی بر امام حسین گذشت. در حالیکه همه دنیا در زیر
سیطره ظلمات ظلم و جور پوشیده و محکوم بود. هیچکس جرأت بیان حقیقت را
نداشت. فضا، زمین و زمان سیاه و ظلمانی بود... امام حسین در چنین وضعیتی تک و
تنها (البته با چند ده نفری که اگر هم نمیماندند، آن حضرت میایستاد) در مقابل

114
ظلم ایستاده فرض کنید شب عاشورا وقتی حضرت فرمود: من بیعتم را برداشتم همه
میرفتند ابوالفضل و علیاکبر هم میرفتند و حضرت تنها میماند روز عاشورا چه
میشد؟ حضرت برمیگشت؟ یا میایستادند و میجنگیدند؟در زمان ما یک نفر پیدا
شد که میگفت: اگر من تنها بمانم و همه دنیا در مقابل من باشند من از راهم بر
نمیگردم او امام ما بود و عمل کرد و راست گفت دیدید یک انسان حسینی و
عاشورایی چه کرد؟ اگر ما همه عاشورایی باشیم، حرکت دنیا به سمت صلاح، خیلی
سریع خواهد شد... پس باید این مفاد در ماه محرم در خلال بیان و تبیین وعظ،
روضه و مدح برای مردم بیان شود باید هدف امام حسین بوسیله مبلغین در سراسر
کشور در سراسر دنیا بر روی منبرها در پشت تریبونها با شکلهای مختلف در
شهرها و روستاها بیان شود.... مطلب دوم اینکه از این فرصت استفاده بشود برای
همان کاری که حسین بن علی کرد یعنی به برکت جهاد خون اسلام را زنده کرد و
در حقیقت اسلام زنده شد و آزاد شده خون و قیام حسین بن علی است. امروز هم
شما به بهانه یاد نام و منبر آن بزرگوار حقایق اسلام را بیان کنید قرآن و حدیث را
معرفی کنید نهجالبلاغه را برای مردم بخوانید و حقایق اسلامی را برای مردم بیان
کنید. از جمله حقایق اسلام همین حقیقت مبارکی است که امروز در ایران اسلامی
تجسم پیدا کرده است یعنی نظام جمهوری اسلامی، نظام نبوی، علوی ولوی حکومت
حق که جزو بالاترین معارف اسلامی است کسی خیال نکند که میشود اسلام را
تبیین کرد و از حاکمیت اسلام که امروز در این مرز و بوم متجسم شده است غافل
ماند و آن را مغفول عنه گذاشت.
حضرت آیتالله سید علی خامنهای ادامه داده میفرماید:
«نمونههای غلط عزاداریها (یک کارهایی است که مردم را به خدا و دین نزدیک
میکند این عزاداریهای سنتی مردم را به دین نزدیک میکند.»
امام فرمودند: عزاداری سنتی بکنید، در مجالس نشستن، روضه خواندن، گریه کردن
به سر و سینه زدن مواکب عزا راه انداختن، دستهجات عزاداری، همان چیزهایی است
که عواطف را نسبت به خاندان پیغمبر پر جوش میکند که بسیار خوب است.
یک کارهایی هم است که به عکس، کسانی را از دین بر میگرداند. بنده خیلی
متاسفم که بگویم در این سه چهار سال اخیر کارهایی که به نظر من دستهایی آنها
را در جامعه ما ترویج میکنند، باب شده است که هر کس ببیند برای او سوال به
وجود میآید در قدیمالایام در بین طبقه عوامالناس معمول بود که در روزهای

115
عزاداری به بدن خودشان قفل میزدند بزرگان علما علیه این کار سخن گفتند و بر
افتاد. حالا باز هم مجدداً شروع کردهاند و شنیدهام در گوشه و کنار بعضیها قفل
میزنند. این چه کاری است که بعضیها انجام میدهند؟ قمه زدن هم همین جور
است قمه زدن هم از آن کارهای خلاف است. من میدانم که حالا یک عده خواهند
گفت که حق این بود که فلانی اسم قمه را نمیآورد شما چکار دارید؟ بگذارید بزنند!
نه اما! نمیشود.
این جور که در چهار پنج سال اخیر و بعد از جنگ مسئله قمه زدن را دارند ترویج
میکنند، در زمان حیات مبارک امام، هم همین جور بود، قطعاً ایشان در مقابل این
قضیه میایستاد. دست علمای سلف بسته بود و نمیتوانستند این حرفها را بگویند،
اما امروز، روز حاکمیت اسلام و جلوه اسلام است. ما نباید کاری بکنیم که جامعه
اسلامی برتر یعنی جامعه محب اهل بیت که مفتخر به نام مقدس ولی عصر است،
بنام حسین بن علی و بنام امیرالمومنین در نظر مسلمانان عالم و غیر مسلمانها
بهعنوان یک گروه آدمهای خرافی بیمنطق معرفی بشود، من حقیقتاً هر چه فکر
کردم دیدم نمیتوانم این مطلب را که قطعا یک خلاف و بدعت است به اطلاع مردم
عزیزمان نرسانم. این کار را نکنید، بنده قلباً از این کارها راضی نیستم. اگر کسی
تظاهر به قمه زدن بکند، من قلباً از او ناراضی هستم....
آیتالله خامنهای ادامه داده میفرماید:
«اخیراً یک بدعت عجیب و غریب و نامأنوسی در باب زیارت درست کردهاند شما
ببینید قبر مطهر پیغمبر و ائمه هدی را همه زیارت میکردند. قبر مطهر پیغمبر و
امام حسین را، ائمه ما، امام صادق، موسی بن جعفر، بقیه ائمه زیارت میکردند قبور
مطهر هل بیت (علیهمالسلام) را در عراق و ایران، علما و فقهای بزرگ ما زیارت
میکردند. شما هرگز شنیدهاید که یک نفر از علما یا ائمه (علیهمالسلام) وقتی
میخواستند زیارت کنند، از در صحن که وارد میشوند، روی زمین بخوابد و
سینهخیز، خودشان را به حرم برسانند.؟! اگر این کار مستحسن و مستحب و خوب و
مقبول بوده بزرگان ما این کار را میکردند ولی آنها نکردند
. حتی نقل شده است که
آیتالله بروجردی (رضوانالله تعالی علیه)، آن عالم بزرگ و مجتهد قوی، عمیق و
روشنفکر از اینکه عتبه را ببوسند، منع میکردند، با اینکه این کار شاید مستحب
باشد. احتمالاً در روایت بوسیدن عتبه وارد شده است. در کتاب دعا هست و به ذهنم
میرسد که در روایت هم هست که عتبه را ببوسند. با اینکه این کار مستحب است،

116
ایشان میگفتند: این کار را نکنید تا مبادا دیگران خیال کنند که ما بر قبور مطهر
ائمه سجده میکنیم و دشمنان علیه شیعه تشکیلی درست نکنند. حالا ناگهان عدهای
در صحن مطهر علی بن موسیالرضا وارد که میشوند، میافتند و دویست متر را
سینهخیز میروند؟ آیا این کار درست است؟ نه این کار غلط است و اهانت به دین و
زیارت است. چه کسی این چیزها را بین مردم باب میکند. نکند اینها کار دشمن
باشد؟ شما باید این حرفها را به مردم بگوئید و ذهنها را روشن کنید. چرا اینها را
وارد جامعه میکنید؟ این خطر بزرگی است در عالم دین و معارف دینی، مرزداران
عقیده باید متوجه آن باشند.
عرض کردم که یک عدهای مطمئناً وقتی این حرفها را بشنوند از روی دلسوزی
خواهند گفت که خوب فلانی این حرف را نمیزد نه آقا! من باید این حرف را میزدم.
من باید این حرف را بزنم. بنده مسئولیتم بیشتر از دیگران است. البته آقایان هم باید
این حرف را بگویند. شما هم باید بگوئید. امام بزرگوار ما آن خطشکنی بود که هر جا
یک نکته انحرافی مشاهده میکرد با کمال قدرت و بدون هیچ ملاحظهای در مقابل
آن میایستاد و اگر این چیزها هم در زمان آن بزرگوار بود، یا در این سطح رواج
داشت، بلاشک ایشان هم این حرفها را میگفت یک عدهای هم که به این چیزها
دل بستهاند در این حرفها متاذی خواهند شد که چرا فلانی به این چیزی که ما به
آن علاقه داریم این جور بی محبتی کرد و با این لحن از آنها یاد کرد.
آنها هم البته اغلب مردمان مومن، صادق و بی غرض هستند اما اشتباه میکنند. این
وظیفه بزرگی است که شما آقایان روحانیون و علما در هر بخش و هر جا که هستید
باید بر عهده داشته باشید. مجلس عزای حسین (علیه الصلوه و السلام) مجلسی است
که باید منشا معرفت و محل جوشش این سه چیزی که عرض کردم باشد.

تمام
117
پاورقی:
-1همایونی و صباحی .221 244/1
-2شهیدی، عنایتالله و علی بلوکباشی. .31
-3ابن کثیر اسماعیل الجزء .11
-4کلاته، محمد امین، روزنامه تهران امروز، 12آذر .1332
-5ذهبی، محمد بن احمد،
-1ابن کثیر اسماعیل، 272 -213 /7و ابن اثیر .171-174 /4
-1طبری، محمد جریر: .3225-21 /1
.1321
1327 /1 - همان7
-3تاریخ جامع ایران، .132/13
-12بیرونی، ابوریحان، ص .524
-11تنوخی، محسن، .133/13
-12همدانی، .173
-13ابن کثیر اسماعیل .223/11
-14ابن تغری بردی، ص .217
-15قزوینی رازی، عبدالجلیل ص .1312-11
-11آژند، یعقوب (تاریخ جامع ایران) .134/13
-11مرعشی، ظهیرالدین، ص .432
-17خواندمیر، غیاثالدین ص .431/3
-13شوشتری، نورالله
احقاق الحق ص .257
-22شوشتری، نورالله، همانجا.
-21امین، محسن، .137/2
-22امین، محسن، همانجا.
-23بغدادی، اسماعیل پاشا .311/1
-24آقا بزرگ تهرانی، محمد حسن .255/31
-25شیخ بهایی، محمد ص .31
-21شوشتری، نورالله، مجالس المومنین .312
313/2
-21شوشتری، نورالله، همانجا.
-27همانجا.

118
-23بوسه، هریبرت ص .252-237
-32خواندمیر، غیاثالدین، .432/4
-31بوسه، هریبرت، .252-237
-32خواندمیر، غیاثالدین .442- 433/4
-33افندی، عبدالله .72/4
-34شوشتری، نورالله، مجالس المومنین .335
422/2
-35همایونی، صادق ص .213
-31ابن جوزی، ص 12جلد .7
-31قزوینی رازی، عبدالجلیل، ص 11و .127
-37ثعالبی نیشابوری، عبدالملک .173/3
-33زرینکوب، عبدالحسین، .12-12-13
-42هینتس، والتر .121-11
-41عالم آرای صفوی، .32
-42خواندمیر، غیاثالدین، .433/4
-43خواندمیر، غیاثالدین، .442
441/4
-44شوشتری، مجالس المومنین، .317/2
-45جهانگشای خاقان، .51
-41جهانگشای خاقان 11-14و شوشتری مجالس المومنین .153
152/2
-41شوشتری مجالس المومنین ( 152/2شوشتری صحبت شاه اسماعیل با او را در
شیراز و پس از آغاز فتوحات دانسته است).
-47لین، پال استانلی و دیگران، ص .457/2
-43قاضی احمد قمی .13-12/1
-52خواندمیر، غیاثالدین 411/4و قاضی احمد قمی (تاریخ جهان آرا) .211 -215
-51بوسه، هریبرت، ص .253
-52خواندمیر، غیاثالدین 417/4و نویدی شیرازی، .33-42
-53خواندمیر، غیاثالدین، 435- 433/4و عالم آرای صفوی 127
121و
جهانگشای خاقان .232-273
-54خواندمیر، غیاثالدین، 513-512/4و جهانگشای خاقان/ .372
-55افندی، عبداله ،72/4خوانساری محمدباقر- .73-72/1

119
-51کسروی، احمد سراسر اثر شیخ صفی و تبارش ضمن و رجاوند بنیاد- تهران
1347شمسی.
-51شیخ بهایی، محمد، ص .17
-57فلسفی، نصرالله، ص .13
-53اسکندر بیک منشی 41/1و قاضی احمد قمی، خلاصه التواریخ، .111/1
-12هامرپورگشتال، یوزف، .733/2
-11شوشتری، در مجالس المومنین، .234- 233/2
-12شوشتری، همان.
-13فضلالله بن روزبهانی، ص 45و طاش کویری زاده، احمد مصطفی، ص .323
-14شوشتری، مجالس المومنین، .234
233/2
-15شوشتری، همان، ص .372- 317/2
-11همان، ( 317/2مجالس المومنین.)
-11شوشتری، مجالس المومنین، ص .153/2
-17شوشتری، مجالس المومنین، .234/2
-13روملو، حسن، ص .75-71
-12خورشاه بن قباد حسینی، ص .11
-11جهانگشای خاقان، ص .143
-12شوشتری، نورالله، مجالس المومنین، .213/2 -312
-13شوشتری، همان، .312/2
-14همان جا.
-15اسکندر بیک منشی، .211
213/1
-11نطنزی، محمود، ص .53
-11واله اصفهانی، .335-334
-17نطنزی، محمود ص ،41و قاضی احمد قمی، خلاصته التواریخ، .143
147/2
-13گالدیری، اوژن، ص .17
-72اسکندر بیک منشی، .214
213/1
-71اسکندر بیک منشی، .123
127/1
-72شوشتری، مجالس المومنین، .113
125/1
.1124/2 ،155/2 و722 -121/2 - اسکندر بیک، صص73

111
-74کاتف، فدت آفاناس پوپچ، سفرنامه، ص .272 -271
-75دلاواله، پتیرو، سفرنامه ص .522-521
-71تاورینه، ژان باتیست، سفرنامه، ص .412
-71تاورینه، همان ص .412
-77تاورینه، همان، ص .411
413
-73اولئاریوس، آدام، سفرنامه، ص .13-15
-32اولئاریوس، همان صص .123-113
-31اولتادیوس، همان.
-32تاریخ جوامع ایران، جلد ،13ص .141
-33کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، صص .172 -171
-34بکتاش، مایل، فصلنامه تئاتر -1311شماره .11
-35آند، متین، صص .341
344ئ
-31شرلی، سفرنامه، ص .73
-31الئاریوس، آدام، سفرنامه ص .117
-37کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ص .171
-33آدمیت، فریدون، امیر کبیر و ایران، ص .421
-122مصاحبه با دکتر یوسف غروی.
http/www.Tebyan.net
-121حسام مظاهری، محسن، مجله اخبار ادیان، شماره 1375 -17شمسی.
-122جاسم حسن شیر، ارشاد الخطیب، ص .41-47
-123بنجامین، س، ج، ایران و ایرانیان، ص .274
-124حسام مظاهری، محسن، مجله اخبار ادیان شماره 1375 -1722شمسی..
-125مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، جلد 1ص .211
-121بامداد، مهدی: شرح حال رجال ایران، جلد
4ص .137
-121علامه سید محسن امین عاملی المجالس السنیه.

http:/abarkooh.pars/blog.com -127
-123نقشهای برای جدایی مکاتب الهی منتشر شده در امریکا، گفتگو با دکتر مایکل
براتت، .73-3-5
-112آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، ص .421

111
-111جعفریان، رسول، نوگرایی آخوند در دستان سید، شهروند امروز «دین و
زندگی» ماهنامه همشهری، بهمن -1334شماره .13
-112دین و زندگی، ماهنامه همشهری، بهمن
1334شماره .13
-113ماهنامه همشهری، همان.
-114آثار معنوی ثبت شده در ایران در فهرست جهانی یونسکو.
-115دلاواله، پتیرو، سفرنامه، ص .511/1
-111الئاریوس، آدام، سفرنامه، ص 477
473و بهپور، ص .112-113
-111بهپور، ص 113و سفرنامه الئاریوس، .473/2
-117فیگوئرا، سیلوا، سفرنامه، ص .312
-113دلاواله، سفرنامه، .511/1
-122تاورنیه، سفرنامه، ص .77
-121الئاریوس، آدام، سفرنامه، .414 -412/2
-122الئاریوس، ص .431/2
-123تاورینه، ص .32
-124کمپفر، ص .171
-125فیگوئروا، ص .313 -213
-121دلاواله، پتیرو، .511/1
-121تاریخ جامع ایران، جلد ،13ص .152
.
Lebrutn‎travels,‎travels‎in‎to‎moscow,‎Persia…‎pp‎1/216-217. -127
Lebruyn, p 215/1. -123
-132نصیری، محمد ابراهیم، دستور شهریاران، ص .23

Franklin, w: observation made on a tour p 246. -131
-132نراقی، حسن، تاریخ اجتماعی کاشان، ص .211
-133نراقی، حسن، همان.
-134فسایی، حاج میرزا حسن فسایی، ص .217
.
Solmons and vangoch russlands, pp 249-253 -135
-135
Aنیبور کارستین، سفرنادمه، صص 132-131
.
Gmelin, S: Seise fuch Russlands, pp 11/ 316-317 -135B
-131شهیدی، عنایتالله، تعزیه و تعزیهخوانی، فصلنامه تئاتر صص .71-72
112
Dupre, Voyage en pprse, pp 11/314. -131
-137دروویل، گاسپار، سفر در ایران، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، ص .133 -142
-133کالمار، ژان: بانیان تعزیهخوانی، ترجمه جلال ستاری، تعزیه و تئاتر در ایران به
)
Tuncagne- 11-3-10( 55 کوشش لاله تقیان، ص
-142کالمار، همان، ص .12
-141عضدالدوله، تاریخ عضدی، ص .41
-142موریه، جیمز:سفرنامه، ( )233
232/1و (.)217 -211/2
Ouseley, travels in various contries, pp 162-171 (III) -143
-144فریزر، جیمز، سفرنامه، صص .241-243
-145کالمار، ژان، بانیان تعزیهخوانی، ترجمه جلال ستاری، تعزیه و تئاتر در ایران به
کوشش لاله تقیان، صص 11-13و 12و 15و .11
-141اقبال، زهرا، جنگ شهادت، جلد 1سراسر کتاب.

Chodzko,‎theatre‎person,‎choxde…‎pp‎112. -141
-147کالمار، ژان، ص .11
-143دوسرسی، ایران در سالهای ،1742
1733صص .151 157
-152فلاندن، اوژن، سفرنامه، صص .113
111
-151لیدی شل، خاطرات، صص .11 -11
-152مستوفی، عبدالله، ص .277/1
-153واتسن، رابرت گرانت، ص .341
-154آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران ص .132
-155پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، صص .234 -231

O Donavan, E, pp-1/406. -151
-151گوبینو، ژوزف، آرتور، تئاتر در ایران، فصلنامه تئاتر ،1313شماره -12-11ص
.117-115
-157گوبینو، ژوزف، آرتور، همان، صص .172
171
-153گوبینو، ژوزف، آرتور، همان، صص .173-171
-112گوبینو، ژوزف، آرتور، همان، صص .177 -173
-111گوبینو، ژوزف، آرتور، همان، ص .132
-112چلکووسکی، پیتر، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص .314

113
-113بنجامین، سموئل، ایران و ایرانیان، ص .272
-114بنجامین، سموئل، همان صص .322-325
-115بروگش، هایزش، ص .121-121
-111سرنا، کارلا، مردم و دیدنیهای ایران، صص 171 /171
175/173 -172و
.222
222
-111آلمقانی، هانری، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ص .212/1
-117اوبن، اوژن، ایران امروز ص .132 -134
-113مستوفی عبدالله - شرح زندگانی من صص .215 -211
-112مستوفی عبدالله - همان، صص .273
232
-111مستوفی عبدالله - شرح زندگانی من، ص .217
-112اعتمادالسلطنه، محمد حسن، صص 145و .531
-113اعتمادالسلطنه، محمد حسن، صص 145و .531
-114شهری، جعفر (شهرباف) تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، جلد ،5صص
.535
533
-115گوبینو، تئاتر در ایران، فصلنامه تئاتر، شماره 12-11ص .114
-111عناصری، جابر، معرفی برخی از نسخ طرف شبیهخوانی و مجله گنجینه
اسناد- شماره -4-3صص .11-1
-111بهار، محمدتقی، سبکشناسی صص .333/3

Rice , W.A.persian woman and theireway pp. 233-234. .117
-113مشفق کاشانی، صلای غم، تهران 1313شمسی.
-172فلور، ویلم، حکومت نادرشاه، ص .11
-171فلاندن، اوژن، سفرنامه، ص .113
-172گوبینو، ژوزف آرتور سه سال در آسیا، صص .131/11

Ahmadbey, lasoeiete persane, vol xIV, Nov 17, P531. -173
-173وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، علیاکبر، صص .422 -423
.477 - همان، ص174
-175اعتمادالسلطنه، محمد حسن، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص .32
-171باستان، نصرتالله، شبیهخوانی و تعزیهخوانی، جلد
3ص .35-31/3
-171همایونی، صادق، تعزیه در ایران صص .217
211
114
-177اعظام قدس، حسن، خاطرات من، جلد ،2صص .15-11
-173تاریخ جامع ایران، جلد ،13ص .251
-132بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، صص .11 -15

Price, William, Journal of British Embassy, P 37. -131
Bassett, J. Persia The Land Of Imams, P,201. -132
O Donavan, E, Merv basis, P 490.-133
-134ورجاند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، ص .735/2

Rezvani, Le Theatre et La danse in Persia, P 12. -135
-131شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، جلد ششم ص .34
-131اردلان، حمیدرضا، مرشدان پردهخوان ایران، جلد ششم، ص .34
-137امامی، نصرالله، مرثیهسرایی در ایران، ص .22
-133نرشحی، محمد: تاریخ بخارا، صص .32-33
-222بیروتی، ابوریحان، الاثارالباقیه، ص .313
-221امامی نصرالله، مرثیهسرایی در ایران، جاهای مختلف.

Asrari. V. and R.Amunof, P 77. -222
Franklin,‎W,‎observation‎made,‎….‎P.‎250.‎ -223
115
کتابشناسی:
- آژند، یعقوب، تاریخ جامع ایران، مرکز دایره معارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم
موسوی بجنوردی
تهران- جلد ،13چاپ دوم، 1334شمسی.
- آند متین: آئینهای محرم در آناتولی، ترکیه، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، به
کوشش پیتر چلکووسکی، ترجمه داود حاتمی، تهران، 1311شمسی.
- آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، امیرکبیر 1344شمسی.
- آثار معنوی ثبت شده ایران در فهرست یونسکو.
- آلمقانی، هانری رنه د: سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه علی محمد فرهوشی-
تهران- 1335شمسی.
- آقا بزرگ تهرانی، محمد حسن: الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت 1423ق.
- ابن کثیر، اسماعیل: بدیاه و النهایه الجزء 11بیروت مکتبیه المعارف.
- ابن اثیر، عزالدین، تاریخ کامل، ترجمه دکتر سید حسن روحانی، تهران انتشارات
اساطیر.
- ابن تغری بردی: النجوم الزاهره، قاهره.
- ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، حیدرآباد دکن 1353ق جلد .7
- اسکندر بیک منشی- تاریخ عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، .1352
- اوبن، اوژن: ایران امروز ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران 1312شمسی.
- اولئاریوس، آدام: سفرنامه ترجمه احمد بهپور، تهران سازمان انتشاراتی و فرهنگی
ابتکار.
- اقبال، زهرا: جنگ شهادت، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران 1355شمسی.
- اعتمادالسلطنه، محمد حسن: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج
افشار- تهران، 1352شمسی.
- اعظام قدسی، حسن: خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله، تهران انتشارات
ابوریحان 1343شمسی.
- اردلان، حمیدرضا: مرشدان پردهخوان ایران، تهران 1371شمسی برگرفته از تاریخ
جامع ایران، جلد .13
- افندی، عبدالله: ریاض العلما، به کوشش احمد حسینی قم، 1421ق.
- امامی، محسن: اعیان الشیعه، بیروت 1423ق ( 1373میلادی)
- امامی، نصرالله.... مرثیهسرایی در ایران... اهواز 1312شمسی.

116
- باستان نصرتالله... شبیهخوانی و تغزیهخوانی، نشریه انجمن ایرانی فلسفه و علوم
انسانی تهران 1345جلد .3
- بیضایی، بهرام: نمایش در ایران، تهران 1313شمسی.
- بروگش، هانریش: سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه محمدحسین کردبچه-
تهران 1311شمسی.
- بنجامین، سموئیل: ایران و ایرانیان، ترجمه محمدحسین کرد بچه تهران 1313
شمسی.
- بوسه، هریبرت: پژوهشی در تشکیلات دیوان اسلامی، ترجمه غلامرضا ورهرام-
تهران 1311شمسی.
- بیرونی، ابوریحان: آثار الباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت. تهران امیرکبیر 1311
شمسی.
- بکتاش، مایل: تحول انتقالی تقلید، فصلنامه تئاتر 1311شماره .11
- بامداد، مهدی: شرح حال رجال ایران در قرن 12و 13و 14قمری. جلد 4
- بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین، استانبول 1355
1351م.
- بهار، محمدتقی: سبکشناسی- تهران 1351جلد .3
- پولاک، یاکوب ادوارد: سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ سوم، تهران
انتشارات خوارزمی .1317
- تاریخ جامع ایران: زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، مرکز دایره المعارف بزرگ
اسلامی: 1334چاپ دوم، جلد .13
- تاورینه، ژان باتیست: سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری با تصحیح دکتر حمید خیرانی،
تهران کتابخانه سنایی، و کتابفروشی تأیید اصفهان، 1313شمسی.
- تنوهی، محسن: النشوار المحاضره، بغداد 1311میلادی (برگرفته از تاریخ جامع
ایران جلد .)13
- ثعالبی نیشابوری، عبدالملک: یتیمه الدهر چاپ دمشق 1272ق.
- جهانگشای خاقان، به کوشش الله دتا مضطر، اسلامآباد 1314شمسی.
- چلکووسکی، پیتر، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ترجمه داوود حاتمی، تهران 1311
شمسی.
- حسام مظاهری، محسن: رساله شیعه، مروری بر تاریخ تکوین مجالس و آئینهای
عزاداری در ایران، مجله اخبار ادیان 1375شمسی.
- خواندمیر، غیاثالدین: تاریخ حبیب السیر، تهران 1353جلد ،3کتابفروشی خیام.

117
- خوانساری، محمدباقر: روضات الجنات- بیروت 1411ق.
- خورشاه بن قاد حسینی: تاریخ ایلچی، به کوشش محمدرضا نصیری و کووئیچی
هانهدا تهران 1313شمسی.
- دلاواله، پتیرو، سفرنامه ترجمه محمود بهفروزی، تهران، 1372شمسی.
- دروویل، گاسپار: سفر در ایران، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم تهران 1315شمسی.
- دوسرسی: ایران در سالهای 1742
1733م ترجمه احسان اشراقی، تهران،
1312شمسی.
- ذهبی، محمد بن احمد: سیر اعلام النبلاء، مؤسسه الرساله، بیروت 1413ق
- روملو، حسن: احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران 1351شمسی.
- زرینکوب، عبدالحسین: دنباله جستجو، تهران، 1313شمسی.
- سرنا، کارلا، مردم و دیدنیهای ایران، ترجمه غلامحسین سمیعی- تهران 1313
شمسی.
- شهری، جعفر (شهرباف:) تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم جلد پنجم، تهران
موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوم 1313شمسی.
- شهیدی، عنایتالله: تعزیه و تعزیهخوانی، تهران، 1372شمسی، فصلنامه تئاتر
شماره .12
11
- شهیدی، عنایتالله و علی بلوکباشی: پژوهشی در تعزیهخوانی از آغاز تا آخر دوره
قاجار، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1372شمسی.
- شوشتری، نورالله: احقاق الحق، نشر در مکتبه اهل بیت، قم 1374شمسی.
- شیخ بهایی، محمد: توضیح المقاصد، مجموعه نفیسه، قم 1331ق.
- شرلی، سفرنامه برادران شرلی، ترجمه آوانس، تهران 1351شمسی.
- طبری، محمد جریر: تاریخ طبری یا تاریخ الرسل و الملوک جلد 1تهران انتشارات
اساطیر .1312
- عضدالدوله: تاریخ عضدی، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران 1311شمسی.
- عناصری، جابر: معرفی برخی از نسخ طرفه شبیهخوانی، گنجینه اسناد تهران،
.3-4 - شماره1314
- علامه سید محسن امین عاملی: المجالس السنیه...
- عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران 1313شمسی.
- فسایی، حاج میرزا حسن حسینی فسایی، فارسنامه ناصری، تصحیح منصور رستگار
فسایی، تهران امیرکبیر .1372

118
- فلور، ویلم: حکومت نادرشاه، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران .1317
- فلاندن، اوژن: سفرنامه، ترجمه حسین نور صادقی، تهران 1342شمسی.
- فضلالله بل روزبهان: مهمان نامه بخارا، به کوشش منوچهر ستوده تهران 1355
شمسی.
- فیگوئروا، سیلوا: سفرنامه، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1313شمسی.
- فریزر، جیمز: سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران 1314شمسی.
- فلسفی، نصرالله: چند مقاله تاریخی و ادبی، تهران، 1342شمسی.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل:النقص به کوشش محدث ارموی، تهران 1357شمسی.
- قاضی احمد قمی: خلاصه التواریخ به کوشش احسان اشراقی، تهران 1353شمسی.
- کلاته، محمد امین: کهنترین سوگواری مذهبی، نمایش.. تعزیه، هنر ناب ایرانی
است که قدمت دیرینهای دارد... روزنامه تهران امروز آذر .1332
- کاتف، فدت آفاناس یویچ: سفرنامه فدت آفاناس یوچ کاتف: ترجمه محمد صادق
همایونفر، ویرایش عبدالعلی سیاوشی، کتابخانه ملی ایران، تهران 1351( 2531ش
شمسی.)
- کمپفر، انگلبرت: سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران 1312شمسی.
- کالمار، ژان: بانیان تعزیهخوانی«ترجمه جلال ستاری» تعزیه و تئاتر در ایران، به
کوشش لاله تقیان، تهران 1314شمسی.
- کسروی، احمد: شیخ صفی و تبارش.... ضمن ورجاوند بنیاد، تهران 1347شمسی.
- گالدیری، اوژن، مسجد جامع اصفهان، ترجمه عبدالله جبل عاملی، اصفهان 1312
شمسی.
- گوبینو، ژوزف آرتور... تئاتر در ایران.. ترجمه جلال ستاری، فصلنامه تئاتر، تهران
.12
11 شماره1313
- لیدی شل، خاطرات، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو .1317
- لین، پال و دیگران: تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگرا، ترجمه صادق
سجادی، تهران 1312ش.
- ماهنامه همشهری: دین و زندگی، بهمن 1334شمسی شماره .13
- مرعشی، ظهیرالدین: تاریخ طبرستان و رویان و مازندران به کوشش برنهارد دارن
تهران 1313شمسی.
- مستوفی عبدالله: شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار، جلد اول
تهران کتابفروشی زوار، 1312شمسی.

119
- مصاحبه با دکتر یوسف غروی http/www.tebyan.net
- موریه، جیمز: سفرنامه، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران 1371شمسی.
- مشفق کاشانی: صلای غم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،
تهران 1313شمسی.
- نقشهای برای جدایی مکاتب الهی منتشر شده در امریکا، گفت و گو با دکتر مایکل
براتت، یکی از معاونان سیا منبع کتاب دولت پنهان تهیه و تدوین موسسه فرهنگی
فخرالائمه علیهمالسلام (روزنامه جمهوری اسلامی ایران .73 -3 -5
- نوگرایی آخوند در دستان سید: رسول جعفریان، شهروند امروز...
- نراقی، حسن: تاریخ اجتماعی کاشان، چاپ دوم، انتشارات علمی و فرهنگی
تهران
.1315
- نیپور، کارستین: سفرنامه، ترجمه پرویز رجبی، تهران 1354شمسی.
- نطنزی، محمود: نقاوه الاثار به کوشش احسان اشراقی، تهران 1313شمسی.
- نویدی شیرازی، زینالعابدین: تکمله الاخبار، به کوشش عبدالحسین نوایی تهران
1312شمسی.
- نرشحی، محمد: تاریخ بخارا، ترجمه احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر
به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1312شمسی.
- نصیری، محمد ابراهیم: دستور شهریاران، به کوشش محمد نادر نصیری مقدم،
تهران 1313شمسی.
- واله اصفهانی، محمدیوسف: خلد برین به کوشش هاشم محدث، تهران 1312
شمسی.
- وقایع اتفاقیه، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجامی، تهران،نوین 1312شمسی.
- واتسن، رابرت گرانت: تاریخ ایران دوره قاجاریه، ترجمه عبدالعلی وحید مازندرانی،
تهران 1354شمسی.
- همایونی و صباحی: سرواژه تعزیه یا شبیهخوانی... دانشنامه جهان اسلام جلد -1
تهران بنیاد دایره المعارف بزرگ اسلامی.
- همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، 1317شمسی.
- همدانی تکلمه التاریخ طبری به کوشش ا. ی کنعانی بیروت 1375میلادی.
- هنیتس، والتر: تشکیل دولت ملی در ایران، حکومت آق قویونلو، ظهور دولت
صفوی، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران 1311شمسی.

121
- هامر پورگشتال، یوزف: تاریخ امپراطوری عثمانی ترجمه زکی علی آبادی به کوشش
جمشید کیان فر، تهران 1311شمسی.

- ASARARI V.AND R. AMANOF , ECHODIATE DAKHaNAKI
KHALKI TOCHIC, DUSHANBE 1980, P.77.
- Ahmadbey, Lasocociete Persane: Le yheare et ses Fetes, La Nouvelle
Revue 1982, VOl X IV, no 17, P 531.
- Bassett, J. Persia The Land Of Imams, Newyork. 1886, P.201.
- Chodzko, Theatre persan, chaix de Teazies, Tehran, 1976, PP.112.
- Dipre , Voyage en perse, paris, 1808 , 11/314-317.
- Franklin, W, observation made on a Tour From Bengal To persia. In
The Year 1786- Tehran 1996.
- Gmelin ,s: Reis durch Russlangd. ST, Petersburg, 1779, 11/316-317.
- LeBRUNY, Travels in to Moscow Persia. And Port Of The east indies,
London 1737- 1/216-217.
- OUSELEY, Travels in varios Contries of The east, London, 1819-
1823.
- O Donovan, E. Merv oasis, London, 1882, PP 1/406.
- Price, William, Journal of british Embassy To Persia, London, 1882.
P37 1/406.
- Rice, W.A. Persian Woman and Their Way. London, 1923. PP233-234.
-Rezvani, Le Theatre et La dance in Persia, 1962, P 121.
- Salmons and Van Goch, Die heutige Historie and Geographi , Order der
gegewartige Seat Von konigreich Persian Flensburg 1739. 249-253.

 
Owl Image

مجموعه 2 جلدی

تاریخ روزنامه نگاری در ایران عنوان کتابی است از اسماعیل جسیم که در 1303 صفحه و توسط انتشارات علمی در سال 1391 به چاپ رسیده است. موضوع اصلی این کتاب روزنامه نگاری است. از اسماعیل جسیم، کتاب زن و خانواده در مسیر تاریخ(علمی) نیز در بازار کتاب موجود می‎باشد.

شما می‌توانید این کتاب را از این وب سایت و در ایران تهیه کنید.